مصاحبه انجمن نجات با جمشید دهمرده – قسمت اول

“مزدور بیا بیرون.. مزدور بیا بیرون.. در سنگر بودیم که از بیرون این صداها به گوشمان رسید. اگر از سنگر خارج نمی شدیم نارنجک پرتاب می کردند.
تعجب کرده بودیم. اینها چه کسانی بودند که ایرانی صحبت می کردند اما قصد دستگیری ما را داشتند؟!!!
بعداَ متوجه شدیم این ها اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند که با ارتش عراق همکاری میکردند. خودشان به طور مستقیم عملیات انجام می دادند.
از سنگر که خارج شدیم دستهایمان را از پشت بستند. چشمانمان را هم بستند. بعد از مدتی ما را به پایگاهی در سلیمان بک عراق منتقل کردند. لباس های سربازی ما را خارج کردند و سوزاندند. گفتند شپش دارند. با چوب و لگد مرتب ما را مورد ضرب و شتم قرار می دادند. ..”
آنچه گذشت بخشی از خاطرات جمشید دهمرده اهل زابل است که در زمان جنگ ایران و عراق، در حالی که مشغول انجام خدمت سربازی در منطقه جنگی بوده ، به اسارت نیروهای مجاهدین در می آید.

برای دانلود اینجا را کلیک کنید.

خروج از نسخه موبایل