نامه خانم باقرزاده به فرزندانش محمد حسن و محمد رضا

سلام امیدوارم حال شما خوب باشد. اگر احوال مرا می خواهید خوب هستم فقط حسرت به دلی دیدن شما را دارم. خیلی وقت است شما را ندیدم. من مادرم مرا درک کنید. یک مادر تا روزی که زنده است اولاد خودش را فراموش نمی کند نه فقط من بلکه تمام مادران وضعیت مرا دارند .

راستی محمد رضا حال اعظم چطور است منظورم همسرت است. شما در محلی که زندگی می کنی با اعظم زندگی می کنی، چرا اعظم تماسی با من نمی گیرد. من منتظر بودم هر دوی شما با من تماس بگیرید. نمی دانم شماها چکار می کنید! دوران جوانی خودتان را از بین بردید. چرا خودتان را آزاد نمی کنید؟ پدرتان که به رحمت خدا رفت از شما می خواهم پیش من برگردید. دلم می خواهد شما را بغل کنم. چندین سال است از ندیدن شما حسرت به دل مانده ام . کاری از دست من بر نمی آید مگر شما  کاری کنید که شما را از نزدیک ببینم. تمام اهل فامیل سراغ شما را می گیرند. من فقط می خواهم خودتان را نجات دهید و آزاد زندگی کنید. هر مادری آرزو دارد که فرزندانش راحت زندگی کنند. شما هم می توانید . من منتظر شما هستم .

دوست دار شما مادرتان .

خروج از نسخه موبایل