آه افراد شکنجه شده در فرقه رجوی نادر رفیعی نژاد را گرفت

نادر رفیعی نژاد مُرد.
دورانی که مخالفت های درون تشکیلاتی در فرقه مخوف رجوی به یک معضل تبدیل شده بود. رجوی برای این که با افراد مخالف برخورد و یا صفر، صفر، کند. کتیبه های خواهران مجاهد را تبدیل به زندان کرد. افراد مخالف را زیر پوشش نفوذی در کتیبه ها جمع آوری کرد. که بوسیله شگنجه گرهای خود با افراد مخالف تسویه حساب کند. یکی از شکنجه گرها همین نادر رفیعی بود. این فرد از انسانیت بویی نبرده بود. انتهای وحشی گری در درون آن حاکم بود. چهره واقعی خودش را همیشه پنهان می کرد. هر کسی به چهره آن نگاه می کرد با خودش می گفت این فرد مظلوم ترین فرد در دنیاست. قبل از اینکه از سازمان جدا شوم یکی از افراد که در حال حاضر در پادگان مخوف اشرف زندگی می کند. خاطرات شکنجه شدنش را به صورت محفلی برای من تعریف می کرد.
وی در ادامه گفت:" من نفوذی نبودم گناه من این بود که از سازمان اعلام بریدگی کرده بودم و همین امر باعث شد که در زندان رجوی مدعی آزادی زیر شکنجه بروم! شکنجه گرهای زیادی در زندان رجوی بودند. بیشتر شکنجه های روحی، فیزیکی توسط نادر رفیعی انجام میشد. هر موقع درب اتاقی که در آن زندانی بودم باز می شد و نادر رفیعی وارد می شد، آرزوی مرگ می کردم. امیدوارم نادر رفیعی یک روزی بهای این کارش را بپردازد".
حرفها در رابطه با این شکنجه گر زیاد است. من زمانی که از سازمان جدا شدم به کمپ آمریکاییها پناهنده شدم. یکی از هم چادری هایم داستان شکنجه شدنش را اینگونه تعریف کرد:" من در ترکیه دنبال کار پناهندگی بودم که به تور افراد سازمان افتادم. در ایران هیچ شناختی نسبت به سازمان نداشتم. بعد از کلی مغز شویی و وعده های دروغین مرا به عراق پادگان مخوف اشرف منتقل کردند. با گذشت چند ماه ماهیت تشکیلات رجوی برایم روشن شد چندین بار گزارش نوشتم و اعلام جدایی کردم هر بار که گزارش می نوشتم با برخورد های فیزیکی مواجه می شدم و در نهایت مرا با تهمت نفوذی بودن به زندان منتقل کردند. پیچیده ترین شکنجه را نادر رفیعی بر روی افراد مخالف اعمال می کرد. مواقعی بود که مرا از پاهایم به سقف آویزان می کرد طوری که احساس می کردم روده هایم از دهانم می خواهد بیرون بزند. یک ماه و اندی زیر دست این شکنجه گر شب و روز نداشتم".
حرفها در رابطه با نادر رفیعی زیاد است. رجوی دست شکنجه گرهای ایدئولوژیک خودش را در رابطه با افراد مخالف مرد و زن باز گذاشته بود. هر کاری دلشان می خواست انجام می دادند و از طرفی رجوی آنها را تشویق می کرد. شکنجه گرانی همچون سید سادات دربندی (عادل)، مجید عالمیان، حمید یوسفی، مهدی عابد، حسن نظام الملک، مهدی ابریشمچی، حسین ابریشمچی، احمد واقف، رقیه عباسی، معصومه ملک محمدی، زهره قائمی، و…… روزی می رسد که این شکنجه گران بایستی حساب پس بدهند. آقای رجوی می خواست با زور و فشار و شکنجه برای خودش نیروی انقلابی بسازد. جالب این جاست که آقای رجوی می خواست با افراد متناقض در پادگان مخوف اشرف و افراد شکنجه شده، آزادی را برای مردم ایران به ارمغان بیاورد. دمکراسی و آزادی آقای رجوی را فقط در طویله خانه می توان یافت کرد.
فواد بصری

خروج از نسخه موبایل