نامه برادر دردمند محمد مهدی ثابت رستمی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

حسین ثابت رستمی برادر محمد مهدی در نامه ای خطاب به ایشان گفت: اکنون دوری تو به 41 سال رسیده است. دیگر پدر و مادر پیرمان طاقت دوری تو را ندارند. محمد مهدی پدر و مادر پیرمان هر روز از وضعیت تو سئوال می کنند تو امید زندگی شان می باشی و به امید بازگشتن تو هنوز سر پا هستند.

محمد مهدی جان به خدا من وقتی به عکسهای گذشته نگاه می کنم و خاطرات گذشته را مرور می کنم احساس ناراحتی می کنم و نمی دانم چرا هنوز بر طبل تو خالی سران سازمان می کوبی .

رجوی چه بر سر تو و دیگران آورده که قدرت تصمیم گیری برای زندگی خودت را نداری ما دیگر تحمل دوری تو را نداریم . پدر و مادر ما کمرشان خم شده و چشم هایشان ضعیف شده است. در ماه رمضان همیشه دعای شان این بود که تو را برای یکبار هم که شده، ببینند و یا صدای تو را بشنوند .

سئوال پدر و مادرم همیشه این است که چرا رجوی اجازه یک تماس تلفنی به تو نمی دهد؟ چرا رجوی از این کار ترس دارد؟ مگر چه مشکلی برای آنان ایجاد می کند؟ مگر شماها دم از آزادی نمی زنید پس چرا نمی توانید یک تماس تلفنی بگیرید و پدر و مادر پیرتان را خوشحال و امیدوار به زندگی کنید ؟

ایکاش اسیر مغزشویی سران فرقه نمی شدی و این گونه در سرابی که برای تو ایجاد کردند قرار نمی گرفتی. ما همیشه پیگیر وضعیت تو هستیم و بدان که هیچ وقت تو را فراموش نخواهیم کرد و این را رجوی و بقیه سران فرقه اش بدانندکه هیچ وقت نمی توانند رابطه عاطفی ما خانواده ها را از بین ببرند .

محمد مهدی جان به خدا من شرمنده پدر و مادر هستم. وقتی به عکسها نگاه می کنم در خلوت خودم زجر می کشم که چرا برای آینده خودت تصمیم نمی گیری و مانند بقیه راه درست را انتخاب نمی کنی. شرمنده ام که چرا نتوانستم به تو برای رهاییت کمک کنم و دل پدر و مادر را شاد کنم.

برادر جانم برایم مهم نیست که مسئولین سازمان تو را مجبور می کنند که علیه خانواده ات موضعگیری کنی چون از ماهیت رجوی و فرقه آن خبر داریم.

تنها درخواستی که از تو برادر خوبم دارم این است که برای لحظه ای شده به گذشته فکر کن و ببین چه چیزی بدست آوردی تا متوجه شوی که همه چیزهایی که سران سازمان می گویند دروغی بیش نیست. امیدوارم هر چه زودتر شاهد رهایی تو از فرقه رجوی باشم .

برادرت – حسین ثابت رستمی از شهر رستم کلا مازندران

خروج از نسخه موبایل