این اعضای به اصطلاح “شورای ملی مقاومت” زمانی که در برابر اروپاییها و پارلمانترهایی با کتوشلوار و کراوات قرار میگرفتند، دم از دموکراسی، آزادی و حقوق بشر، عدالت اجتماعی میزدند، اما به محض بازگشت به عراق و پایگاههای مجاهدین، لباس نظامی و پوتین به پا میکردند و با ایجاد رعب، وحشت و سرکوب، بهویژه به جان منتقدان و معترضان فرقه میافتادند.
با مشت و لگد، فانسقه و ….شدیدترین شکنجه ها و فشارهای جسمی و روانی و حبس در سلولهای انفرادی، زندگی زندانیان را سیاه میکردند و همزمان باب دل خویش پروندهسازی میکردند تا اگر بعدها رازشان فاش شد، همان پروندهها را علیه خودِ افراد شکنجه شده به کار بگیرند. همهی اینها در حالی بود که همچنان دم از “دولت موقت در تبعید” میزدند و بدون وکیل مدافع، بدون دادگاه و بدون هیئت منصفه، انسانها را نیست و نابود میکردند، میکشتند و از میان بر میداشتند.
در همین حال، عدهای از همان اعضای شورای ملی مقاومت که در اروپا با زن و بچههایشان زندگی راحت و مرفهی داشتند و از مواهب این دنیا لذت میبردند، به محض انتشار تصاویر و مشخصات زندانیانی که در نشریه مجاهدین و کتاب “مهرههای سوخته” بهعنوان جاسوس و مزدور رژیم معرفی شده بودند، به وجد آمدند و هلهله سر دادند.
آنها به رئیسجمهور بوتهزارهای دشت اشرف و رهبر عقیدتی مجاهدین تبریک میگفتند، از “هوشیاری” و “درایت” رهبریشان تعریف و تمجید میکردند و طومار مینوشتند، بیآنکه حتی یکبار از خود بپرسند مسئولین مجاهدین چگونه و با چه شیوهای این همه “نفوذی” و “جاسوس” را شناسایی کردهاند و این اعترافها تحت چه فشار و چه روشهایی گرفته شده است.
این دوگانگی و زندگی دوگانه بیش از هر چیز مرا آزار میداد، اینکه رجوی چگونه با مهارت و حیلهگری همه را سر کار گذاشته بود: هم آنهایی را که با ظاهر شیک و پرطمطراق شورای ملی مقاومت در اروپا زندگی میکردند، و هم کسانی را که با یونیفرم نظامی در عراق و در خط مقدم بهاصطلاح “مبارزه” بودند، و در نهایت، به ریش تکتک ما میخندید، بیرحمانه و بیپروا.
نتیجه این دورنگی، حقهبازی و فریب سازمانیافته چیزی جز این نبود: رجوی میلیونها دلار از حکومت صدام حسین و دیگر دشمنان ملت ایران به بهانه مبارزه دریافت کرد و تنها مبلغ ناچیزی از آن را برای فریب ، وعده و وعید به افراد سادهدل از کشورهای حوزه خلیج فارس، ترکیه و اروپا اختصاص داد، افرادی که بهعنوان “نیروی رزمنده” به عراق کشانده شدند و سپس تعدادی از آنها که تحت تاثیر شستشوی مغزی قرار گرفتند، برای عملیاتهای گوناگون به داخل ایران به سفارش حکومت صدام حسین اعزام شدند و بدین سان هر روزه کتاب شهدا رنگینتر و قطورتر گشت.
بقیه همان پولهای کلان طیب و طاهر اهدایی صدام حسین صرف تثبیت موقعیت خود و سران فاسد تشکیلات شد، سران بی اخلاقی که امروز در اروپا از زندگی مرفه و بیدغدغه لذت میبرند.
در ادامه، چند فاکت مشخص از بریز و بپاشهای مریم رجوی را در زیر میآورم:
طبق گزارش هفتهنامه فرانسوی لو کانار آنشنه، مریم رجوی و همراهانش در هتلی پنجستاره در ویشی (Vichy) فرانسه برای خدمات آبدرمانی، ماساژ، جلسات مربیگری شخصی و اقامت، حدود ۲۹٬۰۰۰ یورو نقداً پرداخت کردند.
همین گزارش میگوید که فقط در سال ۲۰۲۴ بیش از ۱۳۰٬۰۰۰ یورو (یعنی صَدها هزار یورو) صرف اقامتهای لوکس، مراکز آبدرمانی و هتلهای پنجستاره در شهرهای مختلف فرانسه شده است، و این مبالغ همگی نقداً پرداخت شدهاند.
گزارش دیگری از رسانههای فرانسوی میگوید که صورتحسابهایی مانند ۶۵٬۰۰۰ یورو در دسامبر ۲۰۲۳ در یک هتل پنجستاره در ویشی و ۳۸٬۱۴۰ یورو در بهار همان سال در یک هتل لوکس در بیاریتز دیده شده، که این مبالغ هم توسط گروه رجوی تسویه شدهاند.
این ارقام نه روایت شنیده شدهاند و نه حدس و گمان، بلکه در گزارش رسانهای خارجی درج شدهاند و حتی در برخی موارد باعث شده است که مقامات قضایی فرانسه نسبت به “شبه پولشویی” بررسیهایی را آغاز کنند.
در مقابل، رجویها و تمامی مسئولین در تمامی سر فصلهای مهم تاریخی از مبارزه و جاننثاری گریختند و با پررویی تمام آن را “پرواز تاریخساز” یا “ماموریت برای وطن” نامیدند. باقی نیروها، اما با کمک سازمان ملل سر از آلبانی درآوردند، فرسوده، سالخورده و رهاشده، بهگونهای که هر ماه چند تن از آنان به دلیل کهولت سن جان میسپارند.
این، تمام داستان و ماجرای این دستگاه تشکیلاتی توتالیتر رجوی است، سیستمی که بر فریب، نیرنگ، دروغگویی، دوگانگی، سوءاستفاده و قربانیکردن انسانها بنا شد و سرانجام، چهرهی واقعی خود را عیان کرد. به نوعی، دزدها صدها بار شرف دارند نسبت به رجوی، چرا که دزدها برای لقمهای نان دست به سرقت میزنند، اما رجوی یک دزد تمامعیار، ویژه و منحصر به فرد است. او دزد عمر تکتک نیروها و افرادی است که سالها به زور و با سرکوب در اسارت خود نگه داشت، تا خودش و موقعیتش را حفظ کند.
رضا گوران

