خانواده های اسیران اشرف در نهمین ماه تحصن

سوابق امر:
با سرنگونی دیکتائوری صدام حسین، حامی اصلی مسعود رجوی، نور امیدی در دلهای خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی در عراق تابیدن گرفت. تصور چنین بود که با حذف صدام حسین از صحنه سیاسی عراق، درهای پادگان اشرف به روی خانواده ها گشوده خواهد شد و خانواده های چشم انتظار خواهند توانست بعد از سالیان دراز عزیزان خود را ببینند و در آغوش بگیرند. این امید البته خیلی زود به یأس تبدیل شد چرا که نیروهای آمریکائی بعد از مدت کوتاهی همان نقش صدام حسین را برای فرقه رجوی ایفا نمودند و به رهبران فرقه دست باز دادند تا همان شرایط تحت حاکمیت رژیم ساقط شده عراق را برای اعضای خود بوجود آورند. در این رابطه گزارش مؤسسه آمریکائی RAND که برای وزارت دفاع این کشور تهیه گردیده است نقش برخی فرماندهان ارتش آمریکا در یاری رساندن به رهبری سازمان جهت در اسارت نگاه داشتن اعضای فرقه را به خوبی بر ملا میکند. از آنجا که شرایط تردد به عراق قدری ساده تر شده بود، بسیاری از خانواده های دردمند و رنج کشیده اعضای فرقه مخرب رجوی، از اقصا نقاط عالم و در مقاطع زمانی مختلف، به درب پادگان اشرف یعنی مقر اصلی فرقه در عراق مراجعه و بخت خود را برای دیدار با عزیزانشان امتحان کردند. بعضی از این افراد طی سالیان بارها و بارها اقدام به این کار نموده و البته نتیجه ای نگرفتند. در این مدت خانواده ها در مراجعات خود یا دست خالی باز می گشتند یا اینکه مسئولین فرقه، عضو مربوطه را وادار می کردند تا با تحقیر و توهین از خانواده خود شاکی شود که چرا به پادگان اشرف مراجعه کرده است. در چنین شرایطی بستگان خسته دل تازه توسط عزیز خود مورد بازجوئی و بازخواست قرار می گرفتند که چرا عامل وزارت اطلاعات رژیم شده و برای نابودی اشرف اقدام کرده اند؟! آغاز تحصن خانواده ها:
حدود اواخر بهمن ماه یا اوایل اسفند ماه سال گذشته تعدادی از خانواده های دردمند و رنج کشیده اعضای فرقه مخرب رجوی همچون روال چندین ساله اخیر به درب پادگان اشرف مراجعه کرده و خواهان دیدار با عزیزان خود شدند. برخورد زشت مسئولین فرقه و اقدام به ضرب و شتم خانواده ها، آنان را نسبت به سرنوشت عزیزان خود فوق العاده نگران کرد و تعدادی تصمیم گرفتند در برابر دروازه پادگان مزبور دست به تحصن بزنندحدود اواخر بهمن ماه یا اوایل اسفند ماه سال گذشته تعدادی از خانواده های دردمند و رنج کشیده اعضای فرقه مخرب رجوی همچون روال چندین ساله اخیر به درب پادگان اشرف مراجعه کرده و خواهان دیدار با عزیزان خود شدند. برخورد زشت مسئولین فرقه و اقدام به ضرب و شتم خانواده ها، آنان را نسبت به سرنوشت عزیزان خود فوق العاده نگران کرد و تعدادی تصمیم گرفتند در برابر دروازه پادگان مزبور دست به تحصن بزنند و تا زمانی که به دیدار عزیز خود نایل نشده اند از جایشان تکان نخورند. بعدا خانواده های دیگری به این جمع پیوستند و به تدریج حرکتی شکل گرفت که تا به امروز ادامه دارد. مشکلاتی از قبیل تمام شدن مدت ویزا و محدودیت هائی که دولت عراق و نیروهای آمریکائی برای این خانواده ها بوجود می آوردند البته کار آنان را بسیار دشوار می کرد بطوری که مسعود رجوی گفته بود تحصن آنان 20 روز بیشتر دوام نخواهد آورد. از آنجا که تحصن خانواده ها در برابر پادگان فرقه ای اشرف خودجوش و بدون برنامه ریزی قبلی بود تاریخ مشخصی برای شروع آن ثبت نشده است. با توجه به مشکلات بی شمار اقامتی، تعدادی از این خانواده ها به ایران بازگشته ولی تعداد بیشتری جای آنان را در ادامه تحصن پر میکردند. دور جدید فعالیت های سحر:
در خرداد ماه سال جاری، یعنی بعد از بیش از 4 ماه که از تحصن خانواده ها گذشته بود، حرکت آنان جنب و جوش تازه ای در میان فعالان حقوق بشری در خارج از کشور و خصوصا جداشدگانی که در راستای آزادی رفقای خود قدم بر می دارند بوجود آورد که نهایتا منجر به برگزاری سمینار بزرگ پاریس در 29 خرداد 1389 گردید. در این سمینار خانم بتول سلطانی از پایه گذاران اولیه بنیاد خانواده سحر در عراق که اکنون در اروپا مستقر است با خانم ثریا عبداللهی مادر یک عضو گرفتار در فرقه رجوی و نماینده خانواده های متحصن در برابر پادگان اشرف به گفتگوی تلفنی پرداختند که توسط حاضران در هر دو طرف خط شنیده می شد. این سمینار سرآغاز گسترش فعالیت های تبلیغی حول تحصن خانواده ها در عراق و در اروپا و آمریکا گردید. بنیاد خانواده سحر که به دلیل عزیمت عمده مسئولین به اروپا و درگیر بودن در شکایات و پرونده های حقوقی مربوط به اعضای سابق – همچنین ناگفته نماند غافلگیر شدن در برابر اقدام به تحصن خانواده ها – فعالیت های تبلیغی اش افت چشم گیری پیدا کرده بود همزمان با این سمینار و با راه اندازی شکل فعلی سایت سحر، شتاب تازه ای به عملکرد اطلاع رسانی خود خصوصا در مورد تحصن خانواده ها داد. از همان ابتدا خانواده های مستقر در مقابل اشرف مکررا به مسئولین پادگان مراجعه کرده و خواهان دیدار با عزیزان خود میشدند که هر بار با برخورد زشت و زننده آنان روبرو می گردیدند. خانواده ها برای اینکه میزان احتمال موفقیت در دیدار با عزیزانشان را بالاتر ببرند مقدمتا از انجام هرگونه کار علنی و رسانه ای و اقدام به مصاحبه و یا درگیری تبلیغی و سیاسی با فرقه رجوی امتناع ورزیدند. البته لازم به ذکر است که سران فرقه ابتدا درگیری تبلیغی و سیاسی را با خانواده ها شروع کردند و در رسانه های خود اقدام به توهین و افترا نسبت به آنان و تحصنشان نمودند و در واقع جنگ با خانواده ها را که تلاش میکردند مسائل را به صورت مسالمت آمیز و بدون سروصدا پیش ببرند علنی ساختند. سران فرقه بوضوح ثابت کردند که حرف حساب سرشان نمیشود و فقط باید تحت فشار افکار عمومی و نهادهای بین المللی به رعایت حقوق دیگران و حتی اعضای خود مجبور گردند. رجوی به همگان نشان داد که خودش را در هر زمینه ای بطور مطلق برحق میداند و هیچ ارزشی برای عقاید و احساسات دیگران قائل نیست. او بر اساس افکار فرقه ای و واپسگرای خود حتی حاضر شد در کمال شقاوت و بی رحمی مادران سالخورده را عذاب دهد و سرسوزنی به حقوق انسانی آنان فکر نکند. فرار اسیران از اشرف:
طی حدود یکسال گذشته یعنی از زمانی که نیروهای پلیس عراق توانستند در ورودی های اشرف مواضع خود را دایر نمایند تعداد زیادی از اعضای دربند فرقه با رساندن خود به عراقی ها اقدام به فرار کردند. این افراد که برخی بیش از ربع قرن در داخل پادگان اشرف محبوس بودند شرایط فوق العاده سختی را تجربه کرده اند. آنان کوچکترین ایده ای از دنیای خارج از پادگان نداشتند و از بسیاری از پیشرفت های صنعتی و علمی جهان هم بی خبر بودند. از همه بدتر شرایط روحی بود که آنان بعد از تجربه سالها شستشوی مغزی و مانیپولاسیون ذهنی در آن گرفتار شده بودند. ترس و وحشت آنان از هر کس که با او روبرو میشدند و فوبیای شدیدی که نسبت به دنیای خارج که آنرا تماما فاسد و شیطانی تصور میکردند داشتند موجب می شد که بعد از رهائی نتوانند به سادگی به شرایط عادی باز گردند. بسیاری از آنان حتی از اعلام نام خود هم وحشت داشتند و فکر میکردند که همچنان تحت کنترل شدید روانی فرقه هستند. بعضی حتی بعد از یکسال هنوز شبها کابوس اشرف را می بینند. اما همه آنان با وجود همه این مشکلات از اینکه دیگر در آن جهنم نیستند خدا را شکر میکنند و راضی هستند و تنها نگرانی آنان رفقای دربندشان است. بعضی از کسانی که اقدام به فرار نمودند حتی با پذیرش اینکه ممکن است توسط نیروهای عراقی یا ایرانی شکنجه و اعدام شوند دست به این کار زده بودند. برخی با گذشت یکسال اقامت در هتل در بغداد هنوز حاضر نشده اند که نامشان اعلام گردد یا با خانواده شان تماس بگیرند. کد مشترک بسیاری از آنان خصوصا زنان اینست که با چه روئی با خانواده خود صحبت کنند. این مشکل را کمابیش خانواده های مستقر در برابر پادگان اشرف هم دارند که مایل نیستند عکس یا نامشان جائی درج گردد. آنان صراحتا میگویند که ما در ایران آبرو داریم و چگونه بگوئیم که فرزندمان که گفته ایم در جنگ شهید یا مفقود شده است بعدا همدست رجوی و صدام از آب در آمده است. چه باید کرد؟
مسئله سازمان مجاهدین خلق از یک طرف یک مسئله امنیت ملی داخل عراق است که دولت این کشور با آن دست به گریبان می باشد و به قول خودشان مانند بسیاری مصائب دیگر است که صدام حسین برای آنان به ارث گذاشته است. دولت عراق خواهان برچیده شدن اشرف و خروج فرقه از این کشور است که البته هنوز حرفش به جائی نرسیده است. از طرف دیگر این سازمان به عنوان یک اهرم فشار میتواند از جانب آمریکا و اسرائیل علیه ایران مورد استفاده قرار گیرد یا حداقل برخی عناصر غربی اینطور تصور میکنند و در صدد حفظ آن هستند و ترجیح میدهند که اعضای سازمان به عنوان تروریست های حاضر و آماده در مجاورت ایران همچنان گرفتار فرقه بمانند. اما در این میان تا جائی که به خانواده ها و اعضای گرفتار مربوط میشود فرقه رجوی و پادگان اشرف یک موضوع کاملا حقوق بشری است که البته اصل داستان این وسط گم شده است. خانواده ها یک خواسته مشروع و برحق دارند که از جانب هر نهاد و هر انسانی به رسمیت شناخته میشود. آنان حق دارند که با بستگان اسیر خود در پادگان اشرف ارتباط آزاد داشته باشند. حتی اگر اعضای گرفتار در فرقه رجوی را زندانی تلقی کنیم باز این حق برای بستگان درجه یک هر زندانی محفوظ است. اما این خانواده ها به غیر از خدا حامی دیگری ندارند. از دولت های آمریکا، عراق، ایران و غیره نمیشود هیچ انتظاری داشت. روشن است که هر کدام مقدمتا به دنبال منافع سیاسی خودشان هستند. ارگان ها و نهادهای حقوق بشری و بین المللی هم به هر دلیل رویشان را از این معضل انسانی برگردانده و بر روی آن چشم پوشیده اند. خانواده ها اما یک نمونه مثال زدنی از پایداری و استقامت را با دست خالی به نمایش گذاشته اند که هر انسان شرافتمندی را تحت تأثیر قرار میدهد. حداقل کاری که آنان تابحال کرده اند اینست که به خیلی ها فهمانده اند که رجوی و فرقه اش در برابر خواست مردم چه برخوردی میکند و چگونه پاسخ آنان را میدهد و موجب شده اند که لااقل افراد بیشتری به دام این فرقه گرفتار نشوند. رجوی علنا و عملا از سربازان آمریکائی و تجهیزات و هلیکوپرترهای آنان برای سرکوب خانواده های اعضای خودش که از راه های بسیار دور صرفا برای دیدار خانوادگی آمده اند استفاده میکند. رجوی البته مدتهاست که برای رسیدن به خواست خود که همانا حکومت ایران است قید مردم را زده و روی این یک فاکتور هیچگونه حسابی باز نمیکند و تمام تلاشش جلب نظر آمریکا و اسرائیل می باشد. کسانی که واقعا میتوانند شرایط این خانواده های متحصن را درک کنند صرفا آنهائی هستند که بستگانشان یا رفقایشان در پادگان اشرف گرفتارند. خانواده ها یا جداشدگانی که بستگان و رفقایشان همچنان در بند مانده و راه فراری ندارند بخوبی میدانند که یک پایان فاجعه آمیز فرقه ای همچون فرقه های جیم جونز و دیوید کوروش، یا تبدیل شدن بردگان نوین به گلادیاتورهائی که باید آنقدر بکشند تا کشته شوند، عزیزانشان را تهدید میکند. در هر کشوری که هستید. در هر کجا که کار و زندگی میکنید. هر عقیده و مرامی که دارید. هر موضع سیاسی که اتخاذ کرده اید. فرقی نمیکند. ضروری است تا حول خواست خانواده ها بسیج شوید و افکار عمومی جهان را متوجه این معضل و فاجعه حقوق بشری بنمائید. از هر طریقی که دسترسی دارید فعالان سیاسی و حقوق بشری را به این مشکل توجه بدهید و بخواهید که ساکت ننشینند و از هر راه ممکن اقدام کنند. رجوی دیکتاتور و خودپرست و حامیان بین المللی اش باید تحت فشار افکار عمومی جهانی سر جایشان نشانده شوند چرا که آنان حاضر به پذیرش حرف منطقی و خواست انسانی نیستند و تحت شرایط سیاسی موجود هر کاری که میخواهند انجام میدهند. ما در بنیاد خانواده سحر که از نزدیک با این مشکلات روبرو هستیم به نوبه خود میدانیم که خیلی کم کار کرده ایم و خیلی بیش از این می بایست کار کنیم. اما ما شدیدا به کمک و یاری کسانی که شرایط ما را درک میکنند نیازمندیم. نگذارید رنج و مقاومت خانواده ها به هدر برود و به نتیجه مطلوب نرسد. تحصن خانواده ها یک حرکت انسانی است. از این حرکت انسانی حمایت کنید و در پیشبرد اهداف آن سهیم شوید. عوام فریبی های رجوی به گل نشسته
بعد از خروج نیروهای آمریکایی از اشرف دست فرماندهان فرقه در کنترل افراد اسیر خیلی بسته شد و کار به جایی رسید که در یک و نیم ماه گذشته 5 نفر از اسارتگاه اشرف فرار کردند (آقایان مرتضی بدن آرا مرز دشتی، علی رضا عینکیان، روح الله تاجبخش، حجت رفیعی و مهرداد امیری). بنابراین رجوی پلید که بعد از رفتن آمریکایی ها تمام معادلات خود را بر باد رفته دید و متوجه بالا رفتن سرعت ریزش نیروها شد، دنبال این بود تا با یک سناریو سازی و استفاده از مظلوم نمایی که سیاق ثابت حرکات اوست طوری فضا سازی کند که شاید بتواند دست نیروهای عراقی را در اشرف بسته و پای نیروهای آمریکایی را بار دیگر به آنجا باز کند.
از 21 مهر ماه که خبرگزاری ها خبر سفر آقای مالکی به ایران را گزارش کردند رجوی جنایتکار چنین تصور کرد که این می تواند فرصت خوبی باشد تا با استفاده از آن و مرتبط کردن سفر آقای مالکی به ایران با وضعیت اشرف، به یک کار تبلیغاتی دست زده و با فشار سیاسی راهی برای خروج از بحران ریزش نیرو که سرعت تساعدی گرفته است بیابد.
در تاریخ 23 مهر شورای خارجه نشین فرقه با صدور اطلاعیه ای مدعی می شود:
« مالکی مذبوحانه تلاش می کند با عمل به شرایط ایران برای بار دوم نخست وزیر شود»
سپس در این اطلاعیه بصورتی عجیب به درگیری در روزهای نهم و بیستم مهر بین نیروهای عراقی با نیروهای خود اشاره می کند و مدعی می شود که 10 تن از نیروهایش مجروح شدند و در پایان این اطلاعیه ملتمسانه از نیروهای آمریکایی خواهان حضور مجدد در اشرف می شود.
دم خروس این سناریوی رجوی دجال آنجا بیرون می زند که او برای سوء استفاده تبلیغاتی، حتی از دادن اطلاعیه برای استفاده پدران و مادران پیر از یک بلندگو نمی گذرد و با ادعای شکنجه روانی استفاده از بلندگو را مانند سلاح کرده و در بوق تبلیغاتی اش می دمد، بنابراین تمام کسانی که با فرهنگ رجوی شیاد آشنا هستند می دانند که اگر این اتفاقات همانطور که آنها مدعی اند افتاده بود او بی شک همان روز دستور صدور اطلاعیه و حتی سریالی از اطلاعیه ها را می داد و در دستگاه های تبلیغاتی اش پی در پی تصاویر مجروحین را پخش می کرد تا از این موضوعات بهره برداری کند. در زیر بخشی از این اطلاعیه را ملاحظه می کنید:
« از بعداز ظهر روز 20 مهر نیروهای عراقی به دستور کمیته سرکوب یک پست جدید مسلح در خیابان اصلی اشرف احداث کرده اند. سرکردگان نیروهای سرکوبگر عراقی شماری از ساکنان اشرف را نسبت به این اقدام سرکوب گرانه دست به تجمع و اعتراض زده اند، تهدید به حمله و هجوم کرده اند. قبل از این نیز در روز جمعه 9 مهر نیروهای عراقی در ضلع شمالی کمپ اقدام به دائر کردن یک موضع جدید کردند و وقتی با اعتراض ساکنان مواجه شدند به آنان حمله و 10 تن را مجروح کرده بودند… مقاومت ایران خواستار استقرار نیروهای آمریکایی و تیم مانیتورینگ سازمان ملل در اشرف و جلوگیری از ادامه شکنجه روانی و اقدامات سرکوبگرانه است.»
قدم بعدی این پروژه در روز 25 مهر یعنی یک روز قبل از سفر آقای مالکی به ایران برداشته می شود. بار دیگر به دستور رجوی جنایتکار، شورای خارجه نشینش اطلاعیه ای صادر کرده و مدعی می شود که:
« در آستانه سفر مالکی به تهران، نیروهای عراقی به مجاهدین اشرف حمله و 10 تن را مجروح کردند »
آنها برای مهیج کردن موضوع مدعی می شوند که نیروهای عراقی با شلیک گلوله و هم چنین با چوب و چماق به نیروهای اشرف حمله کرده اند. سپس در پایان اطلاعیه بار دیگر التماس دعای خود از آمریکایی ها را ذکر می کند:
« مقاومت ایران ضمن هشدار نسبت به تاخیر در این اقدام های ضروری بر مسئولیت نیروهای آمریکایی در حفاظت ساکنان اشرف تاکید می کند »
آنگاه در حالی که چند ساعت از صدور اطلاعیه اول نگذشته اطلاعیه دیگری با نام اطلاعیه شماره 2 صادر کرده و پیاز داغ آن را با استفاده از نکاتی همچون « بالا بردن آمار مجروحان » و بیان اینکه « زنان هم مجروح شدند »، زیاد می کنند.
« حمله به ساکنان اشرف- اطلاعیه شماره۲
شماره مجروحان حمله نیروهای عراقی به ساکنان اشرف به ۱۸نفر, از جمله زنان افزایش یافت.
شمار مجروحان حمله روز یکشنبه ۲۵مهر, نیروهای عراقی به ساکنان اشرف, به ۱۸تن از جمله تعدادی از زنان بالغ شد. این حمله بعد از ظهر روز یکشنبه, در آستانه سفر مالکی به تهران, با شلیک گلوله و همچنین با چوب و چماق صورت گرفت »
رجوی شارلاتان برای از دست ندادن فرصت در اجرای این سناریو برای غلیظ تر کردن موضوع جهت حقیقی جلوه دادن آن حتی در چنین وانفسایی هم دست از بزرگ کردن خود و خالی بندی بر نداشته و مدعی بدست آوردن اطلاعات از درون حکومت ایران می شود:
« بر اساس گزارشهای دقیق از درون رژیم آخوندی که به دست شورای ملی مقاومت رسیده است این حمله به طور مستقیم به دستور شخص مالکی صورت گرفته است »
اگر رجوی دجال اینقدر قدرت دارد که روزانه از درون رژیم اطلاعات دقیق کسب می کند و چند ساعت بعد از حمله نیروهای عراقی!!! به اشرف (در خاک عراق)، شاخک هایش در ایران به اطلاعاتی در مورد صادر کننده فرمان حمله دست پیدا می کنند!!! پس چرا نمی تواند هیچ دردی از خود علاج کرده و همیشه از شرایط عقب است؟
اگر رجوی پلید از این حملات خبر داشت چرا هیچ اقدامی قبل از آن نکرد؟
اما بدلیل اینکه رجوی خائن بدلیل ناحق بودن و عقب افتادگی تاریخی همیشه از شرایط ماه ها و سال ها عقب است، اینبار هم نتوانست سناریوی خود را به پیش ببرد و بعد از اطلاعیه شماره 2 خفقان گرفت و ساکت شد زیرا کسی گول حرف هایش را نخورد و وقعی به او ننهاد.
7 سال بعد از سقوط صدام و چند ماه بعد از خروج نیروهای آمریکایی از اشرف، زمان به سرعت به ضرر این دیکتاتور برزگ در حرکت است.

خروج از نسخه موبایل