هواداران ناآگاه و رهبران فریبکار فرقه رجوی ها

تا وقتی صدام معدوم در عراق حکومت می کرد رجوی در همکاری با نیروهای امنیتی رژیم عراق اعضای فرقه کسی نمی توانست از اشرف فرار کند چرا که با تولید حصارهای فیزیکی و ایجاد حصار ذهنی افراد را در آنجا قفل کرده بودند بعد از سرنگونی صدام این حصارهای ایجاد شده توسط فرقه از بین رفت و به همین خاطر تعداد زیادی توانستند از فرقه رهایی یابند.
در درون مناسبات فرقه کسی حق نداشت به رجوی ها حتی از موضع خیر خواهانه انتقاد کند، اگر فرد مورد نظر چنانچه جسارت به خرج می داد که تناقضات خویش را می گفت و یا سئوالات ذهنی خود را با گزارش نویسی مطرح می کرد با دهها مارک و تهمت روبرو می شد بعد با برگزاری نشست ها و با تحریک اعضا چنان بلایی سرش می آوردند که از زنده ماندن خود پشیمان می شد.
با سرنگونی صدام معدوم و ورود نیروهای آمریکایی به اشرف فشار از جانب مسئولین روی افراد کمتر شد و دیگر ضرب و شتم روی افراد اثر نداشت و به همین خاطر مسئولین به فکر افتادند تا بتوانند افراد را به شیوه دیگری در سیطره تشکیلاتی فرقه نگهدارند به همین خاطر در مواجه با گزارش افراد در مورد انتقاد و یا گزارشی از وضعیت فرقه فرد مورد نظر را به ستاد فرماندهی برده تا وی را به شیوه دیالوگ البته از مدل رجوی!! قانع کنند.
من در مناسبات فرقه دارای تناقضات زیادی بودم برای این که به سئوالاتم پاسخ دهند با من رودرو در دفتر ستاد فرماندهی با حضور فرماندهان ارشد که تعداد اندکی بودند بحث می کردند تا بلکه مرا قانع کنند در ادامه از آنجایی که جوابی به تناقضاتم نداشتند و به شیوه کثیف دیگری دست زدند. در مقابل این سئوال که چرا در کمپ اشرف اجازه نمی دهیم عراقی ها پاسگاه داشته باشند در حالی که ما مهمان این کشور بوده و باید تابع قوانین این کشور باشیم مثل فرانسه و سایر جاهای دیگر، حالا که به عراق می رسیم شرط و شروط غیر قانونی و غیر منطقی به میان می کشیم چرا؟ و… در جواب می گفتند: «سازمان خبرهای دارد که شماها اطلاعی ندارید بعدا به وقتش افشاء خواهیم کرد ». توجه کنید خیلی ساده دور می زدند. مسئولین فرقه عادت داشتند حرفهای پوچ و توخالی و دروغ های مکرر به خرد اعضا دهند هرگز حرف راستی از رهبران فرقه در این سالیان نشنیدیم.
این سیاستی است که رهبران فرقه بارها در برابر پرسش افراد در رابطه با مواضع سیاسی و غیره استفاده کرده‌اند. وقتی مسئولین در مقابل صدها سئوال بی پاسخ اعضا قرار می گرفتند با عباراتی مانند: شما نمی‌دانید، شما در جریان نیستید، شما توان درکش را ندارید، برادر (رجوی فریبکار) حساب همه‌ی کارها دستش هست، منافع جنبش به ما اجازه نمی دهد که همه حرف ها را در شرایط حاضر مطرح کنیم، ما اگر بخواهیم افشاگری کنیم، جان عده‌ای در داخل کشور به خطر می‌افتد، و…
واقعیت این است رهبران با فریبکاری، افراد ناآگاه را به کام مرگ می کشاندند. حتی در شرایط حاضر در لیبرتی هم فضایی درست کردند تا واقعیت های دنیای بیرون به اعضاء نرسد به همین خاطر افراد در تصمیم گیری دچار تزلزل شده اند.
رهبران فرقه از فرط درماندگی و در حالی که به خوبی می دانند از هیچ جایگاه و مشروعیتی بین ایرانیان برخوردار نیستند باز هم سعی دارند با تولید خبرهای جعلی و درج آن در سایت های خود اینگونه نشان دهند که اقشار مختلف مردم از آنها حمایت می کنند.
حال بگذار این جنایت کاران در توهم خویش به زندگی نکبت بار خود ادامه دهند.
محمد رضا گلی اسکاردی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا