راز وصل و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت اول

فضای ملتهب و جوشان انقلاب در کنار شور و احساسی که ناشی از دوران بلوغ بود، من را مجاب کرد تا در باور ساده لوحانه ام مجاهدین خلق را براساس احساس و شور و نه منطق و شعور، به عنوان تنها راه حل برای خوشبختی و سعادت مردم ایران انتخاب کنم و در این مسیر از تمامی منافع مادی، گذر عمر و جوانی وعلایق و عواطف و عشق به خانواده و از همه مهم تر تشکیل خانواده بگذرم.

قریب به بیش از 22 سال زندگی در کنار دوستانی که دوستشان داشته و احساس عاطفی شدیدی به آنها پیدا کرده بودم و در تمامی فراز و نشیب های سالیان و لحظات اشک ها و لبخندها در بود و نبودها همراهشان بودم، من را برای جدایی و انتخاب مسیر جدید زندگی دچار تردید میکرد.

در سر فصل های مختلف اگر چه گاها نسبت به درستی خط و خطوط و استراتژی مجاهدین و عملکردهای مسعود رجوی دچار شک و تردید میشدم ولی هر بار به خاطر تعهدی که در قبال دیگر اعضا در خود احساس می کردم و همچنین احساس دین نسبت به دوستانی که در این مسیر جان خود را از دست داده بودند، باعث شد بر تمامی لحظات شک و تردید خاک بپاشم و خوش خیالانه از کنار آن بگذرم.

علی اکرامی

اما تلنگری که در جریان مسئله خلع سلاح و تسلیم در قبال نیروهای امریکایی به من زده شد، باعث شد عزمم برای جدایی جزم تر گردد. و برای اولین بار بدون اینکه احساس شرم و بدهکاری داشته باشم در یک نیمه شب که مشغول نگهبانی در یکی از برج های ضلع شرقی اشرف بودم به جمع بندی پروسه گذشته و پیدا کردن برون رفتی از آن وضعیت برسم. آن شب برخلاف سالهای قبل دیگر سلاحی برای حفاظت از خود و قرارگاه نداشتم! به دسته چوبی که بدستم داده بودند نگاهی انداختم. چماق جانشین سلاحی شده بود که رجوی آن را ناموس مجاهد خلق در ذهن و باورمان القاء کرده بود! نگاهی به اطراف قرارگاه انداختم. تاریکی و خلوت سنگین شب همه جا را فرا گرفته بود و گاها صدای پارس سگان سکوت شب را می شکست. گویی چراغ های شهرهای مرزی از دور سوسو میزدند و خاطرات سالیان در ایران و کانون گرم خانواده را بیادم می آورد.

در خلوت خودم به سال 58 برگشتم که برای اولین بار در دانشکده نفت آبادان بواسطه یکی از دوستانم با مجاهدین خلق آشنا شدم . شور و شر جوانی و صداقت و جسارت و از همه مهم تر صداقت و اعتماد بیش از حد، من را در مسیر جریانی قرار داد که بیش از 35 سال از بهترین سالهای جوانی ام را با خود برد و به خاطر رسیدن به این هدف و آرمان پاک ترین احساسات و بالاترین عشق و احساسم که همان خانواده بود را فدایش کردم .

ادامه دارد…

اکرامی

منبع

6 نظر

  1. سلام خدمت تک تک دوستان، من هم با نظر خانمی که گفتند بی تجربگی اجتماعی و بی اطلاعی سیاسی از عوامل جذب در درون فرقه هاست کاملا موافقم ، در تائید صحبت ها باید عرض کنم، کسانی که تحصیلات آکادمیک داشتند، بدلیل اینکه نتوانستند تجربه های اجتماعی کافی در محیط کسب و کار داشته باشند، جزو لیست آدم ربایان فرقه ی رجوی هستند و در اولویت جذب و فریب قرار می گیرند.کسانی که بلافاصله بعد از دبیرستان وارد دانشگاه شدند، خیلی زود مورد اغوا و آدم ربائی قرار گرفته و به درون فرقه های مخرب کشانده می شوند! یکی از وظائف ما جداشده ها ، آگاهی رسانی به طیف دانشجویان است که در دام فرقه ها گرفتار نشوند، راهکار این مسئله نیز برگزاری نمایشگاه و سمینار در محیط های دانشگاهی است که در استان ما(آذربایجان شرقی ) از اولویت های کاری است. به امید روزی که هیچ کس با چشمان بسته و ناآگاه به فرقه ها کشانده نشوند…

