نامه جعفر حسن زاده به برادر اسیرش در کمپ مجاهدین در آلبانی

لحظه تحویل سال گوش به زنگ تماست بودیم

سلام آقا رضا، خوبی برادرم؟ منم جعفر برادر بزرگت خیلی دلتنگت هستم.
تمام اعضای خانواده بهت سلام دارند و آرزوی دیدار و در آغوش کشیدنت را دارند. حقیقت امسال لحظه تحویل سال نو خیلی امیدوار بودیم و انتظار داشتیم با ما تماس بگیری و ما را خوشحال و شادمان بکنی چرا که رسم خانوادگی مان در این است که در ایام نوروز به دیدار همدیگر برویم و فرا رسیدن سال نو را تبریک بگوییم. رجویها خود را ایرانی می‌دانند ولی بالکل آداب و رسوم ایرانیان را فراموش کردند و به شما اسیران نیز اجازه نمی‌دهند با خانواده هایتان ارتباط برقرار کنید .

رضا جان کافی است شهامت به خرج دهید و به شک و تردید و تعلل خاتمه بدهید و با خروج از این فرقه، خانه و کاشانه ات را در نظر بگیری که خانواده بشدت مشتاق و پذیرای تو هستند.

رضا جان مامان خدابیامرز تمام هم و غمش در آغوش کشیدنت بود و متاسفانه با چشمان باز که چشم به راه تو بود، از میان ما رفت ولی وصیتش این بود که تو را فراموش نکنیم و در صورت بازگشتت به ایران همه جوره حمایتت بکنیم که بنده بعنوان برادر بزرگت سهم الارث تو را محفوظ نگهداشتم که تا آخر عمر در سطح عالی کفایت می‌کند بهترین زندگی را داشته باشید فقط کافی است قدم اول را شما برداری و برگردی. الباقی راه را بنده به اتفاق اعضای خانواده پیگیر خواهم شد تا روح مامان هم شاد شود.

به امید آنروز
برادر بزرگت جعفر
09118373754

“رضا حسن زاده در حین خدمت سربازی برای وطنش در 28 خرداد 1367 در عملیات مشترک خرابکارانه صدام و رجوی بنام چلچراغ در منطقه مهران به اسارت دشمن درآمد و به اسارتگاه رجویها هدایت شد و هم اکنون در اسارت رجوی در کمپ مانز آلبانی بسر میبرد.”

 

خروج از نسخه موبایل