زهرا جان سلام
امیدوارم حال و احوالت خوب باشد و تنت سلامت.
نمی دانم خبر داری یا نه! شهریورماه گذشته بابا و مامان به فاصله یک هفته از هم، چشم انتظار، دار فانی را وداع گفتند و به معنای دقیق کلمه به آرامش رسیدند.
بابا و مامان چهار دهه تمام چشم به راه دیدار تو و چشم انتظار ولو یک تماس تلفنی از تو بودند که رجوی بی دین و لامروت از تو دریغ کرد.
حداقل بعد از وفات شان برای دلگرمی اعضای خانواده هم اجازه نیافتی یک تماس بگیری…
راستی چرا !؟
زهرا جان روی این علامت سوال کمی تعقل و تامل کن تا به عمق فجایع خیانت بار رجوی پی ببری تا خودت را از آن جهنم نجات بدهی و به دنیای آزاد ورود کنی.
تو حتی اجازه تماس با فرزندت سعید مقیم آلمان را نداشتی و نداری که ازش دو نوه هم داری!
زهرا جان از تو می خواهم به دور از اهرم های کنترل ذهن و مغزشویی یک بازنگری جدیدی داشته باشی و آینده ات را در کنار فرزند و نوه هایت رقم بزنی و با جدایی از رجویها نزدشان بروی که متقابلا به هم نیاز دارید و چه کسی می تواند احساس مادر و فرزندی را نادیده بگیرد و انکار کند جز رجوی جنایتکار که باید از این شیطان مجسم فاصله بگیری تا به خویشتن خویش بازگردی.
زهرا جان دلم پرخون و چشمانم گریان است و تو را به خدا می سپارم تا ببینم در آینده نزدیک چه تصمیم درستی میگیری.
زهرا جان در این خصوص منتظر تماست هستم.
خواهرت مرضیه
۰۹۱۱۶۱۹۷۰۲۴

