نامه مجتبی نوری به برادرش حمید رضا نوری در کمپ مجاهدین در آلبانی

سلام امیدوارم که حال شما خوب باشد .بعضی وقتها با خودم می گویم که چرا حمید رضا تماسی با من نمی گیرد؟ چرا تماسی با پدر پیرش نمی گیرد؟ لااقل با پدرش تماس بگیرد و احوالی از او بگیرد .

حمید رضا من برادرت مجتبی هستم. از شما دل گیرم پدرم از شما دل گیر است. خبر داری تا به حال خانواده شما چندین نامه برای شما ارسال کرده اند ولی شما جوابی به خانواده خودت ندادی! در محلی که زندگی می کنی تلفن وجود ندارد! در محلی که زندگی می کنی می توانی درخواست کنی که می خواهم با خانواده ام تماس بگیرم؟ این زندگی که شما دارید بدتر از زندان است .

باورکن یک زندانی از یک سری از آزادی ها بهره مند است اما شما از آزادی اولیه انسان محروم هستید. دلم به حالت می سوزد . که از دنیا هیچ لذتی نبردی . حمید رضا خانواده شما منتظرت هستند و برای آمدنت روز شماری می کنند خودت را نجات بده و زندگی آزاد در کنار خانواده ات را تجربه کن . تمام خانواده و اهل فامیل سلام به شما می رسانند . خودت را نجات بده و دل پدرت را شاد کن .

برادرت مجتبی نوری

خروج از نسخه موبایل