نقش انکار ناپذیر اعضای جداشده در افشای ماهیت فرقه رجوی در عرصه اجتماعی ایران – قسمت اول

سازمان مجاهدین خلق به اعتبار مبارزه مسلحانه با حکومت شاه در میان بخشی از طبقه روشنفکر مردم ایران شناخته شده بود، اما در میان توده مردم بعد از پیروزی انقلاب و آزادی رهبرانش از زندان و شروع فعالیت های سیاسی، تبلیغی و با حمایت از انقلاب و رهبری آن آیت الله خمینی توانست فرصتی برای عرضه برنامه های خود پیدا کند.

همزمان با انتخابات ریاست جمهوری تبلیغات آنها به اوج خود رسید. آنها با شعار اسلام انقلابی و حمایت از حقوق کارگران و دهقانان و حقوق تساوی زنان با مردان برنامه های خود را در معرض انتخاب افکار عمومی قرار دادند. و برنامه ها و شعارهای پر جذبه آنها مورد اقبال اجتماعی نسل جوانی قرار گرفت که در منتهای صداقت و با اعتقادات و احساسات پاک، تصمیم گرفته بود تمامی سرمایه عمر و جوانی خود را فدای بهروزی و خوشبختی و رفاه مردمش کند. و در این مسیر مجذوب شعارهای فریبنده مجاهدین خلق و سخنرانی های آتشین مسعود رجوی شدند. آنها احساس کردند که گمشده سالیان خود را پیدا کرده اند و بر همین اساس تمامی پتانسیل و سرمایه عمر و جوانی خود را در اختیار رهبری این سازمان قرار دادند. اما در ادامه راه و بخصوص بعد از حضور در پادگان اشرف در خاک عراق متوجه تناقض عجیب شکل و محتوا شدند. دنیایی شکاف بین حرف تا عمل!

از آن لحظه تصمیم گرفتند علیه این استبداد جدید به مبارزه برخیزند. از این نقطه به بعد تمامی وقت و انرژی و توان خود را صرف مبارزه با سازمانی کردند که در ادامه دگردیسی خود تبدیل به یک فرقه مخرب کنترل ذهن شده بود و سالها با بکارگیری پیچیده ترین روش های مغزشویی و کنترل ذهن اعضا را در اسارت عینی و ذهنی خود گرفت. تماشا و مطالعه مستمر یک رسانه خاص، مطالعه پیوسته نشریات و کتاب های خاص، گوش دادن یکنواخت به تماشای یک برنامه تلویزیونی خاص و نشستن مستمر پای سخنرانی تکراری رهبری خاص، حضور مستمر در یک چهار دیواری و قطع ارتباط با جهان آزاد و مسدود کردن ورودی های مغز و ذهن به روی تنوعات فکری خارج از فرقه ناخودآگاه این اعضا را به یک رباط برنامه ریزی شده توسط رهبران مجاهدین خلق تبدیل کرده بود.

اعضایی که بعد از سالیان و با تحمل بیشترین فشارها جان سالم به در برده و از این فرقه جدا شدند، در گام بعد تلاش کردند تجارب تلخ خود را در اختیار نسلی قرار دهند که همانند آنها در یک مقطع و بنا بر مقتضای سن و جوانی بر اساس احساس و شور در معرض انتخاب قرار می گیرند. آنها در این راه رنج بسیار بردند و مورد تهدید ترور شخصیتی و جانی قرار گرفتند. آنها علیرغم سختی بسیار و بهمراه داشتن کابوس وحشت سالیان اراده کردند تا با افشای آنچه طی سالها بر آنها گذشته خود را فدای نسل جوان این میهن و خانواده های اعضای تحت اسارت فرقه نمایند و به همین دلیل سران فرقه مجاهدین کینه و تنفر عجیبی از آنها بدل گرفتند.

ادامه دارد

اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا