بیست و پنج سال اسارت در فرقه رجوی – قسمت چهارم

آقای علی عینکیان
رده تشکیلاتی: M قدیم
مدت اسارت در فرقه رجوی: بیست و پنج 25 سال

عملیات جاری و غسل هفتگی به گفته مسئولین سازمان اولین نفراتی که مقالات و مطالب نفرات جدا شده را در سایت و اینترنت مطالعه میکنند مریم و مسعود رجوی هستند. این خیلی خوب است چرا که آنها میفهمند که نمیتوانند و نخواهند توانست همه نفرات را همیشه در سحر و جادوی خود نگه دارند و افراد بالاخره به واقعیات و حقایقی که در سازمان جریان داشته و دارد پی میبرند و خود را به دنیای آزاد میرسانند. سازمان 25 سال از بهترین سالهای عمرم را از من گرفت و تازه طلبکار ما نیز توسط مسئولین هست و میگفتند که شماها مسعود و مریم رجوی را پیر کرده اید. کسی نبود که از آنها بپرسد پس عمر تلف شده ما در این مدت چه میشود. ما بهترین سالهای عمرمان را برای هیچ و پوچ در اشرف تلف کرده ایم. اگر من در بیرون بودم در این بیست و پنج سال میتوانستم به درجات بالای تحصیلات برسم و برای خودم زندگی آبرومندی داشته باشم و به کشور و جامعه و خانواده ام هم کمک کنم و حداقل اینکه همدست صدام متجاوز به کشورم نبودم. اگر بلحاظ مالی نیز حساب کنیم مبلغ کلانی میشود که از جیب من و خانواده و ملتم رفته است. این رسم در سازمان همیشه وجود داشته و دارد که حقایق را وارونه جلوه بدهند. بدینوسیله با سحر و افسون اجازه فکر کردن به نفرات نسبت به آن چیزیکه بر آنها گذشته است را نمیدادند و نمیدهند، ولی اشتباه میکنند و به خطا رفته اند. خورشید را همیشه پشت ابر نمیتوان نگه داشت و حقایق دیر یا زود از پس پرده بیرون می آید. هدف من از نوشتن این مقاله گذری و نگاهی بر عملیات جاری و نشستهای غسل بود ولی آنقدر مطالب در گرو همدیگر هستند که این مقدمه بدون قصد قبلی طولانی شد. در جامعه، در ادارات، در مراکز تولیدی و در موسسات خصوصی برای پیشبرد کارها و تولیدات ضوابط و آئین نامه های مخصوص خود را دارند و کارمندان و کارگران در قبال انجام کارها جوابگوی روسا و مدیران خود میباشند و ملزم به رعایت و اجرای ضوابط و آئین نامه ها هستند و در قبال کارهای نکرده خود مورد حسابرسی قرار میگیرند و بایستی جوابگو باشند. در سازمانها و احزاب انقلابی و مترقی بحثی بنام انتقاد و انتقاد از خود وجود دارد که این شامل همه احزاب میباشد. حتی در پارلمانهای کشورهای مختلف و در کنگره آمریکا بحثی بنام استیضاح وجود دارد و بدینوسیله نفرات را موظف به رعایت ضوابط و مقررات موسسات و ادارات و احزاب میکنند و مسئولین و افراد بایستی جوابگوی اعمال خود باشند. منظور نگارنده این است که این بحث را سازمان مجاهدین خلق از خودش در نیاورده و اولین سازمانی نیست که این بحث را میکند و این مسئله قبل از تاسیس سازمان وجود داشته است. بحث انتقاد و انتقاد از خود تا سالیان سال در سازمان در جریان بود ولی بعدا این بحث در سازمان توسط رجوی تبدیل به نشستی بنام نشست عملیات جاری شد که هدف آن جدا از بحث های انتقادی در واقع خرد کردن شخصیت فرد در نشست در جهت به زیر سلطه کشیدن او میباشد. من همیشه در قبال این نشست ها و صحبت هائی که در آن میشد و فحاشی هائی که در آن به نفرات صورت میگرفت دچار تناقض میشدم و با خودم میگفتم گره ای راکه با دست میتوان باز کرد چرا با دندان باز میکنیم. چرا بدینصورت عمل میشود و شخصیت نفرات را در مقابل نفرات دیگر خرد میکنند و نفرات را به این شکل تحقیر می نمایند و اعتماد به نفس افراد را میگیرند و آنها را درگیر مسائل ساده خود میکنند. در بخشهائی از جامعه عادی نیز در بین خلافکاران برای اینکه فردی را زیر