نامه سلمه امیر علیپور به خواهرش فخری در کمپ مجاهدین خلق

خواهر خوبم فخری جان سالهای طولانی است که در حسرت شنیدن صدای تو هستم. نمی دانم چرا تماسی نمی گیری؟!

خواهر خوبم من متوجه هستم که تو هم مانند بقیه اعضای گرفتار در فرقه رجوی اجازه تماس گرفتن و صحبت کردن با خانواده را نداری چون آنها خانواده را بلای جان رجوی می دانند و به همین خاطر از یک تماس تلفنی ترس دارند. اما دل تنگم مدام سراغت را می گیرد.

وقتی با داداش امیر در مورد تو حرف می زنیم به یاد خاطرات گذشته می افتیم که همه اعضای خانواده در کنار هم خوشحال و خوشبخت بودیم. ولی متاسفانه الان همه ذهن من و خانواده مشغول وضعیت جسمانی ، سلامت و آینده تو است.

تنها خواهشی که از تو دارم این است که از خودت سئوال کنی طی این سال ها به چه چیزی رسیدی؟ فخری جان آیا این وضعیتی که حال در آن قرار داری همان خواسته و آرزوهای توست ؟ باور کن وضعیتی که ما داشتیم با شرایطی که اکنون داریم بسیار متفاوت است همه چیز تغییر کرده و شرایط خوبی داریم .

من با دوستان سابق تو دیدار داشتم و به خوبی به این اشراف و آگاهی رسیدم که چرا نمی توانی به تنهایی تصمیم بگیری و اراده ای از خودت نداری. همه این مسائل از اندیشه ای که به آن اعتقاد داری می باشد و بسیار اشتباه است .

فخری جان امیدوارم برای یک بار شده در تنهایی خودت به مسائل گذشته فکر کنی. اگر توانستی خوب فکر کنی حتماً تغییری در زندگی و نحوه نگرش به مسائل روز در تو بوجود می آید و آن وقت است که می توانی تصمیم درستی بگیری .

با فرا رسیدن سال نو از خدا می خواهم که سال جدید سال تصمیم گیری و رهایی تو از جانب سازمان باشد و این را بدان ما همه جوره از تو حمایت خواهیم نمود و تا رهایی کامل تو به فعالیت های خود ادامه خواهیم داد. به امید دیدار و رهایی ات از سازمان مجاهدین خلق.

سلمه امیر علیپور خواهر فخری امیر علیپور از تنکابن

خانواده فخری امیر علیپور

 

خروج از نسخه موبایل