از خاطرات اکبر محبی عضو رها شده از مجاهدین – قسمت سوم

دیگر به نقطه ای رسیده بودم ولو تحمل یک ساعت مناسبات را نداشتم و همچنانکه اشاره کردم با خودم گفتم به هر قیمت از اینجا فرار میکنم با نیت اینکه در این مسیر مرا بکشند و فقط جنازه ام بدست خانواده ام برسد نه اینکه تصورش را هم بکنم که بیایم ایران و زندگی تازه ای را شروع کنم حالا خواست خدا این بود و کمکم کرد که از شرشان خلاصی بیابم و درکنار خانواده ام و شما باشم انشاءالله که روزی سرنوشت بچه های شما نیز در بازگشتن به کشور گره بخورد.
واقعا سازمان شعارهایی که در این سالیان دادند از دمکراسی و آزدی و غیره، بخدا قسم ذره ای به ان پایبند نیستند و من بیش از بیست سال با آنها زندگی کردم و حرفهایی را که به زبان می آورم لمس کردم و از تجارب خودم هست. اصلا علنا میگفتند که خون و نفس شما مال رجوی است و هیچ اختیاری ندارید. مثلا من و اقای حاجی پور سالیان باهم بودیم اجازه نداشتیم نیم ساعت در خلوت خود صحبت بکنیم چه برسد به اینکه چند نفر بدور از کنترل سازمان بتوانیم با هم مشورت بکنیم و مسیر اینده خودمان را خودمان تعیین بکنیم و جالب است خیلی از شماها از من پرسیدید چرا موقع برگشت فلانی را با خودت نیاوردی و یا با فلانی صحبت نکردی تا متقاعد بشود و برگردد والله اینطوری نیست که شما تصوردارید یک تشکیلات مخوفی دارند که همه چیز را تحت کنترل دارند. چنانچه از رابطه هایمان هم سرنخی درمی آوردند سریعا دستگیرمان میکردند و جلسه میگذاشتند و توبیخ و تحقیر میکردند و فشارهای روحی و جسمی را برایمان بدنبال داشت. بچه ها اغلب از بابت فشارهای مناسبات فرقه ای مریض هستند. خودم آنجا که بودم زخم معده داشتم، ازسردرد وحشتناک مزمن برخوردار بودم که برایم دیوانه کننده بود الان خدا را گواه میگیرم که همین چندماه که بازگشتم و فشار روحی انجا روی من نیست خدا شاهد است خوب شدم سرحال شدم اصلا قرص نمیخورم خودم هم باورم نمیشود که سردردهای من خوب شده باشد خب همین سردردها، زخم معده و دهها بیماری مبتلا به دیگر که بچه ها با آن مواجه هستند محصول بلافصل فشارهای روحی و جسمی مناسبات فرقه تروریستی مجاهدین هست. واقعا آدم سالم شما انجا نمیبینید همه شان بنوعی مریض هستند خیلی ها در اثر فشار سکته کردند. خیلی ها سرطان گرفتند و قربانی شدند اقایان سرطان پروستات و خانم ها سرطان رحم. خب این مریضی و سرطانها محصول فشارهای ناشی ازعدم دسترسی به حل و فصل مسائل و رابطه های مشروع جنسی است که خدا مثل سایر غرایز در وجود آدمی گذاشته است اخر چند سال نباید خانه و خانواده و ازدواج ممنوع باشد. به چه دلیل!؟ چون رجوی خائن نمی خواهد اقرار کند که استراتژی مقابله مسلحانه با این نظام و آویختن به بیگانه و خصوصا به صدام اشتباه فاحش بوده و فقط قیمتش را بچه های اسیر و دربند و شما خانواده ها پرداخت کرده اید شخص رجوی که پرداخت کننده نیست و صرفا دنبال امیال خویش وقدرت هست.
آخرکجای دنیا خانواده را کانون فساد میدانند که فرقه رجوی دومی آن باشد. داداش من در ملاقاتی که داشتم برایم سی دی عکس خانوادگی آورد و من نتوانستم درخلوت خودم آنرا ببینم و سریعا ازمن گرفتند و گفتند که دیدن آن برایت مضراست!؟ چرا که عمیقا پی برده بودند که همین ملاقاتها و همین عکسها که پیوند خانوادگی و عاطفی را به همراه دارد برای بقای خود مضر میدیدند و دیدیم که خیلی ها ازجمله خودم متاثر از همین دیدار بود که از آنها کندیم و گسستیم و به اغوش خانواده بازگشتیم و جالب بود که من بعد از فرار از مناسبات موفق شدم که البوم عکس خودم را از نیروهای عراقی تحویل بگیرم. خیلی ازشماها را میشناسم که در دوره ها ی مختلف موفق شدید به پادگان اشرف بروید یا موفق به دیدار با عزیزانتان نشدید و یا در محاط کنترل جاسوسان رجوی توانستید نیم ساعت عزیزانتان را ببینید که خب در آن فرصت کوتاه کاری ازدستتان ساخته نبود هیچکدام ازطرفین نتوانستید حرف دلتان را بزنید. خود من دلم میخواست چونکه سالیان برادرم را ندیده بودم یکساعت بنشینم و تنهایی با وی درد دل بکنم. خب برادرم بود دلم میخواست یک شب درکنارش بخوابم مگر این جرم است.مگر جرم است که مادری که با هزار مشکل توانسته خودش را به بچه اش درکمپ و در واقع زندان اشرف رسانده بتواند بچه اش را در آغوش بکشد ویک شب درکنارش بخوابد{گریه شدید حضار}. ما خوب میفهیمدیم که ازنظر سازمان این رابطه ها البته که جرم است چونکه سالیان عواطف خانوادگی را گسسته و پنبه کرده بود و با شم ضد انسانی و ضدخانوادگی بوضوع میفهیمد که با هر دیدار خانوادگی دگر بار پنبه ها رشته خواهد شد و پیوندها برقرار و درنهایت رو سیاهی برای سازمان خواهد ماند.
شما خانواده ها مطمئن باشید که من برایم تعهد گذاشتم که هر قدمی بتوانم برای نجات عزیزانتان بردارم کوتاهی نخواهم کرد. من بیش از 20 سال از بهترین دوران زندگی ام را تلف کردم و اجازه نخواهم داد آن دوستان سابقم کماکان به بند و زندان کشیده شوند و مورد سوء استفاده ناجوانمردانه قراربگیرند. آخر هیچ انسانی تحمل دیدن اشک و آه و گریه و زاری شما خانواده ها و پدران و مادران سالمند را ندارد من یکی با مشاهده چهره رنجور شما وگریه های شما اتش میگیرم و جگرم میسوزد. تف بر رجوی که چگونه عواطف این خانواده ها را به بازی گرفته است تا که به قدرت برسد. زهی خیال باطل.
بنظرم دولت کارش را کرده است و امان نامه داده است و انجمن نجات هم کارش را کرده است و میکند. شما نمیدانید که سازمان چه تبلیغات دروغین سر انجمن نجات به خورد ما که نداده است!
میگفتند که انهایی که در انجمن نجات کار میکنند اطلاعاتی هستند و خانواده ها را شکنجه میکنند و مشتی مزخرفات دیگر که حقیقتا ما هم تحت تاثیر قرار میگرفتیم. هرچند خودم انتخاب کردم که فرار بکنم و به نزد خانواده ام وبه وطن برگردم شما باور نمیکنید وقتی به گیلان آمدم و میخواستم در داخل انجمن نجات خانواده ام را ملاقات بکنم وقتی در ورودی ساختمان تابلوی انجمن نجات را دیدم بجد ترسیدم و وحشت کردم و این از آثار القائات مناسبات فرقه کثیف رجوی بود.
حالا شما که خوب میدانید در انجمن نجات چه کسانی بی هیچ توقعی دارند فعالیت میکنند وقتی وارد انجمن شدم دیدم اقای پور احمد و تعدادی دیگر از جداشدگان هستند و تنی چند از اعضای خانواده خودم. اقای حاجی پور هم بودند که چندماه زودتر از من از سازمان جدا شده بود و برگشته بود. آخر این بچه ها کی هستند؟ جداشدگانی هستند که میخواهند تجارب خودشان را در اختیار شما ها قرار بدهند و برای آزادی آن اسرا فعالیت انساندوستانه دارند همین وبس. کما اینکه فردا و پس فردا خودم نیز با افتخاربه جمع آنان خواهم پیوست.و اما نکته جالب برایم ارتباط تنگاتنک و بسیارصمیمانه شما با آقای پوراحمد و انجمن نجات بود که چگونه تن واحد و در هیئت خانواده بزرگ انجمن نجات برای هدف مشخص و واحدی فعالیت خیرخواهانه دارید وآن چیزی نیست الا رهایی اسرای دربند پادگان اشرف و بازگشتشان به آغوش خانواده.
الان هم که میبینید اقای پوراحمد میخواهد شما را هشیار کند از توطئه جدید سازمان که میخواهد با شما ارتباط برقرارکند و بدنبال مطامع خودش است و دلش برای خانواده نمی سوزد والله من بهتر می فهمم که از چه نگران هست. سازمان عمری بچه های شما را برای دستیابی به قدرت به بطالت کشانده است دیگر نمیخواهیم شما خانواده ها را به اسارت بکشند و یا حتی موفق به سوءاستفاده ازشما شوند. دراین راستا من تعهد دارم کما اینکه در اوان جوانی تعهد داشتم برای دفاع از وطنم با صدام بجنگم و به جبهه رفتم الان هم تعهد دارم که اجازه ندهم که رجوی به سمت خانواده های اسرای دربند ازموضع تجاوز دست دراز کند و مورد بهره برداری قراردهد.
ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل