شکوه جانم از نامه نوشتن برایت خسته نمی شوم..

نامه آقای محمد قاسمی به دخترش شکوه اسیر در فرقه رجوی

سلام دخترم !
این چندمین نامه ایست که برای شما می نویسم در حسرت یک جواب از جانب شما. تا کی می خواهی پدر پیرت را در انتظار بگذاری آیا رسم روزگار این است؟ من به گردن تو حق دارم هر چه باشد شما فرزند من هستید . من از نامه نوشتن برای شما خسته نمی شوم آنقدر می نویسم. تا جواب مرا بدهی کمی به فکر پدر پیرت باش. لااقل تماسی با من بگیر و مرا از نگرانی در بیار. تا کی من بایستی چشم انتظار شما باشم من دیگه پیر شدم و دلم می خواهد هر چه زودتر شما را ببینم . چرا این بلا را بر سر خودت آوردی خودت را از زندگی آزاد محروم کردی و از زندگی عقب افتادی. خودت را برای کسانی نابود کردی که هیچ ارزشی برای شما قائل نیستند خودت را در زندان اسیر کردی و کسان دیگری برای شما تصمیم می گیرند. چندین سال است سر شما را شیره می مالند و به شما می گویند همین روزهاست که به تهران میرویم. دخترم من چندین سال است در ایران هستم مردم ایران از سازمان یا همان فرقه رجوی متنفرند کسی در ایران نامی از آنها نمی برد . نسل عوض شده جوانها بدنبال زندگی و تلاش هستند. تبلیغاتی که فرقه رجوی به خورد شما می دهد کذب است باور نکن . با تبلیغات دروغ می خواهند شما را بیشتر نزد خودشان نگه دارند و شما را بیشتر از این به تباهی بکشانند . من و مادرت دلمان برای شما تنگ شده است. حق من و مادرت این بود که دوری شما را بایستی تحمل کنیم. چرا این کار را با ما کردی ؟!
خداوند لعنت کند کسانی را که شما را از ما گرفتند و ما را داغدار کردند . دخترم هنوز دیر نشده تصمیم بگیر و خودت را نجات بده و آزاد زندگی کن . من و مادرت منتظر روزی هستیم که خبر به ما برسد که شکوه خودش را نجات داده و یک زندگی آزاد برای خودش انتخاب کرده. امیدوارم که هر چه زودتر خودت را نجات دهی.
پدرت محمد قاسمی ..

خروج از نسخه موبایل