گریز از خود واقعی، گریز از حقیقت است

(نامه بهار ایرانی به آقای مهدی سامع)
بهار ایرانی، سایت مجاهدین دبلیو اس، سوم می 2008
جناب آقای مهدی سامع عضو شورای ملی مقاومت و مسئول کمیسیون صنایع شورا.
با سلام
ظاهرا موقعیت شما در شورای ملی مقاومت از هر حیث موقعیتی منحصر و متفاوت است. به عنوان تنها نماینده جریان چپ و لیدر چریک های فدایی موسوم به پیروان برنامه هویت جدای از کمیت و وزن واقعی آن و انتصاب شما به عنوان مسئول کمیسیون صنایع شورا ملی مقاومت مجاهدین در تبعید بخش قابل توجه ای از توقعات و مطالبات شخصی شما را تامین کرده است. شاید به همین دلایل، برآشفتگی شما نسبت به خبر احتمال جدایی تان از شورا قابل توجیه و منطقی باشد. و این که در صورت وقوع چنین امری ناگزیر باید وزن واقعی تان را تاب بیاورید و این مهم ظاهرا به میزان قابل توجه ای به واقع بینی شما بستگی دارد. بنابراین در چنین موقعیتی طبیعی است که در مواجهه با این گونه خبرها تا چه میزان باید برآشفته و عنان از کف بدهید. اما این تمام حقیقت نیست و لاجرم برای درک حقیقت و گریز از جبر موجود و میل به رهایی واقعی باید هزینه های ناگزیر آن را متحمل شوید. همسویی و هم صدایی شما با تمامی مواضع رهبری مجاهدین از موضع یک چپ گرا که ماهیتا باید دفاع از منافع طبقات محروم و مشخصا کارگران را نمایندگی کند، جای سوال و ابهامات بسیاری را ایجاد و کماکان به تناسب مواضع راست گرایانه رهبری مجاهدین تشدید می کند. این شکاف های پرناشدنی میان شما و سازمان مجاهدین از همان ابتدای ائتلاف و عضویت شما در شورای ملی مقاومت توسط جریانات چپ به نقد کشیده شده است. در این مجال نمی خواهم به این شکاف ها بپردازم. اما بنا دارم درباره موقعیت پارادوکسیکال شما در شورای ملی مقاومت و بازتاب واقع گرایانه آن در بیرون از شورا و در رابطه با توده های مردم و حاکمیت بپردازم.
به زبان ساده تر می خواهم بر شکاف عمیق و تعمق برانگیز میان شخصیت حقیقی و شخصیت مجازی تان انگشت بگذارم. باز کردن این موقعیت حساس و بعضا پر چالش و سوال برانگیز اگر کمی نسبت به خودتان جدیت داشته باشید و نسبت به جایگاه واقعی تان حساسیت لازم، می تواند به بازگشت و احیای دوباره و حصول به وزن واقعی تان چه از موضع یک عضو اپوزیسیون و چه از موضع یک آرمان گرای واقع بین و آماده به تغییر تاثیرات تعیین کننده ای بگیرید. کمااینکه پیش از شما نیز کسانی بوده اند که در چنین موقعیت هایی با درک واقعیت امر پیش از اینکه بر تشخص عاریه ای و اعتباری خود اصرار و پافشاری داشته باشند، به دنبال درک حقیقت امر تا هزینه کردن حتی تمام اعتبار واقعی و حقیقی خود پیش رفته اند. مضاف بر اینکه این تشخص صوری و فریبنده جز در مناسبات درونی شورا و مجاهدین و به هزار و یک دلیل پنهان و آشکار نه مشروعیت دارد و نه ارزش قائم به ذات. و شما بهتر از هر کس می دانید که آفتابه لنگ شورای ملی مقاومت مجاهدین و همچنین مسئولین کمیسیون هایش بدون تمکین و گردن نهادن به هژمونی رهبری مجاهدین همان مفهوم شام و ناهار هیچی را می دهد. در بیرون از مناسبات بسته و منحصر شورا و مجاهدین درک این معنی که آقای رجوی بیشترین اعتبار مجازی و اتوریته خود را از یک سو مدیون اهدای همین تشخص های مجازی به اطرافیان و از سوی دیگر مدیون بازتاب دیالکتیکی و کاسب کارانه آن از سوی اعضای شورا است، چندان مشکل نیست.
