نجات در هفته ای که گذشت – شماره 19

مروری بر مطالب 4 تا 9 دی ماه 1400 درج شده در سایت نجات

*شنبه 4 دی

در روز شنبه جمعاً 7 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

خاطرات بخشعلی علیزاده – قسمت 5

شکست مقاومت رجوی و تخلیه نهایی کمپ اشرف
با مرور اتفاقاتی که منجر به خروج امریکایی ها از عراق شد گفت کمپی که امریکا به نام تیف در ضلع شمالی کمپ اشرف بنا کرده بودند، راه در رویی بود برای نیروهای مسأله دار سازمان. به همین دلیل سازمان از طریق لابی های خود در وزارت خارجه امریکا مدام در تلاش بود تا این کمپ برچیده شود که در نهایت موفق هم شد و رجوی از این قضیه به عنوان یک پیروزی استراتژیک نام برد، گرچه در دل بسیاری از نیروها خبر بسیار بدی تلقی شد….

کودک سربازان اجباری در مجاهدین، با سپر مقوایی جلو اسلحه عراقی

… برخلاف آن که امروز رسانه‌ های تبلیغات موضوع کودک سربازان را وقیحانه انکار می‌ کنند، کودک سربازی نه تنها در مجاهدین خلق رواج داشت بلکه سران تشکیلات آن را از افتخارات خود به حساب می ‌آوردند و فیلم‌ های رزم و آموزش نظامی کودک سربازان آشکارا در پایگاه‌ های تشکیلات جهت تبلیغات پخش می کرده‌ اند. کودک سربازان سابق از دو فرد به نام‌ های حبیب رضایی و صدیقه حسینی نام می ‌برند که در مجاب کردن نوجوانان برای رفتن به عراق بسیار فعال بودند.

آموزش نظامی واقعی برای کودک سربازان مجاهد در عراق
امیروفا یغمایی توضیح می دهد که این حقیقت غیرقابل انکار چگونه در پایگاه مجاهدین خلق در فرانسه در جریان بود: «آن چیزی که برای من خیلی جالب است این است که این آدم هایی که همه در اوور بودند، چه شورایی و چه هواداران نزدیک سازمان که می‌ آمدند و می ‌رفتند، امروز هیچ کدام از این داستان‌ ها را نمی ‌خواهند که به یاد بیاورند. انگار که این اتفاقات نیفتاده. انگار نه انگار که این همه بچه که دور و بر خود این ها بودند و در دست و بال این ها بودند رفتند و به آن سرنوشت دچار شدند. انگار که با انکار آن که “نه بابا قطب نما بوده و شما بهتون آموزش قطب نما دادن و آن را می ‌گویید آموزش نظامی”، می توانند این واقعیت را کتمان کنند و شرایط و سرگذشتی که ما داشتیم را این طوری بپوشانند. ولی نه! هرگز این واقعیت را نمی ‌توانند بپوشانند و دروغ‌ های خود را به کرسی بنشانند چون که تعداد ما واقعاً زیاد است. تعداد افرادی که آنجا بودیم زیاد است و الآن آمده‌ اند بیرون و آرام آرام همه لب به سخن باز می ‌کنند.»…

*یکشنبه 5 دی

5 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

گفتگوی تصویری خانواده های زنجانی با مسئولین انجمن آسیلا در آلبانی

جمعی از خانواده های زنجانی در یک ارتباط تصویری با آقای حسن حیرانی مدیر اجرایی انجمن آسیلا در خصوص آخرین تحولات فرقه رجوی و اعضای گرفتار در آلبانی به تبادل نظر پرداختند. در این ارتباط صمیمی که روز شنبه چهارم دی ماه انجام شد،حسن حیرانی خبر جدا شدن مهدی مظلومی اهل شمال و علی اصغر کلاته سیفری اهل سبزوار را اعلام کرد.
در این دیدار و گفتگو شاهد صحنه های احساسی زیبایی بودیم . بار دیگر این واقعیت به اثبات رسید که هرگاه خانواده ها پای کار باشند امید و انگیزش اعضای گرفتار برای رهایی صد چندان خواهد شد…

 

خاطرات فاضل فرهادی در کنار پادگان اشرف

من فاضل فرهادی جدا شده از فرقه رجوی هستم. زمانی که فرقه رجوی در عراق مستقر بود، من با خانواده ها همسفر شدم و به عراق سفر کردم و در کنار پادگان اشرف؛ شهرک آزادی محلی که خانواده ها در آن شهرک مستقر بودند چند روزی در کنار خانواده ها بودم. هر چند از پادگان اشرف خاطرات خوبی نداشتم ولی فعالیت خانواده ها در کنار پادگان اشرف برای من چشم گیر بود. پدر و مادرانی را می دیدم که با ویلچر به عراق سفر کرده بودند و می خواستند بعد از چندین سال با فرزندانشان دیداری داشته باشند.
وقتی با پدران و مادران هم صحبت می شدم اشکم جاری می شد. آدم های غیرسیاسی و خیلی پاک و ساده. و در مقابل آن ها پشت سیم خاردار پادگان اشرف عناصر توجیه شده فرقه رجوی آماده حمله به خانواده ها بودند! من شاهد بودم که چگونه عناصر فرقه رجوی به خانواده ها بد و بیراه می گفتند. یکی از عناصر فرقه رجوی که مرا شناخته بود، شروع کرد به بد و بیراه گفتند به من و فحش دادند!…

تلاش رهبران فرقه مجاهدین خلق برای الگو سازی از زنان و مردان عقیم شده

فرانسیس بیکن، فیلسوف شهیر انگلیسی، می ‌گفت فقط دو نفر از تنهایی لذت می ‌برند: یکی خدا و دیگری موجودات ددمنش که مصداق آن در این مطلب می تواند رهبران فرقه گرای مجاهدین تصور شود. هر انسانی که بعد از سال ها زندگی به کهولت می رسد، نیم نگاهی به گذشته خود دارد و همیشه در این فکر است که زندگی خود را چگونه گذارنده است. آیا در این مسیر توانسته آنطور که دوست داشته زندگی کند یا نه؟
این سؤالی است که اعضای مجاهدین هر روز و هر لحظه باید از خود بپرسند که سرانجام مسیری که رفته اند چه خواهد شد و در این سال ها آیا توانسته اند آنطور که خواسته اند زندگی کنند؟ آنچه که از مجاهدین توسط سران این فرقه نمایش داده می شود صرفاً گندابی در یک زرورق طلایی و خوشرنگ است. اعضایی که هم اکنون سن متوسط آنان بین ۶۰ تا ۷۰ ساله است در سوله های جمعی شب را به صبح می رسانند. زندگی شخصی هرگز برای آنان معنا و مفهومی ندارد و هیچ کس آن را در درون فرقه تجربه نکرده است. آنان با آرزوی فردای بهتر به خواب می روند و با صدای شیپور، از خواب بیدار می شوند تا کارهای برنامه ریزی شده را طبق دستورات اجرا کنند تا روزی دیگر را به پایان ببرند.
تاکنون صدای هیچ کودکی از قرارگاه های مجاهدین چه در خاک عراق و چه در خاک آلبانی به گوش نرسیده است….

*دوشنبه 6 دی

در این روز کلاً 5 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

ترومای حضور در فرقه رجوی – فرقه‌ ها و تمامیت‌ خواهی

رهبری افسانه ‌ای و خودکامه، احاطه شده میان گروهی از حواریون رازآمیز و وفادار، و مجموعه‌ ای از پیروان دون‌ پایه که مجبورند فرمان‌ های عجیب «سازمان» را برای رها کردن بچه‌ هایشان، یا مأموریت ‌های طاقت‌ فرسای بی ‌مزد و مواجب انجام دهند تا به هدفی تخیلی خدمت کرده باشند. این الگوی غالب در همه فرقه‌ هاست. الگویی که سران مجاهدین خلق نیم قرن است تشکیلات خود را بر مبنای آن اداره می‌کنند و از این روست که امروزه سازمان مجاهدین خلق با نام «فرقه رجوی» یا «کیش شخصیتی مسعود رجوی» شناخته می‌شود.
اما چرا آدم ‌ها تن به چنین زندگی ‌هایی می‌ دهند؟ چطور راضی می ‌شوند زندگی‌ شان را قربانی فرقه کنند؟
همه رهبران فرقه ای به دنبال ثروت، مطامع جنسی یا قدرت سیاسی نیستند. ولی همگی خواهان کنترل مطلق بر دیگرانند. پول، سکس، کار مفت یا رزمجویان وفادار همگی مزایای حاشیه‌ ای هستند، و مطمئناً اکثر رهبران فرقه ای از این چیزها هم بسیار زیاد استفاده می ‌کنند. اما کلید ماجرا، کنترل مطلق روی روابط ‌شان با پیروان است….

زنان مسلح در فرقه رجوی

درهای بسته و رجوی های مدعی آزادی

در حالی از آزاد بودن اعضای کنونی فرقه ی رجوی دم زده می شود که همه به صورت برده هایی دست و پا بسته نگهداری می شوند. در هر زندانی می توان پشت درهای بسته و با فشارهای روحی و جسمی و شکنجه، هر عقیده ای را به شخص زندانی تحمیل کرد، تشخیص طلا بودن و یا نبودن هر فلزی با محک زدن آن مشخص می گردد. محک زدن اسیران رجوی هم با قرار گرفتن در شرایط بهینه و آزاد مشخص می شود که در فرقه ی رجوی ششدانگ حضور دارند یا اساسا اختیاری وجود ندارد که انتخابی هم انجام گردد.
ما جداشدگان مدعی هستیم که تمام اعضای اسیر در این فرقه، با تکنیک های مغزشویی و تهدید و زندان و شکنجه، نگهداری می شوند. بر این ادعای خود هم بسیار مصر هستیم، تجربه ی سالیان گذشته هم نشان داده است که اعضای سازمان فقط در حالت ایزولاسیون فرقه ای، به تعهدات اجباری خود پایبند هستند، به محض خروج از فرقه، چشم هایشان گویا بینا می شود و حقایق را می بینند، همه زبان باز می کنند و از جنایات رجوی، ساعت ها و روزها سخن می گویند، اساساً در این فرقه هیچ نوع از آزادی، اعم از آزادی بیان، آزادی رفتار، آزادی پوشش، آزادی در اختیار خود بودن، آزادی فردی و اجتماعی و … وجود ندارد….

آیا کودک سربازان مجاهدین خلق مأمور وزارت اطلاعات هستند؟

در پی افشاگری‌ های اخیر کودک سربازان سابق مجاهدین خلق در رسانه‌ های غربی و شبکه‌ های اجتماعی، چنانکه انتظار می ‌رفت رسانه‌ های مجاهدین این افراد را متهم به همکاری با وزارت اطلاعات کردند. این اتهام حتی در حین برگزاری جلسه کلاب هاوس مورخ 11 دسامبر به نوعی مطرح شد….
با توجه به حجم افشاگری‌ های رو به افزایش کودکان مجاهدین خلق و در پی آن شکایت‌ هایی حقوقی و رسمی که به مرور از سوی کودک سربازان سابق علیه سران مجاهدین خلق شکل خواهد گرفت، دستگاه پروپاگاندای مجاهدین خلق علی رغم همه تلاش هایش برای اتهام زنی به این افراد، در این جبهه بازنده است. این کودک سربازان سابق، امروز در دهه‌ های بالندگی و شکوفایی زندگی خود هستند و هر روز بر جسارت آن‌ ها برای افشاگری ‌های بیشتر از آنچه در پشت حصارهای فرقه رجوی بر آن ها گذشته است، افزوده می ‌شود و هر روز بر تعداد کسانی که این جسارت را به دست می ‌آورند افزوده می ‌شود. بدین ترتیب، به نظر نمی‌ رسد که سران سازمان قادر باشند همه این افشاگری‌ ها را با برچسب مزدوری برای وزارت اطلاعات پاسخ بدهند، هرچند که برای وقاحت آن ها در این دروغ پردازی ها و اتهام زنی‌ ها پایانی وجود ندارد.

*سه شنبه 7 دی

در این روز 4 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

مجاهدین خلق و رقص مرگ با کودکان، از عراق و یمن تا پاریس و تیرانا

… کودک کشی در خانه: حدود 35 سال پیش که رهبر مجاهدین در عراق استقرار یافت و صدها خانواده به همراه فرزندانشان به آنجا اعزام شدند، حوادثی پیش آمد که شنیدن آن برای هر انسان آزاده ای تأسفبار و شوکه کننده است. کودکان ابتدا در کرکوک و سپس در مدرسه قرارگاه اشرف تحصیل می کردند و مشکلی هم جز دوری یک هفته ای از خانواده نداشتند. به قول خانم زهره صمدی (مادرِ حنیف عزیزی، یکی از همان بچه ها که اخیراً دست به افشاگری زده) کودکان از امکانات رفاهی خوبی هم برخوردار بودند. من هم به عنوان کسی که مدرسه و مهدکودک مجاهدین را دیده ام گفته ایشان را تأیید می کنم، چون در آن دوران، بچه های مجاهدین نسبت به سایر کودکان در ایران و عراق از امکانات بیشتری برخوردار بودند (هرچند کودکان مهم تر از داشتن امکانات رفاهی، به مهر و محبت والدین و حضور مداوم در کنار آنان نیازمند هستند.) اما تبدیل شدن سازمان به ارتش خصوصی صدام، این کودکان را به مرور دچار آسیب جدی کرد. یعنی در گام اول والدین خود را از دست دادند و در نهایت به فرمان مریم و با اجبار تشکیلات از والدین خود برای دورانی نامحدود جدا، و به کشورهای اروپایی منتقل شدند که آغازی بر ویرانی ذهن و روح شان بود….

زندگی جنگ نیست، رجوی عیسی مسیح نیست

… زندگی، جنگ نیست بلکه زندگی، بازی است یک بازی ماهرانه برآمده از درون رازی کهن، رازی که شاعرانی چون شکسپیر و براونینگ و ویلیام بلیک، جملگی در اشعارشان به آن اشاره کرده اند. آهنگسازانی چون بتهون در موسیقی شان به آن پرداخته و نقاشانی چون داوینچی در نقاشی شان آن را به تصویر کشیده اند. متفکرانی چون سقراط، افلاطون، امرسون، فیثاغورث، نیوتن، فرانسیس بیکن، جان ولفگانگ، گوته، ویکتور هوگو و تعدادی دیگر، در نوشته هایشان از آن استفاده کرده اند… اگر که به جای انواع دروس پوچ و بی مصرفی که به خورد کودکان ما در مدارس می دهند، از همان اوان کودکی درسی به عنوان مدیریت ذهن و چگونه فکر کردن و اندیشیدن مثبت را در مدارس به کودکان آموزش دهند. آموزشی که حتی هزینه یکی از جنگ های بزرگ قرن بیستم را نخواهد داشت….

*چهارشنبه 8 دی

در این روز مجموعاً 9 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

استقلال و عزت یا وابستگی و ذلت – قسمت اول

… در حد فاصل سال های 58 تا 60 مسعود رجوی دو بار خروج غیر قانونی از کشور داشت که در جریان آن با مقامات فرانسه و عراق دیدار کرد که برخلاف قانون بود و جرم محسوب می گردید. رجوی در جریان ملاقات با نمایندگان فرانسوی و عراقی تلاش کرده بود حمایت آن ها را برای سرنگونی جمهوری اسلامی جلب کند. مسعود رجوی به دنبال این ملاقات و ملاقات های بعدی با طارق عزیز وزیر خارجه عراق در سال 61، در نهایت سال 65 به خاک عراق وارد شد و مورد استقبال مقامات نظامی عراق قرار گرفت.
مسعود رجوی در توجیه حضورش در کشور عراق که به دلیل شروع جنگ تجاوزکارانه این کشور به ایران تلفات جانی و خسارات زیادی به مردم ایران وارد شده بود و بدین لحاظ از جانب تمامی آحاد ملت ایران و حتی گروه ها و شخصیت های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در خارج کشور محکوم شد، ادعا کرد: دولت عراق استقلال سیاسی، نظامی وایدئولوژیکی ما را به رسمیت شناخته است تا بدین ترتیب حضور خود در خاک عراق را توجیه نماید….

با شاپور دانافر گفتگوی تصویری انجام دهید

چند صباحی است که در سایت های رجوی تلاش می کنند اقدام به “خودکشی” نیک فرجام دانافر (شاپور محمدی) در مقر فرقه رجوی در آلبانی را کتمان نموده و این حقیقت آشکار را تکذیب نمایند که معلوم است افشاگری سایت آلبانیایی گازتا ایمپکت به خال خورده است .
سران فرقه رجوی تلاش می کنند تا صرفاً به صورت نوشتاری و بدون درج فیلم و عکس این عمل آقای “نیک فرجام دانافر” که با اسم مستعار “شاپور محمدی” شناخته می شد را تکذیب کنند و در این خصوص حرافی زیاد می نمایند، ولی عجیب این است که حتی یک سند قانع کننده در این خصوص ارائه نمی دهند تا تکذیبیه خود را اثبات کنند. مثلاً می توانند یک مصاحبه تصویری چند دقیقه ای با آقای نیک فرجام دانافر ترتیب بدهند و با ایشان گفتگو کنند و او شخصاً این موضوع را تکذیب نماید.
ولی چنین اتفاقی نخواهد افتاد زیرا خبر درست است و از منابع موثق تأیید شده است. حتی برادر ایشان آقای “نوید دانافر” که از سازمان جدا شده اما همچنان به دلایلی علیه خانواده خود و همسو با رجوی است نیز خبر اقدام به خودکشی (زدن رگ دست) برادرش را تکذیب نکرده است….

کودک سربازان مجاهدین خلق، جعبه سیاهی به اندازه عمر فرقه رجوی

… بر اساس آماری که کودک سربازان مجاهدین خلق می ‌دهند، از جمعیت حدودا پنج هزار نفری مجاهدین خلق در سال ‌های اولیه استقرار در عراق، دست کم هزار نفر زیر سن قانونی بودند. این کودکان در فضای نظامی پادگان اشرف پرورش می‌ یافتند. در اشرف‌، زندگی جمعی را زیر نظر مربیان و معلمانی که دائماً لباس نظامی بر تنشان بود، تجربه می‌ کردند. تنها در آخر هفته ها اجازه دیدار با خانواده داشتند.

به هنگام عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) و حمله نظامی مجاهدین خلق به مرزهای کشور خودشان، بسیاری از این کودکان زیر سن قانونی در بخش تدارکات، نگهبانی و حتی عملیات نظامی شرکت کردند. سران مجاهدین خلق دستور دادند که همه نوجوانان بالای 15 سال در این عملیات نظامی شرکت کنند. برای نمونه به استناد رسانه‌ های خود سازمان مجاهدین خلق، مریم قیطانی، متولد 1352، به هنگام عملیات فروغ جاویدان تنها 15 سال داشت. او یکی از این کودک سربازان بی ‌تجربه بود که در سن 15 سالگی کشته شد.
منیژه حبشی عضو جدا شده از مجاهدین خلق در خاطرات خود از عملیات فروغ جاویدان می ‌نویسد: «مسئولين از بچه‌ های ۱۱-۱۲ سال به بالا، برای تدارکات و جابجایی جعبه ‌های فشنگ و درست كردن ساندويچ‌ های سفر مرگ و زندگی پدر و مادر‌هايشان استفاده كرده بودند.»…

*پنجشنبه 9 دی

6 مطلب حاصل آخرین روز کاری هفته در سایت نجات است. مروری کوتاه بر برخی از آن ها به قرار زیر است:

اشرف 3 مکانی که اثری از آزادی در آن یافت نمی شود

… در این کره خاکی مکانی وجود دارد که برای خیلی ها هنوز ناشناخته است. این مکان در خاک آلبانی و در منطقه ای از مانز آلبانی است. کمپی به اسم اشرف 3 ! در این کمپ نزدیک به 2000 نفر زندگی می کنند. محیط این کمپ را با دیوارهای بتونی و بسیار بلند با سیم خاردارها و موانع متعدد و دوربین های پیشرفته پوشش داده و به شدت کنترل می کنند. افرادی که در آنجا زندگی می کنند نمی توانند از آن محل خارج شود و راه فرار به کلی بسته است.
متاسفانه از انسان هایی که در داخل این کمپ زندگی می کنند به مانند برده کار می کشند. آزادی در آن محل معنایی ندارد. نه حق انتخاب دارند و نه حق آزادی عمل و نه حق انتخاب پوشش و نه حق بیان و اظهار نظر! افراد مستقر در این کمپ محکوم هستند هر کاری که تشکیلات تعیین می کند، حتی چنانچه برخلاف میلشان باشد انجام دهند. آن ها باید خودشان را با قواعد و ضوابط و مقررات تشکیلات به اجبار وفق دهند. افرادی که در آنجا مستقر هستند با دنیای بیرون ارتباطی ندارند. فاقد اینترنت هستند و اینترنتی که آن ها استفاده می کنند داخلی است، یک شبکه داخلی تماماً کنترل شده! ضمن این که اعضای مستقر در این کمپ حق ندارند با خانواده های خویش ارتباط بر قرار کنند…

آیا این ها نقض اولیه ترین حقوق اعضای فرقه نیست؟

یکی از سایت های فرقه در مطلبی مدعی شده است که تشکیلات فرقه تروریستی رجوی بزرگترین تشکیلات جهان است که حقوق زن و مرد در آن رعایت می شود!
بی شک این دروغ آنقدر وقیحانه است که حتی روح گوبلز که می گفت دروغ هر چقدر بزرگتر باشد باور پذیرتر می شود را هم در قبر لرزاند. در فرقه رجوی همه چیز برعکس است، به اسارت و قطع از خانواده و جامعه می گویند آزادی! به ترور و کشتار و مزدوری برای کشور متخاصم و متجاوز به خاک کشور آن هم در زمان جنگ و تبدیل شدن به ارتش خصوصی صدام می گویند جنگ آزادی بخش.
به تفسیر به رأی کردن دین و اجباری کردن طلاق و «کانون فساد» خواندن خانواده می گویند، انقلاب ایدئولوژیک!
به مناسباتی که در آن ارتباط با خارج از فرقه حتی برای ارتباط با پدر و مادر و دیگر اعضای درجه خانواده آزاد نیست و دسترسی به وسایل ارتباط جمعی مثل رادیو و تلویزیون در آن غیرممکن است می گویند مناسبات دمکراتیک. به رهبری که همیشه از خطر فرار کرده و اعضا را قال گذاشته است می گویند مظهر فدا…

بررسى تغيير ايدئولوژى سازمان مجاهدين خلق در یک کتاب

چاپ دوم کتاب «بررسى تغيير ايدئولوژى سازمان مجاهدين خلق ايران در سال 1354» نوشته مظفر مخفمی مهرآبادی از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی روانه بازار کتاب شد.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی _ ایبنا نوشت: این کتاب که در سال 1384 چاپ شده بود، اکنون با اضافه شدن متن کامل «بیانیه‌ تغییر ایدئولوژی»، «جزوه سبز» و «نامه مجتبی طالقانی به پدرش» تجدید چاپ شده است. این سه جزوه برای نخستین‌ بار منتشر می‌ شوند.
در اين كتاب، حكايت ارتداد مركزيت مجاهدين خلق در سال‌هاى 1342-1354 و ريشه‌ ها و مبانى التقاط نهفته در آموزش ‌ها و باورهاى اين گروه، تشريح و بررسى شده است.

خروج از نسخه موبایل