امین گل مریمی خطاب به مادر مجاهدش: تو چطور میتوانی انکار کنی؟

“من سلاحم را از دست مادرم گرفتم و او می‌گوید: نه امین گل مریمی آموزش نظامی نمی‌گرفت..”
امین گل مریمی که از کودکی تا سال‌های آغازین جوانی خود را در تشکیلات مجاهدین خلق گذراند، چندی پیش در مصاحبه‌ای با لوییزا هومریش روزنامه نگار آلمانی از بخش کوچکی از آنچه بر او و دیگر کودک سربازان فرقه رجوی گذشت در روزنامه دی تسایت آلمان، پرده برداشت. مصاحبه او که در آلمان با استقبال شدید مخاطبان روبرو شد، واکنش شدید رسانه‌های سازمان مجاهدین خلق را در پی داشت به نحوی که این فرقه روزنامه نگار آلمانی را متهم به همکاری با حکومت ایران کرد و ادعا کرد که نامه‌هایی اعتراضی از سوی زهرا افسای مادر امین گل مریمی به نشریه دی تسایت آلمان فرستاده است. در این مطالب، رسانه‌های تبلیغاتی مجاهدین آموزش نظامی به کودکان و نوجوانان را کاملا انکار کردند و مدعی شدند که این نوجوانان تنها برای دیدار با والدین به عراق بازگشتند و هرگز آموزش نظامی ندیدند.

در پی این ادعا‌ها و اتهام‌های مجاهدین، امین گل مریمی اقدام به افشاگری‌های بیشتر در رسانه‌ها کرد، از جمله در اتاق‌های نرم افزار کلاب هوس شواهد بیشتری از تجربه زیسته خود در مجاهدین خلق ارائه کرد. در جلسه پنج ساعته مورخ 12 دسامبر در کلاب هوس که چندین تن دیگر از کودک سربازان سابق حضور داشتند و هر کدام شواهدی دهشتناک از دوران حضور خود در فرقه رجوی ارائه کردند، امین گل مریمی درباره شیوه‌های غیردمکراتیک مجاهدین خلق اظهار کرد که به هیچ عنوان در آینده ایران به مجاهدین خلق رای نمی‌دهد چون بر این باور است که این سازمان فریبکار و غیر دمکراتیک است و برای اثبات این باور خود به برخوردهای تشکیلات با مصاحبه‌اش با نشریه آلمانی دی تسایت اشاره کرد.

او که خود را به عنوان یک جوان در آلمان آزاد می‌داند که درباره زندگی‌اش صحبت کند، گفت: «سازمان به راحتی می‌گوید که حرف های من دروغ است. در چه حدی ترس و وحشت ایجاد می‌کند که مادر من در رابطه با فرزند خود دروغ می‌گوید. من سلاحم را از دست مادرم گرفتم و او می‌گوید: نه امین گل مریمی آموزش نظامی نمی‌گرفت. در حالی که من و دیگر بچه ها می‌آمدیم به ارتش آزادی بخش تسلیم می‌شدیم. در برنامه صبحگاهی می‌رفتیم روی سن شعار می‌دادیم و من می‌گفتم: رزمنده ارتش آزادی بخش امین گل مریمی حاضر حاضر حاضر! بعد در مراسم صبحگاهی به ما سلاح می‌دادند با چهارده یا پانزده سال سن. آخر تو چطور میتوانی انکار کنی؟»

گل مریمی تاکید می‌کند که در تشکیلات اساسا خانواده‌ای وجود نداشت و پدر و مادر‌ها از آنچه بر فرزندان می‌رفت هیچ اطلاعی نداشتند. « آن چه اصالت داشت و دارد سازمان و رهبری آن است و بس.»

گواه این ادعای امین در ماجرای کشته شدن آلان محمدی روشن‌تر می‌شود. او که دختری پانزده ساله بود که درخواست خروج داشت و تحت فشار سران تشکیلات افسرده شده بود بر سر پست نگهبانی ضلع در قرارگاه اشرف با اصابت گلوله خودش کشته شد. امین درباره خبر کشته شدن او می‌گوید: «من این خبر را در بولتن سازمان در کنار مادرش خواندم. مادر همان لحظه داشت از کشته شدن فرزندش مطلع می‌شد، رابطه پدر فرزندی یا مادر فرزندی وجود نداشت، اگر هم داشت هیچ کدام از این پدر و مادرها دستشان باز نبود که بتوانند اقدامی بکنند.»

یکی دیگر از این جوانان حاضر در جلسه درباره مادرش می‌گوید: « وقتی می‌خواستم از سازمان بیرون بیایم مادرم به من گفت اگر رفتی به خون پدرت و عموهایت خیانت کردی و من رابطه‌ام را با تو قطع می‌کنم و من از آن موقع با او رابطه ای ندارم.» و امیر وفا یغمایی، میزبان جلسه، در تایید اظهارات دوستانش می‌گوید: «هیچ کس به ما نگفت دوستت دارم. مادرم تنها یک بار به من گفت بهت افتخار می‌کنم و آن زمانی بود که من در نوجوانی میخواستم برای عملیات خمپاره زنی نامنظم بروم… وقتی می‌خواستم از تشکیلات بروم شب تا صبح برای من جلسه گذاشتند و به من فحش می‌دادند و بر صورتم تف می‌انداختند و مادرم که گریه می‌کرد به من گفت: امیر قول بده تا خونت زمین نریخته از سازمان نروی!»

آنچه این کودک سربازان سابق از تجارب تلخ خود در فرقه رجوی می‌گویند در صحبت‌های محمد رضا ترابی با نقل قولی از مریم رجوی به اوج خود میرسد. به شهادت او، مریم رجوی در سالن اجتماعات در جمع بچه‌های مجاهد درباره خانواده گفته بود: «ما ساختار خانواده را نفی می‌کنیم. این ساختار اشتباه، غیر تکاملی و دشمن مبارزه است!»

مزدا پارسی

خروج از نسخه موبایل