مروری بر دوران شکل‌گیری نارضایتی‌ها در فرقه رجوی و فرار اعضا – قسمت دوم

مرحله تکمیل سیستم مافیایی و فرقه‌ای در جهنم اشرف

در قسمت قبل به نقل از کتاب سراب آزادی مریم سنجابی عنوان شد که : به استناد آمار و ارقام و اسامی منتشر شده و حتی بنا به اعلام برخی آمار خود فرقه رجوی، حدود ۷۰۰ نفر در سال های ۸۲ و ۸۳ از این فرقه رفتند.” به این ترتیب رجوی راه کارهای مختلفی را برای جلوگیری از این روند رو به افزایش ریزش نیرو پی می گیرد و عرصه روز به روز بر اعضای درون تشکیلات سخت تر و سخت تر می شود.

در حین اجرای ضوابط سنگین کنترلی در سال های ۸۴ و ۸۵ به دستور رجوی دوباره نشست های مخوف و عذاب آور تشکیلاتی شروع شد.

جزوه‌ای حدود ۲۰ صفحه و دارای ده ها بند و قوانین قرون وسطایی در طی جلسات طولانی و طاقت فرسا برای افراد خوانده می شد و گفتند همه قوانین را باید حفظ کرده و پس از آن امتحان گرفتند. علاوه بر آن دوباره روزها همه را به نشست های اجباری و مغزشویی می کشاندند و بازهم جلسات تحقیر و دعوا و شکنجه ادامه داشت. همان میزان کم تسهیلاتی هم که در آن دو سال گذشته ایجاد شده بود در فضای خفقان و پلیسی جدید قطع و ممنوع شد و همه متهم به اپورتونیسم (فرصت طلبی) شدند.

مسعود رجوی یک پیام خصمانه فرستاد و با لحن فاشیستی خطاب به همه گفت، “اپورتونیسم را از تک تک سلول هایتان خارج می‌کنم” تمام آن جزوه ۲۰ صفحه ای را خودش تدوین کرده بود که محور به محور آن پر از محدودیت و برنسق کشیدن اعضا دلالت داشت. با مارک و چماق “اپورتونیسم” توی سر افراد زده و سرکوب می کردند. کسی حق انتقاد به بالاتر، طرح سئوال سیاسی – استراتژیک، اعتراض به حکومت پلیسی – امنیتی و سرکوب تشکیلاتی به اسم ضوابط من در آوردی جدید را نداشت. به عنوان مثال یک محوری داشت مبنی بر ممنوعیت ارتباط و علاقه و هرگونه وابستگی به خانواده و صراحتا اعلام کرد تمامی مادران و پدران و فرزندان بایستی خانواده را (طلاق داده ) و هرگز نامی از آن نبرند و این را وابستگی و جرم بزرگ نامید. او به والدین گفت هر نگرانی و فکر نسبت به وضعیت فرزند ریشه اش به کنده نشدن شما از بند “ج” (جنسیت و علاقه وعشق به جنس مخالف) می رسد. فکر کنید که اصلا بچه های شما بدکاره (از الفاظ رکیک خودش استفاده نمی‌کنم) و معتاد شده اند، به شما چه؟

نگه داشتن عکس های خانوادگی مجددا ممنوع و موضوع راپورت دادن ها و تفتیش عقاید و چک و بازرسیها تشدید شد. افراد خاطی و مجرم زیر ضرب فحاشی و تحقیر بودند و بسیاری از معترضین منزوی و زندانی شدند.

رجوی از بچه به نام “خرچه” نام برده و مادران را از هرگونه علاقه و وابستگی به فرزندانشان منع می‌نمود.سپس طبق دستور جلسات بزرگی شبیه به جلسات محاکمه خودش که در سال ۸۰برگزار نموده بود، توسط مژگان پارسایی برای لایه های معاون بخش به بالا بصورت متمرکز در سالن اجتماعات اشرف شروع شد.

حدود ۲ هزار و ۵۰۰ نفر در این جلسات اجباری بین هشت الی ۱۰ ساعت، روزانه شرکت کرده و محاکمه یک سری نفرات به قول خودشان سرکش شروع شد. نشست هایی طاقت فرسا همراه با توهین و تحقیر سوژه که فرد اجازه یک جمله دفاع از خودش نداشت که هیچ بایستی تمامی فحش ها تهمت و ناسزاهای بقیه را نیز نسبت به خودش تایید می کرد. در جلسات باقر ک، مصطفی. گ، مجید. م، هوشنگ. گ، داریوش. ن، محمدرضا. ن، عزت. م، بابک. الف، جلال. ت، حسن. ر، محمدرضا. م، محم،. پویا و … دهها نفر دیگر در محاکمه های چند ساعته مژگان پارسایی سرکوب شدند تا باعث ایجاد جو رعب و وحشت در دل دیگران شوند.

چندین ماه کارها به حالت نیمه تعطیل درآمد. طبق دستور رجوی قرار بود اپورتونیسم را از تک تک سلول های ما خارج کنند! به همین دلیل به موازات این نشست ها، جلسات مشابه چند صد نفری برای سایرین تشکیل می شد. همه بخاطر آن یکی دوسالی که کمی امکانات رفاهی در اختیارشان قرار گرفته بود و یا دیداری با خانواده داشته اند و آن چند صد فراری باید حساب پس می دادند.

هوای زن و زندگی و یک روز آرامش را از سرشان به در می کردند و برای یک لحظه دچار احساسات عاطفی شدن و فکرکردن به هر آنچه که نشانی از زندگی داشت تنبیه و سرکوب می شدند. آن سال حجم نشست ها به صورت حیرت آوری افزایش پیدا کرد و تمام شدنی نبود. در تحلیل های درونی گفته می شد این جلسات تنها را نجات سازمان و نگه داشتن نیروهاست.

صدیقه حسینی در سال ۱۳۸۸ در پاسخ یک فرمانده نیرویی که از تعداد و طول نشستهای فحاشی و انتقادی به فغان آمده بود، گفت که این نشست ها تنها سلاح ما برای حفظ تشکیلات و نیروست و اگر این نشست ها ( تفتیش عقاید) کم شود، خود شماها را نمی توانیم کنترل کنیم چه برسد به لایه های پایینتر! و حرف رجوی را یادآوری کرد که مستمر باید شما را زیر ضرب تیغ و تبر و تپانچه گرفت تا زورمان به شماها برسد. آخر هم گفت هر فرمانده ای که قدر این نشست های مستمر را نداند و غر بزند و ناشکری کند، صلاحیت ندارد و این حرف خود رجوی است. وی در این نشست با تاکید بر موضوع امنیت (کنترل های اطلاعاتی – پلیسی) خط کار تشکیلاتی مسعود رجوی در سال های قبل تر را یادآوری کرد که امنیت (بخوانید کنترل فیزیکی و ذهن نیرو) فراتر از ایدئولوژی است. بی شک در آن سالیان، سازمان مجاهدین به یکی از پلیسی ترین جوامع در دنیا تبدیل شد و مریم رجوی در یکی از نشستهای تلفنی اش در سال ۱۳۸۷ با اشاره به اعتراض هایی که نسبت به فضای پلیسی و امنیتی و پاییدن‌ها شده بود می گفت این اوج آگاهی و بلوغ شماست که بدون یک کنترل و ناظر دیگر کاری نکنید و هر شخص خودش این کنترل را بپذیرد. بعد از تشکیلات خارجه فاکت آورد که آنجا نعمت اشرف و فضای استرلیزه و محصور اشرف را ندارند! و در دنیای وحشی بورژوازی در غرب از همه طرف تحت حمله هستند، ولی هیچ کار و تحرک و ترددی را تکی انجام نمی دهند.

حاصل آن بند ص و بگیر و ببندها در قدم اول چند خودکشی از جمله خودسوزی دردناک یاسری اکبری نسب و خودکشی مشکوک مرجان اکبریان بود.

در ادامه فرارها به واقع منجر به فروپاشی و اضمحلال تشکیلات به ظاهر آهنین رجوی شد و هر ساله افزایش پیدا می‌کرد تا از شر نکبت رجوی و تشکیلات جهنمی فرقه خلاص شوند.

برگرفته از کتاب “سراب آزادی” نوشته مریم سنجابی

خروج از نسخه موبایل