آقای جلال اکبری کهنه سری رجوی را به چالش کشیده است

برادر عزیز و گرامیمان ولیرضا اکبری
سلام  
امیدوارم که حالت خوب بوده  و از سلامتی روحی و روانی کامل برخوردار بوده باشی. نمی دانم ا زکجا باید بگویم چون سالها از هم  دور بوده ایم شاید حرفها و نوشته هایمان تداعی کننده دوران سربازی شما شود با این حال مثل قدیم برایت نامه می نویسم ما که دلمان برایت خیلی خیلی تنگ شده که هیچ موقع نشده که شما را از یاد ببریم  چه خوب بود زمان به عقب بر می گشت ما درکنار هم بودیم.
ولی جان این چندمین نامه است که برایت می نویسیم  چه از طریق سایت و چه امروز به صورت دستی  برایت می نگاریم انشا الله که این نامه  بدستت برسد و فکر نکنی ما تو را فراموش کرده ایم اگر غیر از این بود  ما  (مجید و خلیل و جلال)چند مرحله برای دیدار شما به اشرف نمی آمدیم شاید شما مارا فراموش کرده ای! رسم برادری  را، با شنیدن صدای ما ادا نکردی  هر چند مطمئنم که شما می خواستید  ولی  مانع دیدار با ما می شدند دوستانت که فرار کردندبه ما گفتند (از جمله قادر رحمانی،  رضارجب زاده و حتی خانم سنجابی درهتل عراق) و…شاید زمان همه چیز را  عوض کرده است چرا که سالهای دور از خانه  اسباب رنجی برای شما نبوده  بلکه این خانواده بوده دوری شما را تحمل نموده و روز شماری برا ی دیدار با   شما را می کردند من به عنوان برادر کوچک به شما می گویم  که سازمان شما جایگاه خود را در ایران بطورکلی از دست داده و کسی  سازمان را شما نمی شناسد البته با یک اسم دیگر(منافقین)  می شناسند  و این را هم بگویم که زمان آن رسیده  و تجربه  آن را داری که  خود ت را از این مهلکه نجات دهی. دیدی چند روز پیش چه بلای بر سر دوستانت آوردند این دفعه اول  و آخر هم نیست  که هر موقع چنین حوادثی رخ می دهد  استرس بر همه افراد خانواده وارد می شود…به نظرما در این برهه از زمان مجاهد بودن  خود را ثابت کن  و نشان بده که یک فرد آزاد اندیشی با کو له باری از تجربه و سیاست، 34 سال از زندگی خود را در کنار آنها بوده ای. و دوستان  شما در ایران  فرانسه، تیرانا  دارند زندگی خود رامی کنند  حتی آقای رجب زاده و سایرین  به ایران برگشتند  ما چند مرحله با او ملاقات نمودیم و درمورد شما و ورزش  والیبال شما و حتی مسلط به چند زبان خارجی صحبت کردیم.
 ولی جان، سنگ چه کسی را به سینه می زنی تو که  خیلی زرنگ و  با هوش  و دنیا دیده خانواده ی ما بودی  چی شده که نمی توانی خودت،خودت باشی  آزاد باشی والله سازمان شما با آن عملکرد فرقه گرایی در هیچ جای تاریخ جا ندارد  انجا ماندن ظلم به نفس است  چرا که شما را از ازدواج زندگی و خانواده و.. که حداقل حق طبیعی یک انسان است محروم نموده اند  شما چه فکر میکنید اصلا" عقل چه می گوید  آنهایی که انجا هستند به زور وبه خاطر این  که عاطفه را از شما بگیرند بزور وادار کردند  زن خود را طلاق، تا عشق و عاطفه را در شما ها بخشکانند  و آن وقت همه بروند زن مسعود  و…  باید خیلی هوشیار باشی و  ببین این راهی که میروی و یا بهتر بگویم تو را می برند  به کجاست  جز نابود کردن، شما  را جزطعمه امیا ل خود قرار دادن نیست .
