رجوی در مانور غرش شیر

عجب داستانی با رجوی و زنش داشتیم!
به ما ابلاغ کردند که مانور حساس و سرنوشت سازی در راه داریم و هر کسی در این مانور از انرژی خودش استفاده مفید نکند مجاهد نیست! سه روز قبل شروع مانور ما را در بیابانهای عراق مستقر کردند. همه در محل مانور کار می کردیم. ازجاده سازی گرفته تا برج دیدبانی چشم گیر بود! برای اکثر نفرات سئوال شده بود که چه خبر است و به یکدیگر می گفتیم قرار است شخصیتی در مانور شرکت کند.
روز مانور فرا رسید و مانور شروع شد. خبر دار شدیم که رجوی در مانور شرکت دارد و چند تا خبر نگار عراقی در مانور شرکت داشتند. فرمان شروع مانور توسط رجوی داده شد و مانور شروع شد و چند ساعتی مانور به طول انجامید. بعد از اتمام مانور رجوی با یک نفربر لوکس از مانور کنندگان سان می دید و محافظینی که دور آن حلقه زده بودند! در محلی از قبل تعیین شده نفربر رجوی را نگه داشتند و طبق معمول از طریق بلندگو شروع کرد و می گفت با چنگ و ناخُن و دندان مریم را به تهران می بریم.
این زن و شوهر عجیب جالب بودند! مریم قجر در جیب رجوی می ریخت و بلعکس رجوی در جیب مریم قجر! رجوی که گور به گور شد بایستی از مریم سئوال کرد یک مشت انسان را در محیط بسته چندین سال نگه داشتید از آنها بیگاری کشیدید که میخواهید مریم را به تهارن ببرید؟! آیا برای کسانی که آنها را به اسارت گرفته اید، دندانی باقی مانده که شما را با دندانشان به تهران ببرند؟! شوهرت که فقط عربده می کشید و هیچی بارش نبود و اهداف شومش را به شما سپرد که شما راه کثیف او را طی کنید. سر تا پای شما فریب کاری و دروغ است. شما هیچ وقت ایران را به چشم خود نخواهید دید. چون شما کاری با مردم ایران کردید که مردم ایران تا ابد از شما متنفرند و تشنه به خون شما. دوران شما بسر آمده شما فقط گردو خاک می کنید آن زمان شوهرت در عراق گردو خاک می کرد و فکر می کرد ابر قدرت است در حال حاضر شما با رفتن زیر چتر دشمنان مردم ایران فکر می کنید ایران را بدست می گیرید. شتر در خواب بیند پنبه دانه ایران لقمه ای نیست که شما زالوها فکر می کنید می توانید آن را قورت دهید در گلویتان گیر می کند و شما را خفه می کند.
فواد بصری

خروج از نسخه موبایل