هژمونی خود بیاورند سعی میکنند که شخصیت او را تحقیر و خرد کنند تا فرد از درون فرو بریزد و نتواند از خود به لحاظ روانی دفاعی داشته باشد و بدینوسیله او را در باند و سیستم خود وارد بکنند. به قول مسعود رجوی بدینوسیله میخواهند شخصیت فردی عضو مربوطه (رجوع شود به بحث فردیت در ایدئولوژی مسعود رجوی) را خرد کنند و شخصیت مریم (مغزشوئی شده و کاملا مطیع و بدون اینکه فکری از خودش داشته باشد) را در او بوجود بیاورند. در واقع بدینوسیله میخواهند که طرف را از نظر روانی خلع سلاح بکنند و او را مطیع و بنده تشکیلات نمایند. البته این بحث هم دفعتا بوجود نیامد. قبل از نشستهای عملیات جاری بحثی بنام بند فردیت از بندهای انقلاب ایدئولوژیکی درونی به جریان افتاد که در این نشست ها که توسط مسئولین زن اداره میشد نفرات را در یک سالن جمع میکردند و به نفرات میگفتند که پروسه و گذشته خود را در جمع بصورت شفاهی بازگو کند و صندلی را در مقابل مسئول نشست قرار میدادند و مابقی نفرات او راحلقه میکردند و نفریکه سوژه میشد روی صندلی می نشست و مانند محکمه ای بود که قاضی آن زن و هیئت منصفه و دادستان آن نفرات موجود بودند و از وکیل مدافع خبری نبود. نفر مربوطه شروع به صحبت میکرد و کارهائی که در مدت حضورش در سازمان کرده بود را بازگو مینمود. منظور از کارها در واقع خطاهائی بود که فرد در پروسه خود انجام داده است. او صرفا می بایست از خرابکاری و ندانم کاری و خیانت و غیره در خصوص خودش صحبت میکرد و بدینوسیله فرد بدست خودش شخصیت خود را بالاجبار خرد مینمود. این بحث اجباری بود و همه بایستی در آن شرکت میکردند. در غیر اینصورت سر از زندان ابوغریب در می آوردند یا خودکشی میشدند. من در درون از این بحث ها متنفر بودم ولی متاسفانه کاری از دستم بر نمی آمد. گاه کتک کاری نیز در این نشست ها صورت میگرفت که مسئولین قبلا برنامه آنرا ریخته بودند. یک موردیکه بیاد دارم این بود که یک نفر روی صندلی نشسته بود و مطالبش را بیان میکرد. در این میان ناگهان فردی از پشت سر او با کف دست به سر او زد (کف گرگی) و او را نقش زمین کرد. این کارها با طرح و برنامه قبلی انجام میشد. کلا خرد کردن شخصیت در نشستهای سازمان رسما در جریان است و این مسئله از خود مسعود رجوی نشئت میگیرد چرا که او همیشه در نشست ها نفرات را تحقیر میکند و با یادآوری اشتباهات گذشته نفرات شخصیت آنها را در مقابل مابقی نفرات یعنی در بین جمع کثیری خرد میکند تا بقول خودش آنها را همیشه بدهکار و در قبر نگاه دارد و فکر طلبکاری و شاخ شدن برای رجوی به سرشان نزند. بیاد دارم که در یکی از نشست ها میگفت که من تا سی 30 سال خطاهای نفرات را بازگو خواهم کرد (یعنی تا سی سال مشمول مرور زمان نمیشود) یعنی اینکه این بحث تئوریزه شده از طرف مسعود است و خودش بانی و مسئول این بحث ها میباشد. کلا هر اتفاقی که در تشکیلات می افتد از نقطه خودش است. این بحث ها در سال 1373 جریان داشت. بعد از اتمام این نشست ها نشستهای حوض توسط مسعود رجوی در یکی از مقرات سازمان در بغداد برگزار شد. هدف از این نشست ها نیز چیزی غیر از در بند کشیدن بیشتر نفرات و اعضای سازمان در تشکیلات نبود. بحث خرد کردن شخصیت نفرات در نشستهای لایه ای ضریب میخورد. این نشست ها که هم اکنون در سازمان در جریان است توسط فرماندهان زن هر بخش صورت میگیرد و هدف غائی و نهائی آن به مهمیز کشیدن نفرات و خرد کردن شخصیت آنهاست و اینکه زنان مورد تأیید رجوی بدینوسیله فرماندهی خود را به ثبت بدهند و به اثبات برسانند و به سایرین و خصوصا مردهائی که از نظر رجوی میتوانند او را به زیر علامت سؤال ببرند بگویند که شما زیر هژمونی ما قرار دارید و نبایستی پایتان را از گلیم خود فراتر قرار بدهید. در این نشست ها همه نفرات بایستی بدون استثنا سوژه بشوند و پروژه بنویسند و در این پروژه گذشته خود را در آن دستگاهی که در بالا عنوان کردم بخوانند و خودشان را تحقیر و ذلیل بکنند. البته با یکبار خواندن پروژه از شر آن خلاص نخواهی شد بلکه هر پروژه باخودش پروژه دیگری رابه همراه دارد و تمام شدنی نیست. در این نشست ها آنچنان فضائی را این زنان به اصطلاح مسئول که مورد اعتماد رجوی هستند بوجود می آورند که مابقی نفرات شرکت کننده در نشست را علیه نفر سوژه می شورانند. حتی گاه باعث کتک کاری میشوند. البته خودشان زرنگی میکنند و وارد نمیشوند و طوری وانمود میکنند که مخالف این کار هستند ولی در واقع خودشان موضوع را طراحی کرده اند. از طرف دیگر از دادن فحش و حرفهای رکیک که شایسته خودشان است دریغ نمیکنند و به سوژه با دست باز فحش میدهند و میگویند که با این کار فرد خراطی میشود و در او شخصیت مریم و انقلاب رشد و نمو میکند. البته تمام حرفهائی که میزنند طوطی وار و تقلیدی و کلیشه ای است و نسبت به آنچه میگویند هیچ فکر نمیکنند. رجوی هم همین تیپ مسئولین را میخواهد که مثل بز اخوش سرشان را تکان بدهند و فکر نکنند. مثلا یک روز میگویند که آسمان آبی است وروز بعد میگویند که آسمان سرخ است (بسته به اینکه خط سازمان یعنی رجوی در آن روز چه باشد) و خودشان متناقض از تناقض گویی خود نمیشوند چون فکر نمیکنند و کسی هم جرات نمیکند از آنها سئوال کند که دیروز حرف دیگری زده اید. زن فرمانده شورای رجوی که وارد اتاق نشست میشود همه نفرات بدون استثنا بایستی از جای خود بلند شوند و اگر فردی از جایش بلند نشود مابقی نفرات با نگاهشان او را زیر ضرب میبرند و او را مجبور به بلند شدن میکنند. این زن فرمانده یک دستیار زن دارد که مسئول پرسنلی مقرات میباشد و قبل از زن فرمانده وارد هر نشستی می شود و چنان فضا سازی میکند که گوئی یک مقام قدسی دارد وارد نشست و سالن میشود. خودشان برای خودشان شخصیت کاذب میسازند و فکر میکنند که کسی متوجه این شعبده بازیها نمیشود. جدا از نشست های لایه ای که هر لایه جداگانه با همین مسئول زن نشست دارند. نشستهای جمعی نیز وجود دارد که معمولا بعد از نشستهای مسعود و مریم رجوی در سالن غذاخوری برگزار میشود که هدف از آن حقنه کردن گفته های مسعود و مریم رجوی در اذهان نفرات و چک کردن آنها به لحاظ اینکه چقدر ممکن است با بحث ها زاویه داشته باشند است. در این نشست ها معمولا همه چیز و مسائل را از پیشبرد این نشست ها و بحث های خود می چینند و توجهی به وضعیت نفرات ندارند و در واقع میتوان گفت که آنها را آدم حساب نمیکنند. بطور مثال در یکی از روزهای ماه رمضان که اکثر نفرات روزه بودند نشست جمعی گذاشتند و همین مسئول زن بحث را شروع کرد و تعدادی از نفرات برای صحبت کردن پشت میکروفن قرار گرفتند و شروع به صحبت نمودند. در این میان مسئول زن که نشست را اداره میکند زیر چشمی مابقی نفرات را می پایید که چه واکنشی در قبال بحث ها دارند. با دهان روزه گوش کردن به این بحث ها کفاره دارد. نزدیک اذان مغرب شد. من که در این نشست بودم انتظار داشتم که زن مسئول نشست دیگر نشست را تعطیل کند. دیدم خبری از تعطیل کردن در میان نیست و همچنان نشست را ادامه داد. با خودم گفتم که الان نشست را تعطیل میکند و حتما برای نفرات آنهم با زبان روزه ارزش قائل است ولی زهی خیال باطل. اذان تمام شد و با خودم گفتم که الان حتما تعطیل میکند ولی خبری نشد من از شدت عصبانیت به بیرون سالن رفتم و شروع به کشیدن سیگار نمودم و روزه ام را با سیگار باز کردم و با خودم کلنجار می رفتم که آخراین چه وضعی است و چه باید کرد. بالاخره بعد از یک ربع که از پایان اذان میگذشت نشست را تعطیل کرد و مسئول زن نشست با رندی تمام به کنار محل سرو غذا آمد و با عتاب به نفرات توزیع غذا گفت که چرا غذا را سرو نمیکنند و خودش را به مظلوم نمائی زد انگار اصلا افطار آماده نبوده است. باین میگویند دجال بازی. ممکن است به نظرتان این مسئله ساده و پیش پا افتاده بیاید ولی همین یک مورد نیست و موارد زیادی وجود دارد که نشاندهنده طرز فکر آنها میباشد که تنها با فریبکاری کار میکنند. مسئولیت من در آنجا ط.ب (طرح و برنامه) بود من هر شب که برای برنامه ریزی با فرمانده یگان مرد و مابقی فرماندهان می نشستم. واقعا از دست فرماندهان زن شورای رجوی سرسام میگرفتیم. اصلا به واقعیات بیرون کاری نداشتند و فرمانی را که صادر میکردند بایستی حتما اجرا میشد و در مثال میگفتیم که آنها میگویند که مرغ یک پا دارد. به فرمانده یگان اشکالات را میگفتیم ولی جرات بیان آن را نداشت چندین بار خودم سر همین مسائل با فرماندهان زن درگیر شده بودم. یعنی اینکه غیر از خرد کردن شخصیت مردان (که رجوی همه آنها را دشمن بالقوه خود میدانست) کار دیگری نمیکردند و این مسئله برایشان تئوریزه شده است و به آنها گفته شده که اگر مردان را میخواهید زیر مهمیز خود بیاورید باید با آنها مردانه تنظیم کنید و شخصیت آنها را خرد کنید. اگر به اصطلاح زنانه تنظیم میکردند و تحقیر و توهین نمیکردند مورد انتقاد قرار گرفته و سریعا سازماندهی آنها را با زنانیکه در این دستگاه بودند تعویض میکردند و زنانی را می آوردند که در این دستگاه کار میکردند یعنی اینکه هیچ نشانی از عطوفت زنانه را نباید در خود داشته باشند. در یک مورد دیگر یک مسئول زن شورای رجوی تازه به مقر ما آمده بود و در اولین نشست جمعی که در سالن غذاخوری برگزار کرد در وهله اول بعد از اینکه روی صندلی مخصوص خود که در روی سکوئی قرارداشت و میز بزرگی روی آن قرار گرفته بود نشست بعد از جابجا شدن روی صندلی به اصطلاح ما میخواست در اولین نشست میخ خودش را بکوبد و بگوید که با چه کسی طرف حساب هستید و کلی برای ما خط و نشان کشید و شروع به تعریف از خودش کرد. در این میان به یکی از بچه ها که بلحاظ تشکیلاتی بالاتر بود و در تیر رس او قرار داشت گفت که چرا چرت میزنی؟ در صورتی که واقعیت غیر از این بود و در واقع با این کار میخواست خودش را به بچه ها بقبولاند. به این هم کاری نداشت که باعث تحقیر آن فرد و ناراحتی او شده است یا خیر. منظورم از این فاکت این است که این کار روال طبیعی تنظیمات آنها شده بود که بیخودی ایراد بگیرند و افراد را تحقیر کنند. هر وقت که به خودم می آیم که از زندان رجوی آزاد شده ام از خوشی در پوست خود نمی گنجم و خدا را شکر میکنم که این لطف را در حق من کرده است و از خدا میخواهم هر چه زودتر مابقی نفرات را از زندان رجوی آزاد کند تا به واقعیات پی ببرند. من در نشست زنان نبوده ام ولی شنیده ام در نشستهای زنان وضع از این بدتر و خرابتر است و در این نشست ها هر حرف و فحشی را به سوژه میدهند و از حرفهای رکیک استفاده میکنند. یک مورد را من در یکی از خیابانهای اشرف شاهد بوده ام که خودش نمونه ای از خروار میباشد. یکبار شاهد آن بودم که یک زن مسئول به یک زن دیگر آنچنان حرفهای رکیک میزد که من از خجالت سریعا مسیرم را تغییر دادم تا با آنها مواجه نشوم. نشستهای غسل یا باصطلاح شستشوی ایدئولوژیک هفتگی بعد از نشست های طعمه که در سال 80 در قرارگاه باقرزاده برگزار شد به جریان افتاد. (نشستهای طعمه خودش بحث جداگانه ای را می طلبد که از طرف مسعود و مریم رجوی برگزار شد). وقتی انسان را از نیازهای طبیعی و عاطفی که خدا آن را برای رسیدن به آرامش و حفظ نسل در انسان به ودیعه گذاشته است (در واقع زن و مرد دو نیمه جدا از هم ولی مکمل یکدیگر هستند و اگر بد بود حتما پیامبران و ائمه اطهار جزو اولین نفراتی بودند که رابطه زناشوئی را منع میکردند. رجوی البته به آن سس رهائی زن و مرد هم زده است) محروم میکنند در واقع هدفشان مشغول نگاه داشتن ذهن افراد است تا به موضوعات اساسی فکر نکنند. در سازمان رجوی البته باید به هر وسیله ای این نیاز را سرکوب کرده و به آن مهار زد. در واقع هدف از این بحث یعنی نشست غسل همین بود که افراد را از چیزی منع کنند و آنوقت آنها ذهنشان درگیر باشد و به چیزهای دیگر فکر نکنند. نشست غسل الان بدینصورت برگزار میشود که نفرات در لایه های مختلف و توسط فرماندهان مستقیم خود و همچنین در رده های بالاتر توسط بالاترین فرمانده مرد مقر یک روز در هفته برگزار میشود که معمولا روز پنجشنبه و یا جمعه است. نفرات بایستی از قبل فاکتهای روزانه خود را نوشته و برای آنها جمع بندی داشته باشند و در روز موعود در جمعی که از قبل مشخص شده است بخوانند و به گزارشات نفرات دیگر هم گوش بدهند. هر نوع فاکتی در این نشست ها خوانده میشود و ملزم به این هستی که به گزارشات دیگران هم گوش بدهی. در خاتمه نیز اگر نفرات نکاتی راجع به گزارشات دیگران داشتند را با توصیه مسئول مرد نشست بیان میکردند. من هر چه میخواستم خودم را متقاعد کنم که این نشست ها از نفرات تضاد جدی حل میکند نمیتوانستم قبول بکنم و خودم را نمیتوانستم راضی کنم. با خودم میگفتم مگر میتوان این غریزه را در خود از بین برد. مگر خدا در انسانها این غریزه را قرار نداده است. هرچه بیشتر به آن پرداخته شود که تضاد آن بیشتر میشود. من معمولا و اکثرا تلاش میکردم که بعد از خواندن گزارش خود به گزارشات نفرات دیگر گوش ندهم چرا که خودش اشاعه همین فاکت ها در ذهن بود و معمولا خودم را با چیزی سرگرم میکردم تا متوجه فاکتهای دیگران نباشم. چرا که شنیدن فاکت های مشمئز کننده دیگران مرا بیشتر در این دستگاه فرو می برد و درگیر میکرد. حاضرم دست روی قرآن گذاشته و قسم بخورم که بعد از خارج شدن از زندان اشرف و وارد شدن به دنیای آزاد خودم انتظار داشتم که بیشتر دراین دستگاه فرو بروم ولی با کمال تعجب می دیدم که نه تنها این مسئله در من غلیظ تر نشد بلکه فروکش نیز کرده است و آن حساسیت هائی که در اشرف داشتم حالا این حساسیت ها از بین رفته اند. در واقع این فکر هم فکری بود که مریم رجوی در ذهن ما حقنه کرده بود که اگر به دنیای آزاد برسیم بلحاظ اخلاقی وضعمان خراب میشود و بدین وسیله نفرات را از دنیای بیرون بترساند تا مانع از فرار آنها و رسیدن آنها به دنیای خارج شود و در ذهن آنها حصار و زندانی بوجود بیاورد. در صورتیکه برای خودم به عینه ثابت شد که حرف آنها کذب محض است و واقعیت ندارد. آنقدر از این مسئله وحشت دارند که اجازه نمیدهند یک مرد با یک زن صحبت بکند. اگر این چنین میترسند در فردای روزگار در جامعه بیرون چه میخواهند بکنند و به چه صورت میخواهند نفرات را در تشکیلات حفظ کنند. از همینجا میتوان باین مسئله پی برد که چرا مسعود رجوی دو دستی اشرف را چسبیده است چون تنها ظرفی است که میتواند رابطه افراد را با دنیای خارج قطع کند و دنیای خارج را همانطور که میخواهد برای نفرات ترسیم نماید و آنها را بطور دائم در ترس و وحشت از زمانی که از اشرف بیرون بروند نگاه دارد تا بدینوسیله همیشه زیر سلطه او باشند.