گفتگو با خانم فاطمه امیری – قسمت ششم

پرسش های بنیادین خانواده ها از رهبران مجاهدین آرش رضایی: خانم امیری شما از ناراحتی و نگرانی خود و سایر اعضای خانواده تان در باره ی برادرتان که هم اکنون در اسارتگاه اشرف بسر می برد، سخن گفتید و تصریح کردید ایشان در وضعیت نامساعد و نامطلوب در اشرف بسر می برد و به این خاطر بشدت نگران عزیزتان هستید. به نظر شما در شرایط کنونی چه فعالیت هایی باید انجام داد تا ایشان و سایر نیروهای تحت اسارت سران مجاهدین را در اسارتگاه اشرف نجات داد؟ شما چه راهکار یا ایده ی خاصی در ذهنتان دارید؟
خانم فاطمه امیری: در شرایط فعلی که خوشبختانه دولت عراق کنترل اشرف را در دست گرفته است من از انجمن نجات تقاضا دارم زمینه ی عزیمت ما و سایر خانواده ها را به عراق فراهم کنند تا ما به ملاقات عزیزانمان در اشرف برویم و با آنها از نزدیک گفتگو کنیم. شما آقای رضایی در جریان هستید که خانواده ها سالهاست امکان ملاقات فرزندان و عزیزان خود را در اشرف نداشتند. زیرا مسئولین مجاهدین این اجازه را به ما خانواده ها نمی دهند. تاکنون تماس تلفنی و ملاقات حضوری با عزیزانمان در اشرف نداشتیم. بالاخره همه خانواده ها چند سالی است که فرزندانشان را ندیده اند. من اطمینان دارم اگر خانواده ها بتوانند با عزیزانشان ملاقات کنند و به آنها امید بدهند و از فضای ایران صحبت کنند و واقعیت را به آنها بگویند و اینکه دولت ایران با افراد بازگشتی در نهایت مهربانی و ملاطفت رفتار می کند. مطمئنم برادر من و سایر افرادی که در اشرف زندگی می کنند حتی دقیقه ای در آن محیط جهنمی نخواند ماند. امیدوارم انجمن نجات بتواند کاری کند تا خانواده ها به ملاقات فرزندانشان در عراق بروند و با روشنگری آنها را تشویق کنند که به آغوش خانواده هایشان بازگردند. آرش رضایی: به نظر شما ارتباط مستمر خانواده ها و طرح و انعکاس خواسته هایشان با کمیته بین المللی صلیب سرخ با توجه به شرح وظایف و اقدامات انساندوستانه آن نهاد بین المللی، یک ایده خوب نیست؟ خانم فاطمه امیری: بله، این ایده خوبی است. چون من تجربه خوبی دارم. دو سال پیش که مقامات صلیب سرخ به دفتر انجمن نجات ارومیه آمدند همانطور که در جریان هستید ما ملاقاتی با آنان داشتیم و ما خانواده ها سرانجام بعد از گفتگو با مقامات صلیب سرخ نتیجه ی خوبی گرفتیم. وقتی که خانواده ها نامه ها و نیز عکس فرزندان و بستگانشان را به آقایان آندریاس و بروس مقامات وقت صلیب سرخ تحویل دادند تا آنها را به بچه ها در اشرف برسانند این یک کار مثبت و امیدوار کننده بود. چون معتقدم روزنه هایی برای ارتباط با بچه ها در اشرف پدید آمد. و این کار مفید و مثبتی بود. بعد ها متوجه شدم نتیجه ی خوبی هم داد.
آرش رضایی: مایلم در رابطه با تماس تلفنی افراد مستقر در اشرف با اعضای خانواده هایشان، نظر شما را بدانم واقعا در اینباره چه توصیه ای به رهبران مجاهدین دارید؟ خانم فاطمه امیری: فکر نکنم رهبران مجاهدین به این خواسته ی ما خانواده ها تن بدهند. چون که تجربه خودم نشان داده است آنها هیچ اهمیتی به خواسته ی خانواده ها نمی دهند و عواطف و احساسات خانوادگی برای آنها مهم نیست. من بارها نامه به برادرم نوشتم و در آن نامه از رهبران مجاهدین خواستم تا اجازه دهند برادرم علیرضا بعد از ده سال با من تماس بگیرد یا مادرم نیز که بارها نامه نوشت و درخواست خود را برای تماس تلفنی مطرح کرد که در سایت انجمن نجات منتشر شد ولی رهبران مجاهدین به جای اینکه اجازه بدهند برادرم با ما تماس بگیرد علیرضا را سوژه تبلیغاتی کردند و در سیمای آزادی وادار کردند حرفهایی بر علیه خانواده اش بگوید که مشخص بود تحت فشار است. آرش رضایی: خانم امیری واقعا چرا رهبران مجاهدین حتی اجازه تماس تلفنی چند دقیقه ای نیز به بچه های مستقر در اسارتگاه اشرف نمی دهند؟ علیرغم این همه شعارهایی که در رابطه با حقوق بشر می دهند؟
خانم فاطمه امیری: آقای رضایی رهبران مجاهدین از هر گونه تماس می ترسند. من اگر جای خانم مریم رجوی یا مسعود رجوی بودم به همه افراد اشرف آزادی می دادم، و امکان تماس را به آنها می دادم تا به راحتی بتوانند با اعضای خانواده هایشان صحبت کنند و این اختیار را به آنها می دادم تا کسانی که مایل هستند از مجاهدین جدا شوند و افرادی هم که مایل نبودند از سازمان جدا شوند در همانجا بمانند. اینجوری حد اقل برای رهبران مجاهدین نیز مشخص می شود چه کسانی واقعا با آنها هستند و چه کسانی بر خلاف میل باطنی شان در آنجا مانده اند.
ادامه دارد…
مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات مرکز آذربایجانغربی

خروج از نسخه موبایل