طلوع و غروب یک زندگی – قسمت سی و دوم

فاجعه ۱۱ سپتامبر و سایه جنگ بر فراز عراق

نزدیک دو ماهی از حضور نیروها در قرارگاه باقرزاده می گذشت. تاریخ ۲۰ شهریور سال ۱۳۸۰ برابر با ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی بود. یکباره در تمامی سالن‌ها اطلاع داده شد که خبر مهمی است که چند لحظه دیگر پخش خواهد شد . همه در انتظار شنیدن خبر بودند. بالاخره خبر اعلام شد:

در یک حمله از پیش برنامه ریزی شده ۴ فروند هواپیمای مسافربری خطوط هواپیمایی امریکا (American Airlines) توسط نوزده تن از عناصر القاعده در فاصله‌های زمانی گوناگون به برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک کوبیده شدند.
خبر خیلی کوتاه بود در وهله اول عمق فاجعه انسانی آن هنوز برای کسی آشکار نبود . به تدریج که اخبار تکمیلی آن می رسید تازه متوجه این فاجعه می شدیم.

دقیقاً یادم است که ظهر بود که ما این خبر را گرفتیم و لحظه به لحظه اخبار تکمیلی می رسید . در کلیه قرارگاهها کلیه نیروها در محوطه خودشان شروع به راهپیمایی کرده و شعارهای مرگ بر آمریکا سر می دادند . حسین ابریشمچی به اصطلاح مسئول ترین برادر قرارگاه علوی در جلو صف حرکت می کرد و حرکت نیروها را کنترل می کرد و همه با صدای بلند شعار مرگ بر آمریکا سر می دادند. اما در این میان کسی نمی دانست چه سرنوشتی در انتظار کشور عراق و بواسطه آن مجاهدین است.

هیجان نیروها خیلی بالا بود و همه از این عملیات خیلی خوشحال بودند . نیروها سرود مجاهد پرکینه سر کوچه کمینه را می خواندند. این تظاهرات و دادن شعارهای ضد آمریکائی حدود یک ساعتی در تمامی ارتش ها ادامه یافت. اما اعضای نگونبخت و بی خبر از همه جا نمی دانستند که رهبر باصطلاح ضد آمریکایی شان، یک مزدور تمام عیار آمریکایی است که کسی از عمق آن خبر ندارد.
عصر آن روز نشست با رجوی بود. همه نیروها در سالن نشست باقرزاده جمع شده بودند ولی هنوز مسعود و مریم وارد سالن نشده بودند. جمعیت در سالن یک صدا فریاد مرگ بر آمریکا را سر می دادند. در اوج هیجان زدگی جمعیت مسعود و مریم وارد سالن شدند که با مشاهده آنها توسط جمعیت مجددا شعارهای مرگ بر آمریکا داشت سقف سالن را پائین می آورد. مسعود و مریم خیلی خوشحال بودند . معمولاً وقتی آنها با چیزی مخالفت نداشته باشند تلاش نمی کنند که شعارها متوقف شود این بار نیز همین بود . آنها روی سن رسیده و سرپا ایستاده بودند و جمعیت یکسره شعار می داد و هردوی آنها می خندیدند . تا این که جمعیت یواش یواش آرام شد و آنها نیز نشستند.

حدود یک ساعت و شاید هم بیشتر بحث اول نشست حول همین موضوع بود . یعنی انفجار برج های دوقلو و عملیاتی که انجام شده. قسمت پررنگ این عملیات ، عملیات انتحاری آن بود . رجوی خواست مجدداً فیلم انفجار برج ها در سالن پخش شود و مستمر از مسئولین سیاسی حاضر در سالن می خواست که اگر اخبار تازه دارند اطلاع دهند . هر ۱۰ دقیقه – یک ربع یک بار جدید ترین اخبار رسیده از پشت میکرفون خوانده می شد و جمعیت ابراز شادمانی می کردند . حتی در خود سالن نیز سرود مجاهد پرکینه به صورت دسته جمعی خوانده شد.

رجوی تلویحاً از این انفجارها راضی بود . مریم رجوی می گفت ببینید عملیات انتحاری را اول ما شروع کردیم انقلاب ایدئولوژیک را ما کردیم ولی ببینید کیا از ما جلو افتاده اند و از نیروها می خواست بروید وضعیت خودتان را بخوانید . ببینید بن لادن چکار کرده و شما چکار کردید و به نوعی بن لادن و نیروهای او را سر بچه ها می زد .

مریم رجوی زندگی نامه محمد عطا را می خواند و یک جمله از وی را خیلی پرنگ می کرد و روی آن تاکید می کرد و می گفت قابل توجه شماها . مریم می گفت محمد عطا در وصیت نامه اش نوشته هیچ زنی بر سر مزار من نیاید . بعد ادامه می داد و می گفت حال ببینید شما انقلاب کرده هستید یا او . چقدر شما به مسعود خیانت کردید . این رابطه محمد عطا با بن لادن است و این هم رابطه شما با مسعود. خوب از این واقعه وضعیت خود را می خوانید ؟ و صحبت هایی در این رابطه.

رجوی آن روز را به واسطه حمله تروریستی به برج های دوقلوی آمریکا در نیویورک سپری کرد. اما او نمی دانست که طوفانی در راه است. عملیات تروریستی گروه القاعده در آمریکا که باعث کشته شدن انبوهی انسانهای بی گناه شد، سیاست خارجی آمریکا نسبت به خاورمیانه را در حد بسیاری زیادی تغییر داد و در واقع خصمانه کرد.

سابقه کشورگشایی عراق و حمله به کشور کوچک کویت در سال ۱۳۶۹ و عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر که به نام اسامه بن لادن مهر خورد ، مجموعا آینده تیره و تاری را در چشم انداز منطقه خارومیانه و به ویژه دو کشور عراق و افغانستان قرار می داد. در این بستر هر وضعیتی که کشور عراق پیدا می کرد دقیقاً روی مجاهدین نیز تأثیر مستقیم داشت هم چنانکه در بریفی که نیروهای ارتش آمریکا شده بودند سازمان بخشی از گارد ریاست جمهوری صدام محسوب می شد .

از آنجائی که رجوی سرنوشت خود را با صدام گره زده بود، بنابراین تمامی تحولات ایجاد شده در عراق بواسطه حملات ۱۱ سپتامبر به نوعی سرنوشت سازمان را نیز تعیین تکلیف می کرد و این آغاز پایان یک گروه تروریستی و وطن فروش در خاک عراق بود که توانسته بود بواسطه جنگ ایران و عراق به حیات خائنانه خود ادامه دهد.

ادامه دارد

خروج از نسخه موبایل