blankچی شدند ان همه دوستان شما که در حملات کشته شدن  و جان خود را از دست دادند  و می دهندمثل محمد علی میرزایی که چند روز پیش کشته شد  گیلانی بود که بسیار تاسف برانگیز بودتا کی می خواهید در آن محبس با  یک تلویزیون مدار بسته بی خبر از دنیای امروز ایران و جهان  که حتی ارتباط با خانواده را از شما سلب نموده اند  از صبح تا بوق شب  به شستشوی مغزی، کلاس عقیدتی  وغیره  شما را سرگرم نموده اند خسته نشده اید آن همه زندگی تکراری! و به شما وعده پیروزی امروز فردا وپس فردا را بدهند  تا چشم به هم زدید 34 سال گذشت قدمی نتوانستند بر دارید  فقط در افکار رویایی و مهمل خود غوطه ورند و شما را به هر سمت وسوی که بخواهند می برند  مگر ما آزاد آفریده نشده ایم  نباید  اظهار نظری بکنیم شمائیکه جای برا ی  نقد ندارید چگونه به خود اجازه می دهید  مطیع باشید شاید این ضربالمثل  ((چون زور است حق با زور ا ست)) مگر امام حسین  برای چه جنگید؟  گاندی  که یک انسان غیر مسلمان  بود  مردانگی و ازاد اندیشی امام را ستود. شما که  از همه چیز دنیا بی خبر و  با یک سری اراجیف  غیر واقعی در مغز های شما فرو کرده اند  و حاضر حاضر می گویید بدون اینکه فکر بکنید و حتی خانواده شما و نزدیکی با آنها را سم سازمان می دانند فکر نکنید ما هیچ خبری از شما نداریم  ما همیشه و در همه حال هم تلویزیون دروغی و حضور همه افراد را به طرق های مختلف رصد می کنیم من و ما هیچکدام اطلاعاتی نیستیم من {جلال } یک دبیر هستم  وشما بدون آن که آنروی سکه را به شما نشان بدهند همه چیز را در صحبتهای پوشالی آنها می بینید و دوستان شما  وقتی وارد ایران می شوند و شدند تعجب کردند که خانواده شان  که زنده هستند با اینکه به آنها گفته بودند که همه خانواده تان را رژیم ایران کشته  و حتی می کفتند با تصویر به ما نشان می دادند  (که خود فتوشاپ بوده ودروغی بیش نبوده و اینها همه تر فندهایی جهت نگهداری شما  نمی دانم متوجه هستی  یا نه شمائیکه حتی از دنیای فن آوری موبایل کامپیوتر و.. محروم بودید)  آنها اگر جرات دارند شما را آزاد بگذارند مطمئنا"هیچکس آنجا باقی نمی مانند به جز تعدادی  که راه پس و پیش ندارند (که اسامی آنها کاملا" مشخص است  وبه خانواده آنها اعلام کرده اند آنها حق آمدن به ایران را ندارند)و آنها شما را گروگان نگه داشته اند  چون خود گرو گانند برادر خوبم شما که به عنوان یک اسیر جنگی  ودربند  آنها زمینه آزادی شما را دولت فراهم نموده و همه شما را بخشیده چرا درنگ می کنی ولی جان می دانی 34 سال از این موضوع می گذرد  و شما را با شعار های مضحک وتو خالی  در یک محوطه ی  بدور از دنیای واقعی همچون تار های عنکبوت دور خود تنیده  و شمایکه نمی توانید حرف دل  وحتی خوابی که شب می بینید   برای همدیگر بیان کنید  ودر میان شما زنها را از شوهر شان و فرزند رااز پدر و مادر خود  جدا نموده اند این چه فر قه ای است. این خود ظلم به نفس است  وستم به خود است و یک گناه نا بخشودنی است که شما بر رویش مهر تایید زده اید.
 blankمگرشما چه گناهی کرده اید ویا تافته و جدا بافته ای هستید که باید نسل شما  منقرض شود  و حق زندگی را را از شما بگیرند که فرقه شما، شما را منقرض و  ابتر نگه داشته اند.   با توجه به اینکه زنهای شما را از شما گرفتند و و یک شب همه را به عقد مسعود در آورند  چه جوری میشه آن حق زندگی داره وسران شما آزاد  ودر فرانسه به زندگی خود بپردازند و لی شما نه! واقعا جای تاسف داره البته می دانم با تهدید و شکنجه  به دیکتاتوری آنها تن داده اید  وظلم را پذیرفته اید  نمی خواهید در این موردفکری بکنید که تا کی؟   فکر کنم شما دنیا را در اشرف و لیبرتی می بینید والله اینطور نیست بخود بیایید 34 سال  کم نیست، اگر صد سال هم آنجا باشید هیچ چیز را نمی توانید عوض بکنید من بیشتر اوقات آن شبکه به اصطلاح آزادی را می بینم  ولی جان  فکر نکن  همه ی آنها واقعیت داره  که امریکا، المان و فرانسه از شما در همه حوادثها حمایت می کند و جنایت  پیش آمده را محکوم، باید خیلی عاقل باشی  اکثر اوقات کل تظاهرکنندگان به 50 نفر نمی رسد تازه آنها کسانی هستند که رهبران شما به آنها باج  و خریداری  چند ساعته نموده اند (حتما" برایتان  غیر قابل باور است  من بعنوان برادرت به شما دروغ نمی گویم  منبع کاملا" موثقه  من به عنوان برادر کوچک شما عاجزانه از شما می خواهم قدری به نامه  من فکر بکنید ما برادران تو هستیم و بدی تو را نمی خواهیم و آمدن شما به ایران هیچ مشکلی برای شما ایجاد نمی کند و نه برای ما،  فقط می خواهیم از آن منجلاب نجات پیدا بکنی نخواستی به ایران بیایی اشکالی نداره  ما به تو کمک می کنیم  34 سال در اسارت و بند بوده و کوله باری از تجربه  داری برگرد به ایران خدمت به کشور خود و به مردم بکن که خدمت کردن به مردم  نوعی عبادت بزرگ است و این فکر را نکن  وخودت را شماتت نکن  چون شما به یک نیت دیگر رفته بودید   ویا به جهت فشار از اسارت وادار شدید. بالاخره دولت ایران هم راه را برای شما باز نموده  بر گرد به ایران با افتخار (اگر هم آنجا باشی  همان بلایی که سر دوستان شما آوردند ممکن است تکرار شود  که خانواده شما توان و تحمل آن رادیگر ندارد).و بیا هر کشوری می خواهی  برو، فقط آنجا نمان یا  باقی عمر خود را به ایران سپری کن ما هم هستیم و این را به شما بگویم از بابت هیچ چیز نگران نباش و این که خانه ندارم و سر بار کی باشم  وپس از سالها  برگردم و دیگران چه می گویندو.. (لحظه ای این فکر ها را نکن  هرچه داریم  در طبق اخلاص قرار می دهیم)  ما همه ی زمینه را براحتی برای شما فراهم نموده ایم و حتی حق ارثی شما هم محفوظ می باشد  و هیچ نگرانی از این بابت  نداشته باش  چه در تهران بمانی و یا هر کجا بجز آنجا!منتظر دیدار شما  البته همه ی فامیل ها  و دوستان شما. همه ی افراد خانواده مامان و فریبا مجید خلیل و جلیل و عادل و علیرضا و عمو مرتضی و… همه منتظر  حضور سبز شما هستند. این دفعه بخاطر ما فکر کن! خوب به نامه ام توجه کن .دوستانت که برگشتند باور بکن بسیارخوشحالند و زندگی نو را شروع کرده اند بخاطر همه ی ما بیا؟ به خاطر مامان که  خیلی پیر شده و چشم براه توست تا دیرشده  که بعد پشیمانی فایده ندارد بیا مطمئن هستم حرف ما را گوش خواهی کرد ویقین داری که من به تو دروغ نمی گم بیا   وبه زندگی خانواده ی ما  دوباره شادی خوا هی بخشید. بیا و بیا وبیا به هیچ چیز بجز خانواده فکر نکن که منتظرتیم.بچه های محل و دوستانت آمدنت را روز شماری می کنند حال زمان آن رسیده که بیایی.              
به امید دیدار وحضور سبز شما در ایران مواظب سلامتی خودت باش  خدا نگهدارت  با آرزوی  سلامتی و موفقیت برای شما دوستت داریم مادر و خواهر و برادرانت15 آبان 94                   این دفعه بخاطر ما فکر کن و بیا
 

***

نامه خانم شکوفه شهبازی مادری دردمند و چشم انتظار به کمیساریا
کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان
سلام علیکم
من شکوفه شهبازی مادر ولی رضا اکبری  (اسیر جنکی تحمیلی  ایران و عراق ) که وی در سال 1360 به اسارت رژیم عراق در آمد وپس از  سالها اسارت در سال 1368  با مغز شویی گمارده های رجوی  وبعداز آن فریبکاری سران آن سازمان منحله و با همکاری صدام به دام این فرقه افتاد  و حال قریب 34 سال  است بی خبر و چشم انتظار او هستیم و هر روز آمدنش را لحظه شماری می کنیم  و پیر، درمانده و ناتوان شده ام  و لذا این چندمین نامه ای  است که برای نمایندگان سازمان ملل(آقای کوپلر وخانم پیلای…) نوشته ایم و چندین باربه جهت ملاقات  شب و روز پشت دربهای زندان مخوف رجوی در اشرف آمدیم تا فرزندم را ملاقات کنیم  ولی هیچ مسئولی و یا نماینده ای  نیامد که حتی به سوالات و خواسته های ما پاسخ  دهند تا چه رسد به ملاقات با عزیران ما.حال سوال این است که در کجای دنیا نشان دارید که  فرزند  را  وادار بکنند که به مادر و برادرنشان سنگ بزنند و آنها را از خود دور بکنند.
لذا شما که به عنوان نماینده حقوق بشر، آیا این حق یک مادر  نیست با گذشت این همه مدت فرزندش را ملاقات کند من بعنوان یک مادری که جگر گوشه ام دربند آن بیخبران از خدا،  چگونه می توانم  تحمل بکنم که جگر پاره ام در زندان رجوی با شد وهر لحظه ممکن است زندگی آنها  در خطر مرگ باشد  و نتوانم کاری برایش بکنم  و انتظارات چندین ساله ما را  از بین  ببرند.   که نمونه اش حملات موشکی چند روز پیش، که چه جوری داغ را در دل  خانواده گذاشتند و…حال ما دست نیاز به سوی شما دراز می کنیم و فرزندان خود را از شما می خواهیم انها را نجات بدهید شما که به عنوان نماینده  حقوق بشر سازمان ملل هستید و مدعی برای گرفتن حق  بشر به دنیا معرفی شده اید قدمی بردارید مطمئنا" می توانید زمینه ملاقات و یا آزادی  ویا انتقال  از آن کشور ناآمن  را فراهم سازید  چرا این کار را نمی کنید تا دل هزاران خانواده دلواپس درد مند را خوشحال نمایید و نام نیکی از خود بجای گزارید برای رضای خدا یک کار خداپسندانه وانساندوستانه برای این افراد دربند رجوی  که فکر می کنند نه راه پس دارند و نه راه پیش، انجام بدهید وآنها را یا به کشورشان بر گردانید و یا به کشور ثالثی  بفرستید آنها  انسانها ی خسته و نای تصمیم گیری وتوان فرار ازآنجا را  به دلایل ترسی که در آنها  بوجود آورده اند ندارند  و کاملا خودشان یک موجودات بی مصرف  که راهی جز ماندن  نابود شدن در آن جا را نمی بینند  آنهارا که از دنیا امروزه بدون  حداقل امکانات  تلفن و کامپیوترو.. محروم هستند ودر دوران بربریت نگه داشته اند که فقط به عصر حجر فکرکنند و  بریده از دنیای واقعی و مجازی بسر ببرند من بعنوان یک مادر درد مند وپیر و ناتوان  عاجزانه دوباره از شما تقاضا دارم که رحمی به ما دلسوختگان بکنید و وبچه های  مارا نجات بدهید تا آن باقی  عمر شان را  در کنار خانواده هایشان باشندو این زمانی میسر است که شما بخواهید  به امید روزی که ظلم  و جنایت در دنیا ریشه کن شود و ظالمان  رسوای عالم گردند و به سزای اعمالشان برسند و عدالت در سر تاسر دنیا  بر قرار گردد  و مردم در آرامش در کنار هم بصورت مسالمت آمیز بدون هر گونه دغدغه زندگی نمایند.
با تشکر خانواده و مادر پیر و ناتوان اسیر جنگی و در بند فرقه رجوی ولیرضا اکبری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا