چرا فرقه رجوی از نام انجمن نجات رعشه می گیرد – قسمت دوم

س: آقای صالحی آیا به نظر شما همانطوریکه خیلی از گروهها و دسته جات سیاسی آن موقع اعلام کرده بودند که سازمان و ارتش آزادیبخش بعد از جنگ عراق و ایران پایان یافته محسوب می شود درست است یا نه؟

 

ج: بله،

 

واقعیت امر این است که شاید در مقاطعی از بعد از آتش بس که سازمان توسط صدام پشتیبانی می شد و حتی عملیاتهای ایذائی و… در خاک ایران داشته،این سئوال زیاد قابل فهم برای همگان نبوده باشد و اصلا رجوی تلاش داشته چنین وانمود کند.

 

ولی واقعیت امروز که حدود 19 سال از آتش بس گذشته است و نگاه کوتاه به وضعیت فعلی سازمان که تا حد یک فرقه تروریستی به ذیل کشیده و توسط نیروهای آمریکائی خلع سلاح و حتی د رراستای سرپا نگه داشتن باقی مانده نیروهایش همه نوع همکاری با نیروهای آمریکا ئی در عراق و حتی جاسوسی علیه ملت ایران را از سرگرفته است، بیانگر همه چیز می باشد.

 

س: اگر از خیلی سئوالات و عواقب بعد از عملیات فروغ در مناسبات سازمان بگذریم سئوالی که می ماند اینکه چرا رجوی در چنین شرایطی دست به انقلاب طلاق یا همان انقلاب ایدئولوژیک زد؟

 

ج: با جنگ عراق و ایران و شرکت رجوی در آن، خیلی از اشتباهات و خیانتهاو…… آنان لاپوشانی می شد ولی با پایان گرفتن جنگ و قبول آتش بس توسط ایران و زمین گیر شدن ارتش آزادیبخش خیلی از رویاهای رجوی به پایان رسید در چنین شرایطی رجوی برای اینکه بتواند به انبوهی از سئوالات اعضا و مسئولین و…. جواب ندهد و در واقع بتواند کنترل بیشتری بر آنها داشته با شد دست به چنین اقدامی زد که نام آنرا را انقلاب ایدئولوژیک گذاشت.


او در واقع با این کار قصد اعمال دیکتاتوری بیشتر برای در اختیار داشتن بیشتر نفرات در قرارگاه را داشت.

 

که در همین راستا اولین اقدام جدا کردن و یا طلاق اجباری زن و مرد بود که مبادا حتی کوچکترین ارتباط جانبی و محفل (خارج از مناسبات تشکیلاتی) برقرارشود که بدنبال آن عواقب ناخواسته دیگر را درمناسبات بدنبال داشت که از جمله جدا کردن اجباری فرزندان از والدین. قطع هرگونه روابط عاطفی و خانوادگی افراد با بیرون قرارگاه و حتی پدر و مادر بود.

 

س: چگونه مقاصد خود را در تشکیلات اعمال می کرد؟

 

ج: با برقراری انواع نشستها تحت عنوانهای مختلف ایدئولوژیکی توسط خود و افراد مورد نظر خودش که بعدها بدلیل عدم موفقعیت و عدم پیشرفت این نشستها و هم چنین عوامل ناخواسته دیگر چون تهاجم صدام به کویت و مسائل پیش آمده در عراق اجبارا شیوه های غیر معمول و خشنی را برای در کنترل گرفتن افراد و اعضای خودش در پیش گرفت که از جمله ضرب و شتم و زندانی کردن و فرستادن افراد مسئله دار به زندان ابوغریب صدام و جاسوس گذاشتن افراد برای همدیگر جلوگیری از هرگونه محفل و قدم زدن دو یا چند نفره و اعلام اینکه هیچ کس حق مسئله دار شدن و اعلام بریدگی را ندارد، شیوه های جدید کنترل نیرویی او در اشرف بود که کماکان این شیوه بصورت جدی تر در حال اعمال می باشد تا جائیکه تعدادی ازاعضای آنان بصورت فردی و جمعی از مناسبات فرار می کنند.

 

خلاصه اینکه به نظرم این سازمان دیگر به حد یک فرقه پائین آمده است و امروز بدلیل عملکرد های گذشته بویژه همکاریهای او با صدام چه د رجنگ و چه در داخل عراق در مجامع بین المللی و کشورهای غربی در سرلوحه لیست گروههای تروریستی قرارگرفته است و یا دیده بان حقوق بشر 32 صفحه از نقض حقوق بشر از مناسبات فرقه ای سازمان در سال 2005 انتشار داده است که مورد توجه مجامع بین المللی قرار گرفته است که اسناد آن موجود است.

 

س: آقای صالحی ظاهرا شما در یکی از عملیاتهای راه گشایی بعد از فروغ در منطقه مرزی ایران نقص عضو شده اید آیا می توانید بیشتر توضیح دهید.

 

ج: بله،بدنبال شکستهای مستمر رجوی در استراتژی و سیاستهای گذشته خودش در عراق و بحث قبلی (انقلاب طلاق) تعداد ی از نفرات سازمان در سال 69 سعی کردند از مناسبات سازمان خارج شوند که تا سال 73 حدود یک چهارم نیروهای سازمان در اشرف از آنان جدا شدند.

 

از طرف دیگر بدلیل بحث انقلاب رجوی تمامی ارتباطات نیرو با داخل کشور و ملاء اجتماعی را از ترس بریدن افراد قطع کرد و دیگر نیروی جدیدی را نمی توانست از داخل جذب کند.

