مرگ مشکوک یکی دیگرازاعضای مجاهدین
ایران دیدبان
یارجوان
باند مخوف و آدمکش رجوی ،به دنبال افشای به قتل رساندن اعضای معترض و مسئله دار در زیر شکنجه های غیر انسانی گشتاپوی اشرف ،خودکشی ها و خودکشاندن ها، تصمیم گرفته است ، قبل از این که افشای یک قتل یا مرگ مشکوک اعضاء ، برای دار و دسته رجوی مسئله سیاسی ایجاد کند و یا پس از ماهها از دیوار اختناق و سانسور اشرف عبور کند و در اروپا توسط جداشدگان افشا گردد ، خود پیش دستی کرده و با انواع حیله ها ، آن را طبیعی جلوه داده و حتی با سوء استفاده رذیلانه از جنازه قربانیان ، از آن بهره برداری سیاسی کند.
در آخرین نمونه از این مرگهای مشکوک ، باند آدمکش رجوی ، خبر مرگ میلیشیای جوانی به نام مرجان اکبری که هم اکنون خواهر وی به نام فروغ اکبری در اردوگاه اشرف می باشد را توسط شخصی به نام ملیحه رهبری ، در سایتهای تابعه اش اعلام نموده است.
ملیحه رهبری که ظاهراً مسئول تشکیلاتی مرجان بوده است و سعی دارد، رابطه اش با مرجان را به گونه ای عاطفی تصویر کند ،از سابقه مرجان می گوید:
جمعه 29،12،71
براي سال تحويل همه بچهها در سالن بزرگ اجتماعات جمع خواهيم شد و همه همديگر را خواهيم ديد. از صبح همه درتكاپويٍ انجامٍ باقيماندهكارها وآمادهشدنهاي فردي هستيم. اُنيفورم نو، روسري قرمز و… فقط پوتين ندارمكه دلم ميخواست پوتين نو بپوشم. با عجله يك عيدي براي مرجان(ميليشياييكه در لشکر قبليام بود.)آماده ميكنم.
5 ، فروردين،72
در ايام عيد يك دسته از بچههاي ميلشيا( فرزندانٍ ماكه با شروع جنگ خليج از قرارگاه به خارجكشور رفتند اما در خارج نماندند و به قرارگاه برگشتند) درلشکرٍ ما براي ديدن دوره آموزشي وتخصصي پانسيون شدند.( موقت و تا پايانِ دوره آموزشيشان پیشٍ ما ميمانند.) مرجان هم به اينجا آمد. ديدن او برایم خيلي خوشحالكننده است. مراسم عيد را با او گذراندم. مرجان هيچگاه محبت مادرنديده. با خالهاش بزرگ شدهكه از او هم زود جدا شده است. *
16 فروردين.
بعد از رسيدن خبر موفق عملياتِ نامنظم جشن بزرگي برپاكرديم. همه جشن گرفتیم. بچه های میلیشیا اینجا بودند. مرجان هم پیش ما بود. دو نسل درکنار هم آنقدر زديم و رقصيديمكه نيمههاي شب، خسته وكوفته، از پا درآمديم.
مرجان درست آموزشهايي را ميبيندكه من ديدهام. به همين دليل مطالبي راكه بلد نيست اغلب از من ميپرسد.
6،ارديبهشت،72
مرجان يك نامه چند صفحهاي براي من نوشته بود. نامه قشنگی بود. در پاسخ به نامه اش این شعر را برایش نوشتم.
…
تو،
گلكوچك سفيد،
هنوز عطرعاطفههايت،
در خاطرِ ديوارها نيز،
مانده است.
چه باك،
اگرجهنم،
شعله بر دامنگلستان كشد؟
نترس!
گلِ عاطفه هرگز نميميرد،
گل از راه مرگ،
به سويِ زندگي باز ميگردد.
…
خرداد، 72
دوره آموزشی مرجان با موفقیت تمام شد. مرجان توانست با پیروزی آموزش خود را به پایان ببرد. او و بقیه بچه های میلیشیا به لشکر خودشان برگشتند.
ملیحه رهبری ، خود اعتراف می کند که چگونه از احساسات دختری که بویی از محبت مادری نبرده است ، سوء استفاده کرده و او را به عالم توهمات سوق می داده است ، او می نویسد به مرجان گفتم :
جهان در انتظار رهبري به ويژه خواهر مريم وآرمانِ نوين وضد استثماري ماست. ما پيشتازان هستيم و ايدئولوژي ما در بلندترين قلل نفي مناسبات ضداستثماري( بين زن و مرد) و تضاد دوران است.گام بهگام ايدئولوژي ما همانگونهكه ايدئولوژيِ ضد استثماري ماركسيست، جهاني شد و پاسخ به تضادهاي اجتماعي وانساني بود، به عنوانِ خلاقترين راه حلِ تضادهاي پايانيِ قرن بيستم واستثمارِ مضاعف، معرفي و پذيرفته خواهد شد. نسل شما گل مبارزه را خواهد چید و عطرآن را خواهد بویید.» مرجان سرش را تکان می دهد و غرق در سعادت به گفته های من لبخند می زند.
خرداد ماه 1385
خبر مرگ این دختر جوان اعلام می شود.
مرگ مرجان اکبری مشکوک است ، چرا که اولین ، بدیهی ترین و طبیعی ترین سئوال این است که چرا باید یک دختر جوان بمیرد و مسبب آن کیست و آیا همین سرنوشت در انتظار سایر دوستانش نیست ؟
____________________________________
* – اصطلاح خلیج عین متن ملیحه رهبری می باشد و صحیح آن خلیج فارس می باشد که مجاهدین پیشا پیش آن را حراج کرده اند. ضمناً میلیشیاها توسط مجاهدین به عراق برگردانده شدند ، منظور ایشان هم از پانسیون دوره های فشرده و سخت آموزش تکاوری که دختران عضو در مجاهدین ، مبجور بودند برای انجام عملیاتهای تروریستی این دوره را بگذرانند.