خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت پنجم

رجوی در مناسبت های مختلف یا حتی بدون مناسبت نشستهایی برگزار می کرد که تمامی افراد مناسبات بطور اجباری بایستی در این نشستها شرکت می کردند. دلایلی مختلفی برای این نشستها وجود داشت، اصلی ترین دلیلی که برای آن متصور بود روحیه دادن به نفرات بود. اگر بدلایل سیاسی یا تشکیلاتی یا غیره یک مشکل عام بوجود می آمد که جنبه فراگیر داشت خود رجوی نشست می گذاشت و با چرب زبانی و سفسطه بازی جوری وانمود میکرد که هیچ مشکلی نیست و اوضاع کاملا در دست اوست.
اصطلاحاتی که در مورد نشست رجوی بکار می بردند این بود که مثلا «بعد از نشست برادر بچه ها مدتی سرپا هستند» یا «بچه ها همه شارژ شده اند» یا «بچه ها بعد از نشست برادر زنده می شوند» که خود این بیانگر این است که چطور رجوی با خر کردن افراد آنها را برده و در مناسبات خود زندانی می کند.از این گونه نشستها چند مورد را مثال می زنم که منظورم را بیشتر بفهمانم: نشستهایی تحت عنوان «آ 77» این نشستها درست در شرایطی اتفاق افتاد که خاتمی با شعار اصطلاحات وارد شده بود و موج سیاسی بزرگی به سمت او شکل گرفته بود. همه آنهایی که با ایران مخالفت داشتند و در صف اپوزیسیون بودند به سمت او تمایل پیدا کرده بودند. حتی در درون شورای مجاهدین نیز برخی گرایشها پیدا شده بود از جمله هدایت متین دفتری و همسرش که از اعضای اصلی شورا بودند جدا شدند و موارد دیگر.
این موج در درون مناسبات نیز راه پیدا کرده بود و همه فکر می کردند آنچه که در مورد دولت ایران گفته اند دارد تغییر می کند و شعار سرنگونی که تنها مجاهدین دنبال آن بودند دارد به بن بست می رسد پس موضوع ارتش آزادیبخش و مبارزه مسلحانه و غیره همه چیز «کشک» بوده است و هزاران سئوال و مسئله دیگر که سرتاپای مناسبات را فرا گرفته بود. این یکی از مواقع حساسی بود که بایستی رجوی وارد می شد. نشستهایی تحت عنوان «آ 77» که تقریبا یک ماه به طول انجامید که روزانه عصرها رجوی می آمد و صحبت می کرد تا نیمه های شب طول می کشید و فردا صبح هم نشسستهای کوچکتر با مسئولین بالا برای عمق بخشیدن به صحبتهای او بود و گزارش نویسی ها و مجبور به صحبت شدن افراد و غیره…
نهایتا رجوی نتیجه گیری کرد که دوران سرنگونی شروع شده است و ما بایستی حداکثر آمادگی خود را کسب کنیم که آماده سرنگونی باشیم و پس از آن برای اینکه افراد فرصت فکر کردن نداشته باشند آماده سازی سلاحها و تانکها و آموزش و غیره بصورت فشرده و شبانه روزی شروع شد که تقریبا تا آخر سال طول کشید و یک مانور هم اسفند همان سال صورت گرفت. حالا کسی نیست از آن آدمهای احمق بپرسد اگر دوران سرنگونی بود از سال 77 تا الان که دوازده سال می گذرد پس سرنگونی چی شد؟ آیا وعده او درست بود؟ البته بگذریم که از سال شصت تا الان صدها و هزارها بار وعده چند ماه دیگر و سال دیگر و غیره برای سرنگونی داده ولی هرگز این اتفاق نیفتاده جز اینکه خود مناسبات آنهاست که داره سرنگون میشه.
تحلیل رجوی از روی کار آمدن خاتمی این بود که الان که «رژیم دچار شقه شده» بزودی از هم می پاشد و خاتمی هرگز به دوره دوم نخواهد کشید. ولی با کمال تعجب ما دیدیم که خاتمی در دور دوم هم انتخاب شد و حالا موقعی بود که رجوی بایستی دوباره وارد می شد و موضوع را جمع و جور می کرد. اینبار در تابستان سال 80 حدود دو هفته نشست سیاسی برگزار شد و پس از نشست به قرارگاههای خودمان برگشتیم ولی سازمان دید که هیچ تغییری نکرد و همه افراد همچنان سردرگریبان هستند و بقول خودشان شارژ نشده اند. پس نشست سیاسی رجوی کارساز نبوده است. باید حقهای دیگر زده می شد و البته حقه قدیمی و کهنه او یعنی نشستهای ایدئولوژیک ولی مدل جدید آن یعنی دیگ بود که حلال مشکلات بود.
بنابراین همه نفرات از قرارگاههای مختلف (بصره و عماره و کوت و جلولا و غیره) به قرارگاه باقرزاده (شمال بغداد) برگشتند تا نشستهای دیگ صورت بگیرد و این انتقام از افراد مناسبات بود بخاطر اینکه حرف سیاسی او را باور نکرده بودند و این نشستها حدود چهارماه طول کشید و در این مدت چنان دماری از افراد در آمد که به وضعیت سابق خود غبطه می خوردند. و آرزوی وضعیت قبلی را داشتند. و در آن نشستها بود که بحث «تناقضات جیم» یعنی بیان کردن افکار جنسی خود در میان جمع مطرح شد.
البته خواننده این مطالب اگر با مناسبات مجاهدین آشنایی نداشته باشد شاید برایش خیلی عجیب باشد و باورنکردنی که چرا این همه فشار به افراد آورده می شود و اصلا چرا این افراد اینقدر فشار پذیر می شوند؟ ولی شما بایستی تصور کنید که هیچ راهی برای گریز از این مسئله ندارید تنها راه، دو سال زندان در زندانهای خود مجاهدین و سپس تحویل به زندان ابوغریب بود و معلوم نبود که کی بعنوان اسیر جنگی عراق آنها را با اسرای باقیمانده خود در ایران مبادله می کرد. راه فرار هم که بصورت کامل بسته بود چندین لایه سیم خاردار و سیاج دور قرارگاه با چندین گشت سواره و پیاده مسلح داخل و خارج دیوار و پستهای عراقیها و همکاری اداره امنیبت عراق با آنها امکان هرگونه فرار را بسته بود. تازه علاوه بر اینها کسانی که در درون مناسبات دچار زاویه با مناسبات می شدند بصورت خاص از آنها نگهداری می شد یا اگر هم آزاد می گشتند چند نفر بصورت نامحسوس آنها را تحت نظر داشتند.
این نشستهای رجوی در تمامی مواقعی که چنین وضعیت تشکیلات پیدا می کرد برگزار می شد و صد البته بعد از هر بار نشست محدودیتها و فشارهای بیشتری نیز همراه داشت.

خروج از نسخه موبایل