فهم این مناسبات اما در درون شورا و با وضعیت موجود کمی مشکل و مشروط است. به اینکه اعضای شورا تا چه میزان در تقابل لحظه های تردید و خودباوری با خود دروغین و خودفریبانه میل به آزادی و رهایی داشته باشند. همه کسانی که از شورا جدا شده اند به نوعی در نقطه تلاقی خود حقیقی با خود مجازی ولو برای لحظه ای دچار تردید جدی شده اند. بخش منفرد شورا از جمله شما، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا بنابه اقتضای منافع شخصی و یا ابتلا به توهم و خودفریبی که ریشه و منشاء آن پرت افتادگی و بیماری جدایی از واقعیت و مردم و النهایه سکتاریست محض است، قادر به پذیرش و تمکین به واقعیت پیش رو نیستید. رجوی به همان میزان که توهم درونی خود را تشدید می کند به همان نسبت ناقل آن به فضا و آدم های پیرامونی نیز هست. او به خوبی می داند که ترک خوردن این فضا و تنفس در هوای پاک به شدت قلمرو مجازی او را به مخاطره می اندازد. به همین دلیل ناگزیر است شعاع تعامل با بیرون را محدود و محدودتر کند. رجوی از یک سو وزن و اعتبار واقعی آدم ها را به نفع خود مصادره می کند و در عوض به آنها شخصیت های عاریه ای و مجازی می دهد و از سوی دیگر باز آدم های معمولی را وزن و اعتباری اما مجازی و دروغین می دهد تا به نوعی یکسان سازی کند، و در فرایند مشروعیت و اعتبار هر دو دسته را به خود مشروط می کند.
آنچه اعضای منفرد اپوزیسیون را اسیر خود کرده محصول این بازی رندانه است که اما در تلاقی با واقعیت بی غل و غش یک باره فرو می ریزد و برایندش می شود خیل کسانی که از شورا جدا شده و در اولین برخورهایشان با شرایط بیرونی فرو می ریزند و اگر فاجعه را دریافته باشند راهی جز بازگشت تمام عیار و واخوانی بیراهه طی شده نمی یابند. رجوی درست در نقطه فهم این حقیقت تلخ ایستاده است و با اشراف به عواقب آن چاره ای ندارد جز اینکه مرزها را تنگ تر کند و تعامل با بیرون از شورا را خط قرمز تعریف و تعبیر کند. غافل از اینکه این درون مجازی با آن بیرون واقعی به تار مویی بند است. و درست در نقطه فهم این مرز باریک اما تعیین کننده عضو شورایی دیروز به درک این حقیقت می رسد که علی آباد واقعا جایی نیست. درک این حقیقت که جایگاه واقعی و بدون تعارف شما و امثال شما در شورای ملی مقاومت از یک سو و در میان حاکمیت و مردم کجاست و چه وزن و اعتبار واقعی چه به عنوان اپوزیسیون و چه هر عنوان دیگری که مایل به آن باشید، بی تردید به کمی جسارت و اندکی تواضع و فروتنی دارد. به فهم این حقیقت که کفه شخصیت مجازی شما در مقابل شخصیت واقعی تان به کدام سمت میل بیشتری دارد.
به اینکه تا چه میزان بتوانید از ذهنیت و حضور خود در حافظه جامعه با هر عنوان چه خادم و چه خائن، چه دوست و چه دشمن و… به درک درست و واقع گرایانه برسید. متاسفانه واکنش شتابزده شما در قبال خبر جدایی تان از شورا نشان داد تا کشف چنین مکاشفه ای با خود حقیقی تان فاصله زیادی دارید. در عین حال باید اذعان کنیم بخشی از این معضل حاصل انزوای خودساخته و خودسانسوری تحمیلی و تعمیق شده بر شما است. ظاهرا وضعیت این اپوزیسیون در مقایسه با سایر نمونه های معاصر در تنظیم رابطه اش با حاکمیت کاملا متفاوت و منحصر است. معمولا عناصر اپوزیسیون های در تبعید و متواری به جد و لطایف الحلیل در تلاش تردد و تعامل با مردم خود هستند، اما در این نمونه منحصر این حاکمیت است که در موضع انفعال نسبت به اعضای اپوزیسیون در تبعیدش، بعضا از موضع ترحم تمایل خود را به ایجاد ارتباط بی واسطه میان اعضای اپوزیسیون و مردم ابراز می کند. این درست پاشنه آشیل اپوزیسیون در رابطه با قدرت حاکمه از یک طرف و ناشناختگی مردم از موجودیت چنین اپوزیسیونی است.
مثال روشن این ادعا تردد اعضایی از شورای ملی مقاومت به ایران و ابراز تعجب و بعضا تاسف آنها از موقعیت و جایگاه حقیقی اپوزیسیون در نزد مردم ایران است. آقای سامع درست در چنین وضعیتی و لحاظ نسبت اپوزیسیون با آن کبکبه و دبدبه با شرایط عینی و جایگاه واقعی آن در میان مردم، می توانند موقعیت و جایگاه حقیقی خود را محاسبه و محک بزنند. در چنین وضعیتی اصرار آقای سامع به تئوری بافی پنبه دانه ای خطاب به دیدبان نویسان بیش از هر چیز میل ایشان به گریز از خود واقعی و پناه بردن به خود مجازی و روح حقیقت گریزی شان را نمایندگی می کند، به زبانی این تمایل بیشتر از آن که خودآگاه ما را نمایندگی کند، از ناخودآگاه خود ما خبر می دهد. به قول پاسکال:
میل به گریز از خود واقعی مان در عین حال میل به فرار از امر عقلانی و آشکار است. خودداری از دیدن خودمان، چنان که هستیم، نوعی بیزاری از حقایق و منطق سرد در ما می آفریند. (*)
* کتاب مریدان راستین. ص 90. انتشارات اختران

خروج از نسخه موبایل