  2. سلام خدمت جناب نادعلیان سرجمع افرادی که طرفدار گروهک رجوی شدندبه ده هزارنفرهم نمی رسدکه درمقیاس چندده میلیون جمعیت کشورمان عددزیادی نیست.ومن هم که نسبت به این گروهک درتضادمی باشم . به علت مشی ومسلک اینها است.اعمال خراب کارانه حرکت مسلح هانه وترور ادمکشی وانتحارودرنهایت درهمدستی بادشمن متجاوزوحمله ی کاملا”نظامی به کشور(عملیات غرور افرین مرصاد)باعث تنفرهمگانی ازاینهاشده است.کمتر ایرانی است که ازاینها اسیب ندیده باشد.من درسن15سالگی درعملیات مرصادمجروح شدم.موج گرفتگی درناحیه سرم بسیارعذاب اوراست.وقابل درمان نیست.روح وروان ماهم ازدیدن صحنه های بسیارشنیع اسیب دید.50ساله هستم وحداقل زندگی هم ازماگرفته شد.

  3. سلام
    اگرمیخواهی درباره راه رفتن کسی نظربدهی اول کفشهایش رابپوش وراه برو بعدنظربده

    اوایل انقلاب بسیاری ازجوانان صادق ومومن جذب شعارهای عوامفریبانه رجوی مزدور شدندزمانی فهمیدند اشتباه کردندکه دیر شده بودبرخی دستشان بخون آلوده شده بود وبرخی ازترس لو رفتن وترساندن ازجانب رجوی روباه صفت مجبور شدند به عراق رفته ودرارتش رجوی عضوشوند برخی هم همت کردند خودرامعرفی کردند وازانان فاصله گرفتند هرگزروحانیت دیدمنفی به دانشگاهیان نداشتند اینهاهمه القاییات منافقین ورادیوهای بیگانه حامی صدام وامریکاواسراییل ودشمنان انقلاب اسلامی است

  4. با سلام خدمت جناب رضایی. اولا پیش فرض شما مبنی بر اینکه روحانیون نسبت به دانشگاهیان دید خوبی ندارند اشتباه است و مشخص نیست شما این برداشت ذهنی را بر چه اساسی مطرح فرمودید؟ ثانیا دانشگاه رفتن و درس خواندن کسی را در برابر اغواهای فرقه ای و روش های روانی کنترل ذهن مخرب مصون نمی نماید. بی تجربگی اجتماعی و بی اطلاعی سیاسی عامل اصلی جذب در درون فرقه هاست. ثالثا افرادی از میان اقشار مختلف، حتی از میان طلبه ها و روحانیون، فریب فرقه رجوی را خورده و به دام افتادند. تعدادی روحانیون برای حضرت امام (ره) در نجف نامه نوشته و از ایشان درخواست کردند تا از مجاهدین خلق حمایت نمایند و حتی بعد از انقلاب نیز مدافع آنان بودند. اتفاقا صادق ترین افراد که با دروغ و دغل آشنایی نداشتند در این فرقه گرفتار شده اند.

  5. سلام جناب اقای اکرامی
    شماکه دانشگاه دیده ودرس خوانده ودارای کمالات بودیدبه چه سادگی گول خوردید.یکی ازدلایلی که روحانیان نسبت به دانشگاهیان دیدخوبی ندارندعملکردودانشگاهی بودن افرادگروهک رجوی بودکه باعث شد.دیدگاه نسبت به دانشگاه خراب شود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا