زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت هفتم

در قسمت قبل اشاره کردم که در مقر مشغول کار بودم که از طریق بلندگو اعلام کردند همه سریع کار را تعطیل کنند و به سالن غذا خوری بروند. با خودم گفتم چه اتفاقی افتاده که خیلی سریع بایستی در سالن غذا خوری باشیم؟! کار را تعطیل کردم و به طرف سالن غذا خوری رفتم. همه در سالن غذا خوری تجمع کرده بودند و مسئول مقر زنی بنام فاطمه همدانی در سالن بود. او پشت میکروفن رفت و گفت: فیلم چند دقیقه ای برای شما پخش می شود و کسی حرفی نمی زند و نشستی در مقر برگزار نمی شود، بعد به شما ابلاغ می کنیم چکار کنید.

از اتاق فرهنگی فیلم پخش شد. نشست رجوی با کادرها بود و مریم قجر در نشست حضور داشت. رجوی گفت با مسئولین سازمان نشست گذاشتم و بحث و گفتگو کردم همه موافق بودند مریم را به عنوان مسئول اول سازمان معرفی کنم. تلویزیونهای سالن خاموش شد فاطمه همدانی پشت میکروفون رفت و گفت بروید سرکارتان و ما مجددا به همه ابلاغ می کنیم. تا زمان ابلاغ، هیچ کس حق ندارد در رابطه با فیلم پخش شده گزارش بنویسد. از سالن بیرون آمدم و یکی از دوستانم را دیدم. به او گفتم داستان چه بود که در جواب گفت: معلوم نیست این ها چکار می کنند باید ببینیم بعدش چه می شود .

چند روزی گذشت که دوباره به همه ابلاغ کردند آماده شوید می رویم سالن اجتماعات. به سمت سالن اجتماعات حرکت کردیم. وقتی به ورودی سالن اجتماعات رسیدیم مثل همیشه اول ما را بازرسی کردند. بعد از بازرسی وارد سالن اجتماعات شدیم و طولی نکشید مسعود و مریم رجوی وارد سالن شدند. یک سری از قبل توجیه شده شروع کردند به شعار دادن و از خود بی خود شده بودند. این کار را می کردند که همه را وادار کنند سوت و کف بزنند . رجوی همه را ساکت کرد و گفت آیا شما فیلم را دیدید همه گفتند بله . فکر می کنید من چرا مسئول اولی را به مریم دادم؟ می خواهم سازمان ارتقاء پیدا کند و شما را به جلو پرتاب کنم. بعد ها می فهمید که مریم چه کارایی دارد و چه انرژی نهفته ای دارد. یک سری از زنها جلو نشسته بودند که شروع کردند تعریف از مریم رجوی. یکی می گفت ما تا به الان نمی دانستیم خواهر مریم چه کارایی دارد و چه انرژی دارد. دیگری می گفت تمام وجودم متعلق به خواهر مریم است و ….
مریم در کنار مسعود رجوی روی سن از تعریف و تمجید زنان اشک می ریخت. وقتی دیدم فضای سالن کمی آرام شد رفتم بیرون از سالن برای هوا خوری، بیرون از سالن دو نفر از دوستانم را دیدیم و شروع کردیم کمی شوخی کردن در رابطه با حرفهایی که در رابطه با مریم گفته شد. در پایان نشست رجوی گفت: مریم چرا ؟ چرا مریم را به عنوان مسئول اول انتخاب کردیم؟ من با مسئولین مقرها در این مورد صحبت کردم. بحث را در نشست های مقر ادامه دهید. رجوی با این گونه بحث ها نفرات را درگیر می کرد. فردای آن روز نشست های لایه ای شروع شد و بهتر بگویم نشست های کله خوری .. نشست ارکان شب ها برگزار می شد. هر شب بایستی در نشست شرکت می کردم و از بحث رجوی ( مریم چرا؟ ) عبور می کردیم. نشست های بی محتوا که فقط بایستی از بحث عبور می کردیم. نشست ها در مقر نزدیک به یک ماه طول کشید و در نهایت هر فردی بایستی گزارش خودش را می نوشت و به مسئولش می داد. با دوستم در آشپزخانه صحبت کردم به او گفتم چکار کنیم؟ چه گزارشی باید بنویسیم تا از شر اینها خلاص شویم؟! در جواب گفت گزارش فُرمی و تعریف و تمجید از مریم در گزارشت بنویس و خودت را خلاص کن. گزارش ننویسی این ها ولت نمی کنند. من هم همین کار را می کنم.

در ساعت استراحت با دوستم گزارش را نوشتیم و به مسئول ارکان تحویل دادیم. در نشست ارکان مسئول ارکان به من گفت گزارشت را خواندم ولی درک و دریافت از بحث برادر را ننوشتی! در یک فرصتی گزارش تکمیلی برای من بنویس . چند روزی گذشت که از مسئولین و فرماندهان در مقر خبری نبود. مسئولیت خودشان را به معاونینشان تحویل داده بودند و مسئولیتی در مقر نداشتند. صبح چند خودرو در محوطه مقر به خط می شدند، همه آنها را سوار خودروها می کردند و به بیرون از مقر می بردند. صبح می رفتند و بعد از ظهر به مقر بر می گشتند. خیلی کنجکاو شده بودم که اینها کجا می روند!

بعد از مدتی، روزی در سالن غذا خوری نشسته بودم که همه مسئولین و فرماندهان وارد سالن شدند و مسئول ارکان هم با آنها بود آمده بودند سالن میان وعده ای بخورند. من در حین چای خوردن بودم که یکی از آنها به نفر کناریش گفت: نشست برادر و خواهر پر بار بود. من آنجا فهمیدم رجوی با آنها نشست می گذارد. از سالن بیرون رفتم و وارد آشپزخانه شدم. اشاره ای به دوستم کردم که به سمت من آمد. به او گفتم می دانی اینها صبح تا بعد از ظهر کجا می روند؟! گفت کجا می روند. در جواب به او گفتم رجوی با آنها نشست می گذارد. در جواب گفت خدا می داند رجوی دوباره چه خوابی دیده است.

رفتن فرماندهان به نشست رجوی ادامه داشت. وقتی فرماندهان از نشست بر می گشتند به چهره های آنها که نگاه می کردم خیلی خسته بود. معلوم بود رجوی در نشست خواسته سختی از آنها داشت. در نشست ارکان از مسئول نشست سئوال کردیم مسئول ارکان کجاست؟ در جواب گفت فعلا کار دارد و فعلا مسئولیتی در ارکان ندارد. در آینده خیلی نزدیک همه مثل هم می شویم. دیگر کسی ادعا نمی کند که من متاهل هستم و کسی درخواست زن از سازمان نمی کند! بزودی همه ما و شما وارد بحث های ایدئولوژیک سازمان می شویم. با انتخاب خواهر مریم به عنوان مسئول اول سازمان همه چیز و همه کس دگرگون می شود. چند وقتی گذشت نشست ها علنی شده بود و به ما ابلاغ کردند فردا کار تعطیل است. در سالن غذا خوری نشست برادر با مسئولین را می خواهند برای ما پخش کنند. فیلم را برای ما در سالن پخش کردند. رجوی بحث طلاق را با مسئولین و فرماندهان داشت. مردها بایستی زنهای خود را طلاق می دادند و زنها بایستی مردهای خود را … هر کسی با بحث های رجوی مخالفت می کرد نام مجاهد را از روی او پاک می کردند و خلع مسئولیتش می کردند و رده او را می گرفتند.

ادامه دارد

فواد بصری

خروج از نسخه موبایل