نامه هادی شبانی به اسماعیل رجایی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

در سایت های فرقه رجوی نامه ات در مورد خودم را دیدم و مطالعه کردم. وقتی عکست را دیدم ابتدا تو را نشناختم چون بسیار پیر شدی و به رجوی لعنت فرستادم که با تو و امثال تو چه کرده است.

اسماعیل جان، من باور دارم چیزی هایی که درباره ام نوشتی، نظر خودت نیست. ما زمان زیادی از کودکی و تا وقتی وارد سازمان شدیم با هم بودیم و از تو شناخت دارم. سازمان برای جبران افشا شدن ماهیتش توسط خانواده ها سعی می کند نامه هایی با نام تو و افراد دیگر در سایت هایش درج کند تا هم مقداری از سوز و گذار خود را کم کند و هم این پیام را به اعضا بدهد که هرگز با وجود این نامه ها نمی توانید از مناسبات خارج شوید یعنی به پایتان زنجیر دیگری می زند.

اسماعیل جان آیا هرگز با خودت فکر کردی در طی این دوران به چه چیزی دست پیدا کردی؟ آیا با قول مبارزه و سرنگونی خیالی می توانی خودت را دلخوش کنی؟ آیا خودت مسائل روز منطقه و وضعیت نکبت بار سازمان را نمی بینی؟ رجوی سعی دارد با هزاران فریب و هر جور شده تو را در مناسباتش نگهدارد چون به افرادی مانند تو برای ادامه زندگی نکبت بارش نیاز دارد.

چرا به تو اجازه تماس با برادرانت را نمی دهند؟ ترس سازمان از چه می باشد؟ مگر نمی گویی ما اشرفیان 45 سال نبرد بی امان و خونبار داریم !!! پس یک تماس چه مشکلی ایجاد می کند؟ می دانم به مبارزه ای که از آن دم می زنی، ذره ای اعتقاد نداری. من می دانم و خودت هم می دانی که این حرفها، حرف تو نیست و حرف سازمان است. من می دانم تو در جایی گیر کردی که قدرت فکر کردن از تو گرفته شده است و مجبور هستی این ها را بازگو کنی، ولی باید باور کنی که می توان از دست سازمان و تشکیلات جهنمی اش رهایی یافت همانگونه که من رها شدم .

من و تو وقتی وارد مناسبات شدیم خیلی از مواقع با هم در یک ستاد بودیم و چه شب هایی که به دور از چشم خبرچینان سازمان با هم درد دل کردیم و از این گفتیم که عمرمان را بیهوده تلف کردیم. اما من تصمیم گرفتم از دست مزدوران رجوی رهایی یابم و تو هنوز به آن نقطه برای تصمیم گیری نرسیدی و این عدم توان برای تصمیم گیری باعث شده این گونه همچنان عمرت را در این سازمان تروریستی تلف کنی. دلت را به چیزهایی که خودت هم قبولش نداری خوش نکن و این عدم تصمیم گیری تو و دیگر اعضا باعث ادامه دار بودن فضای اختناق آور مناسبات سازمان شده است .

شاید از نگاه تو دوست خوبم من پیشانی سیاه باشم، ولی رجوی و دار و دسته کثیف او را چه خواهی خواهند؟ سازمانی که مدعی مبارزه با امپریالیسم بود اکنون چه رفتاری در مقابل امپریالیسم دارد؟ تو و بقیه اعضا برای آن جنایت کاران فرش سرخ پهن کرده و کف و دف می زنید؟ باور کن من اعتقاد دارم که کارمان درست می باشد و برای افشای ماهیت رجوی ها باید گام های موثری برداشت چون در داخل کشور همه ایرانی ها، رجوی را خیانت کار می شناسند که باید به سزای جنایتش برسد. پس دم زدن از آلترناتیو و یا سرنگونی بیشتر به تف سر بالا شبیه می باشد.

اسماعیل عزیزم آیا این اصولی بود که ما روز اول با اعتقاد به آنها تصمیم گرفتیم وارد سازمان شویم؟ آیا قرار بود که برای پرچم آمریکا دست بزنیم و خوشحالی کنیم؟ خودت هم بهتر می دانی از بس رجوی در منجلاب خیانت فرو رفته که حمایت هارترین جناح جنگ طلب آمریکایی برایش مایه افتخار است پس می توان گفت که مزدور و پیشانی سیاه رجوی ها می باشند که اینگونه تو را در تشکیلات قرون وسطی نگه داشته اند.

اسماعیل جان وقتی برادرانت را می بینم از وضعیت تو سئوال می کنند و خواهان این هستند که روزی از جهنم رجوی خارج شوی و زندگی جدیدی را آغاز کنی.

نوشتن نامه علیه من اصلا مهم نیست چون می دانم ته دلت به چیزی هایی که از جانب تو نوشتند اعتقادی نداری چون من تو را می شناسم و سالیان در بیرون و مناسبات سازمان با هم زندگی کردیم.

باشد که روزی شاهد رهایی تو از فرقه رجوی باشم و به یاد خاطرات گذشته با هم حرف بزنیم و به ریش نداشته رجوی بخندیم که چگونه با فریبکاری سعی کرد جوانانی مانند ما را به ورطه نابودی بکشاند .

به امید دیدار

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا