مرگ مشکوک الیاسی در کمپ اشرف

سال 74 بود و من در محور 5 به فرماندهی مهوش سپهری با نام مستعار نسرین و معاونش حسین ابریشمچی مشغول بودم (حسین ابریشمچی برادر همان مهدی ابریشم چی معروف است). محور 5 در شرق قرارگاه و نزدیک محل برگزاری نشست ها بود. یک بار هنگامی که در پارکینگ مهندسی بودم با خبر شدم که قسمت آسایشگاه شلوغ است. به طرف اسایشگاه رفتم و وقتی رسیدم دیدم الیاسی که از بچه های مکانیزه بود ( وی کرد زبان و متعلق به استان کرمانشاه، اسلام آباد، سر پل ذهاب و از نیروهای اسیر پیوسته و دارای هیکل متوسط و زرد مو بود. ) روی زمین افتاده و صورتش کاملا سیاه شده بود و نشان میداد به طرز مشکوکی مرده است و یا بهتر بگویم کشته شده است.

به نظر می رسید او را در سرویس حمام خفه کرده اند. و بعد بدون آنکه کسی خبردار شود یواشکی و در خفا او را در قبرستان خود قرارگاه دفن کردند. من شاهد این صحنه دردناک و هولناک در آنجا بودم.سازمان هرگز در این باره چیزی نگفت و به ما هم القا می شد که همه چیز را نادیده بگیریم.

این یکی از ده ها مورد مشکوکی است که در اشرف رخ داد. هر از گاهی یک نفر بدینگونه سر به نیست می شد و هیچکس حق نداشت در این باره پرس و جو و سوال نماید و از لحظه کشتن تا دفن شدن بطور مخفیانه توسط اعضای مورد اعتماد سران فرقه انجام می شد.

اردشیر درویشی

خروج از نسخه موبایل