 

به همین دلیل او برای فریب نیروها ی خودش بحثی را به نام راهگشائی در میان نیروهای خود مطرح کرد که بر اساس آن واحدهای عملیاتی می بایست در منطقه مرزی ایران و عراق عملیاتهایی را جهت باز کردن راه نیروهای داخل انجام می دادند و بدین طریق او قصد داشت به نیروهای خود بگوید که ما کماکان درداخل کشور نیرو داریم ولی راه بسته است.

 

ولی در رابطه با جواب سئوال شما باید بگویم که من در سال 76 در یکی از عملیاتهای راهگشایی درمنطقه ” نهر عرایض ” در منطقه مرزی خرمشهر بر روی مین ضد نفر رفته و قسمتی از کف و پنجه ها ی پای چپم را از دست دادم.

 

س: آقای صالحی با توجه به شرکت در عملیاتها و از دست دادن پای خود در جنگ علیه ایران آیا ترسی از این جهت برای آمدن به ایران داشتید یا نه؟

 

ج: درابتدا بله،

 

آن هم بدلیل اینکه سالها در محیط بسته و فرقه ای بودم که با ملاء بیرون و خانواده ارتباطی نداشتم یعنی در این سالها امکان هیچ گونه ارتباط تلفنی و یا گوش کردن به رادیو و یا دست رسی به نشریه و روزنامه و تلویزیون را نداشتم و دسترسی به هرگونه از این موارد جرم محسوب شده و بعنوان عناصر اطلاعاتی و نفوذی رژیم مورد برخورد و… قرار می گرفتیم.

 

تا اینکه بعد از سقوط صدام خانواده ها از طرف انجمن نجات به دیدارمان در اشرف آمدند،که آنجا با بخشی از حقایق موجود خارج از مناسبات و داخل کشور

 

آشنا شدم ولی حقیقتا هنوز ذهنیتهای زیادی نسبت به عملکردهای گذشته خود و برخورد جمهوری اسلامی با خود داشتم.

 

تا اینکه امکان جدا شدن از تشکیلات توسط نیروها ی آمریکا برای ما فراهم شد و صدها تن از ما از فرقه رجوی جدا شده و در کمپی مجزا اسکان گرفتیم و در آنجا بود که با در اختیار داشتن رادیو و تلویزیون و… همچنین از طریق تماس تلفنی با خانواده و صحبتهای آنان متوجه شدم که واقعیات موجود، تناقض های زیادی با ذهنیات ساخته من توسط رجوی دارد و این جا بود که تصمیم به بازگشت به وطن خود گرفتم.

 

س: دقیقا چه تاریخی به ایران بازگشتید؟

 

ج: شهریور سال 1384 به ایران بازگشتم و بلافاصله با کمک خانواده ا م مغازه ای در شهرمان آمل مهیا کردم و مشغول کار هستم بعد از مدتی هم ازدواج کردم و هم اکنون صاحب یک دختر کوچولو هستم. که به یاری خدا و کمک همسرم دارای یک زندگی گرم و صمیمی هستیم و از خدا می خواهم که همه دوستانم به این نقطه رسیده تا بدور از همه القائات و… بتوانند آزادانه تصمیم به خروج از فرقه تروریستی رجو ی گرفته و خود را از آن جهنم رها کنند.

 

س: در موقع بازگشت به ایران برخورد مسئولین جمهوری اسلامی چگونه بوده است؟

 

ج: واقعیت این است آنچه که از اول من دیدم برخوردی بسیار انسانی و توام با احترام بود و حتی با اینکه در ذهنیت خودم انتظار برخورد و محاکمه و مجازات بخاطر کارهائیکه در گذشته در سازمان انجام دادم را داشتم اما برخوردی بسیار متفاوت و کمک کننده بود.

 

در حال حاضر توانستم مجددا شناسنامه و کارت معافیت گرفته و هم اکنون نیز با ادامه تحصیل مدرک دیپلم را بگیرم و قصد ادامه تحصیل در دانشگاه را دارم و درحال حاضر همانند هر شهروند دیگر در حال یک زندگی عادی در شهرم می باشم.

 

س: آقای صالحی با تشکر از زحمات شما و حضورتان در انجمن نجات، اگر پیامی برای آن دسته از دوستانی که مثل گذشته شما اسیر بند رجو ی اند دارید، بفرمائید؟

 

ج: حقیقتا خیلی از دوستانی که شما می فرمائید بیشتر از بنده نسبت به عملکردهای فرقه ای رجوی واقفند و شاید متناقض تر از همه باشند ولی بدلایلی مختلف نمی توانند خود را از آنجا رها کنند.

 

ولی اولین مطلبی که بنده قصد طرح آن را دارم اینکه ابتدا سعی کنید خود را از بند فیزیکی فرقه در اشرف رها کنید تا در ابتدا امکان فکر کردن و سپس تصمیم گیری برای آینده خود را داشته باشید. این تصمیم هرچه باشد مطمئا بهتر از ماندن د ر اشرف و بلا تکلیفی و تناقض دائمی شماست.

 

رجوی با اعمال فرقه ایش زندگی همه ماها را تباه کرده و لعن تاریخ را برای خود خرید ه است، تا دیر نشده تصمیم نهائی را گرفته وخود را از فرقه رجوی رها کنید.

 

به امید روزی که همه شما هم مثل دیگران آزاد زندگی کنید.

 

مجددا از زحمات شما متشکرم.

 

انجمن نجات – دفتر استان مازندران

خروج از نسخه موبایل