رجوی به اسم عیسی اکبرزاده کتاب زیرچاپ برده!؟

رجوی را ببین که درمقابل مطالبات به حق ومشروع خانواده های اعضای گرفتار در قلعه فرقه ای خود چقدرضعیف و زبون شده وبه به استیصال رسیده است که اعضای اغفال شده  ودربندش را درصفحه تلویزیون می آورد ویا به اسم آنان درسایتهای جور واجورخود مطلب گذاشته وعلیه خانواده هایشان لاطائلات مشمئزکننده ردیف میکند.
دراین رنج وسناریوی ساختگی ونابخردانه پیشتر به اسم سمیه محمدی دختراسیرمصطفی کتاب زیرچاپ برد و با ذکرخزعبلاتی که صرفا ازکله پوک رجوی تراوش میکند ؛ پدرومادرچشم انتظارو رنجکشیده ای را که سالیان برای رهایی دخترشان ازهمه چیزشان مایه گذاشتند؛ آزرده خاطرمی کند و به زعم وگمان خود با خراب کردن پلهای عاطفی ارتباطی درصدد به اسارت نگهداشتن مضاعف سمیه و سمیه ها است.
حال درکمال ناباوری که به قد وقواره عضواسیرلیبرتی عیسی اکبرزاده نمی خورد ؛ نه مطلب بل کتابی علیه خانواده اش خصوصا برادرش محمد اکبرزاده که برای رهایی برادردوست داشتنی اش به جد از زن وزندگی وهستی اش مایه گذاشت و چهار سال تمام را در جوار اشرف مضمحل شده وپشت سیاج ها چشم انتظار روزوشب گذراند وبسا مشقت وسختی دید وفحش وناسزا و اهانت وحتی سنگ وقلوه سنگ ازگماشته های رجوی خورد ؛ زیرچاپ برد وبدین وسیله خواسته که درمقابل خانواده ها کم نیاورد ومضافا براینکه سخیفانه همین خانواده های رنجدیده را درعداد عناصرامنیتی واطلاعاتی ایران قلمداد کرد تا به حرکت دیکتاتورمابانه خود علیه خانواده های اعضای گرفتارخود سس حق به جانب زده باشد.
بمنظور کمک به شیادی رجوی دراین دنیای کثیفی که سیرمیکند گوشزد میکنم تا زمان را ازدست نداده زودی دست به کارشود وتحت عنوان واسم عضواسیردیگری بنام امیراصلان حسن زاده با وجود فعالیتهای شجاعانه مادرش درراستای رهایی فرزند وجگرگوشه اش که سوژه مناسبی برای رجوی شیاد و دروغگوخواهد بود ؛ کتابی قطورترزیرچاپ ببرد وترهات وترفندهایش را صدباره به اجرا بگذارد شاید که بتواند چند صباحی دیگرشماری ازاعضای نگون بختش را کماکان درزندان مخوف خود ماندگارکند وازطرفی دیگربه حیات خفیف وخائنانه اش استمرارببخشد.
ولیکن اززاویه دیگردوست دارم قاطع ترازهرزمان دیگری به رجوی گوشزد کنم که چنین ترفندهای کثیفی دیگرکاربرد ندارد واطمینان خاطردارم که درچشم اندازی نه چندان دورهمین سمیه واکبرزاده وامیراصلانها که به نام شان کتاب ردیف کردی متعاقب جدایی وبازگشت به دنیای آزاد به وضوح حقیقت وواقعیت امررا علیه مناسبات فرقه ای وتماما دوزوکلک ومغزشویی وکنترل ذهن دستگاه مافیایی تو روشنگری خواهند کرد وآنزمان با رسوایی توخواهیم دید که روسیاهی به زغال می ماند وبس.

شخصا هیچوقت ازخاطرم نمی رود صحنه ای که آقای اکبرمحبی متعاقب بازگشتش به میهن ودردفترانجمن نجات گیلان درلحظه اولین دیداربا اعضای خانواده اش خلق کرد.
 دوست عزیزم اکبردرآن دیداربه یاد ماندنی پس ازسالیان دوری وبی خبری  یکایک اعضای خانواده اش را درآغوش گرفت ودرهنگامه نزدیکی ودرآغوش کشیدن دیگربرادرش اسماعیل به یکباره به طرزعجیبی به گریه افتاد وبشدت اسماعیل را درآغوش فشرد وگریه کنان که جمیع حاضرین را متاثرکرده بود گفت:
 " ای رجوی ننگت باد. حال چطوروبا چه رویی من بخواهم صورت اسماعیل عزیزم را نگاه کنم. ای خدا من شرمنده ام شرمنده. بازمی گویم ای رجوی ننگت باد توبودی که به من دستوردادی آنزمان که اسماعیل با دلی سوخته وچشم انتظاربرای دیدنم به اشرف آمده بود ؛ من جواب رد به سینه اش بزنم وپیغام بدهم که نمی خواهم برادرم را ببینم!!…..همین اسماعیل من  ؛ همین عزیزوجگرگوشه ام بدون آنکه مرا ببیند ازدیدارم مایوس شد وبه ایران بازگشت…" وآنگاه بشدت هرچه تمامتراسماعیل را در آغوش فشرد واسماعیل هم که گریه امانش نمیداد به آرامی گفت " نگران نباش عزیزم. خوب میدانم درآن مقطع که تواسیررجوی بودی مجبورت کرده بودند که چنین وچنان بکنی. گذشته ها گذشت و شکرخدا که توحالا دربغل من قرارداری."
درود به خانواده های پایدارومقاوم اعضای گرفتاردرفرقه رجوی که بی مثال وبی مانند وچه بی باکانه  درمقطعی ازتاریخ معاصرایران علیه یک فرقه مخرب وخانمانسوز کارزار ستودنی دارند وچه زیبا درسینه تاریخ به ثبت خواهد رسید.
پوراحمد
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا