خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت دوم

در قسمت قبل تا آنجا گفتم که محمد سادات دربندی ( عادل) برای ما صحبت کرد و در آخر گفت که قرار است برای آگاهی بخشی به شما یک سری فیلم برایتان پخش کنیم. ما هم از همه جا بیخبر خوشحال بودیم که بالاخره چند تا فیلم میبینیم و روحیه مان عوض می شود.

مجید معینی مسئول اکیپ ما بود. یک روز بعد از اتمام کار به ما ابلاغ کرد بعد از ظهر آمادگی داشته باشید می خواهند فیلم برای شما پخش کنند. بصورت نوبه ای هر اکیپی به تماشای فیلم می رود. بعد از ظهر ما را در یک اتاق بردند که چند تا صندلی چیده بودند و یک تلویزیون و ویدئو روی یک میز گذاشته بودند. همان موقع مجید عالمیان وارد اتاق شد و گفت فیلمی که می خواهیم برای شما پخش کنیم واقعیتی است از داخل ایران. ما داخل نیرو داریم آنها این فیلم ها را برای ما ارسال کرده اند.

یک سری فیلم مربوط به ارتش آزادی بخش هم برای شما پخش می کنیم، ببینید که سازمان مجاهدین چقدر قدرتمند است. فیلم ها را پخش کردند. معلوم نبود این فیلم ها مربوط به کدام کشور است؟! صحنه هایی مات از چشم در آوردن یا انگشت قطع کردن بود. صحنه ها را که می دیدم حالم خراب می شد و ترس تمام وجودم را می گرفت. مابقی نفرات اکیپ حال مرا داشتند.

مجید عالمیان فیلم را قطع کرد و در ادامه گفت: ببینید رژیم این اعمال را بر روی هموطنهای ما انجام می دهد و سازمان مجاهدین اقدام به تاسیس ارتش آزادیبخش کرد تا مردمش را نجات دهد. فیلم های مربوط به ارتش آزادیبخش را دفعه بعد برای شما پخش می کنیم. در اتاق همه اعتراض کردیم و به مجید عالمیان گفتیم ما چند سال در ایران زندگی کردیم این صحنه ها را به چشم ندیدیم. باورش برای ما سخت است.

در جواب گفت اگر ما شما را آزاد کنیم همین بلا بر سر شما می آید. قبلا چند اسیر را آزاد کردیم لب مرز رژیم همه آنها را تیر باران کرد خبرش را دقیق داریم. این فیلم را برای شما پخش کردیم که تصمیم خودتان را بگیرید. اگر لب مرز شما را تیر باران کردند ما هیچ مسئولیتی قبول نمی کنیم. اگر پیش ما بمانید به هر لحاظ آزادید و اگر هم نخواستید پیش ما بمانید شما را به یکی از کشورهای اروپایی می فرستیم. دل ما به حال شما می سوزد شما هم وطن ما هستید.

چند روز بعد از دیدن فیلم ها در محوطه با چند تا از دوستان اسیر قدم می زدیم. با دیدن صحنه های فیلم روحیه مان را باخته بودیم. قبل از دیدن فیلم ها و توضیحات مجید عالمیان همش به فکر این بودیم بزودی آزاد می شویم و به نزد خانواده هایمان بر می گردیم . حال با خودم می گفتم مرا لب مرز رها کنند همانجا تیر باران می شوم و یا مرا زندان می کنند و شکنجه می کنند. جوان بودم و نا آگاه!

فکر کنم یک ماهی گذشت. مجددا مجید معینی سراغ ما آمد و گفت برادر عادل (سید سادات دربندی) بصورت اکیپی می خواهد نشست بگذارد. نوبت اکیپ ما فردا بعد از ظهر است. فردا بعد از ظهر ما را به یک اتاق بردند و منتظر عادل شدیم. وقتی عادل وارد اتاق شد بعد از سلام علیک و احوال پرسی گفت: فیلم ها را برای شما پخش کردند؟ با روحیه پایین و سرد گفتیم بله . در ادامه گفت فیلم ها بصورت نوبه ای برای مابقی اسیران پخش می شود. و این واقعیتی ست که در ایران در حال اتفاق است. حتما به شما گفتند که ما سازمان مجاهدین هستیم و در عراق مشغول جنگ با رژیم ( جمهوری اسلامی ) هستیم. ما نمی توانیم مثل عراق اسیران را زمان طولانی نگه داریم. عراق یک کشور است و در حال جنگ و با صلیب سرخ در رابطه با اسیران در ارتباط است ولی ما یک نیروی انقلابی هستیم و با صلیب هیچ ارتباطی ندارد. خیلی واضح به شما بگویم صلیب ما را قبول ندارد و اسامی شما را از ما نمی پذیرد. ما نمی توانیم شما را لب مرز رها کنیم. بهترین راه برای شما ماندن در کنار سازمان است. اگر به ما بپیوندید آنهایی که متاهل هستند خانواده آنها را از ایران خارج می کنیم و اگر نخواستند نزد ما بمانند با خانواده هایشان به یکی از کشورهای اروپایی منتقل می کنیم و مجردها هم همین طور، می توانیم آنها را به اروپا منتقل کنیم . فیلم های مربوط به ارتش و مناسبات درونی سازمان را برای شما پخش می کنند و خوب نگاه کنید اگر سئوالی داشتید با برادر مجید عالمیان مطرح کنید، پاسخ گوی شما خواهد بود.

چند روزی گذشت، مجددا ما را در اتاق جمع کردند. ما را ول نمی کردند. سفره خوبی برای ما پهن کرده بودند و ما بی خبر. فیلم را برای ما پخش کردند. فیلم های باصطلاح ارتش آزادیبخش! حملات تروریستی به مرزهای ایران را پخش کردند. همچنین از مناسبات داخلی فرقه فیلم هایی پخش کردند. از نگهبانی زن و مرد باهم و غذا خوردن زن و مرد با هم، از قدم زدن آنها در شهر ( بغداد )، از ازدواج در مناسبات، همچنین فیلمی را برای ما پخش کردند که کسانی که نمی خواستند در سازمان بمانند به یکی از کشورهای اروپایی منتقل شده اند و زندگی خودشان را می کنند.

بعد از اتمام فیلم ها مجید عالمیان گفت سر لوحه سازمان فدا و صداقت است. ما به شما دروغ نمی گوییم و نمی خواهیم شما را فریب دهیم. سازمان و رهبری سازمان بر صداقت سوار است. به سازمان پیوستید با چشمان خودتان خواهید دید که سازمان چه مناسباتی دارد. حالا هر کسی خواست به ما بپیوندد نام و نام خانوادگی خودش را روی برگه یادداشت کند و هرکسی نخواست اگر لب مرز تیر باران شد به ما ربطی ندارد. اگر می خواهید دو سه روزی فکر کنید و تصمیم خودتان را بگیرید. خبری به دستمان رسیده که نمی خواستم به شما بگویم. چند اسیر را سه ماه پیش آزاد کردیم که دو تا از اسیران را در ایران گردن زدند.

بعد از اتمام صحبت های مجید عالمیان با دوستان صحبت کردیم و واقعا نمی دانستیم که چه کار کنیم. بعد از دو سه روز من و چند اسیر دیگر؛ فکر کنم 10 نفری بودیم اسامی خودمان را دادیم که به سازمان بپیوندیم. یک روز بعد مجید عالمیان ما را صدا زد و گفت به شما تبریک می گویم. بهترین کار و تصمیم را گرفتید. به مناسبات پاک مجاهدین خوش آمدید.

چند روز گذشت رجوی ملعون پیام داد که شما فرزندان من هستید روی شما را می بوسم و چنین مزخرفاتی را بخورد ما داد. بعد از اتمام پیام به ما چند نفر گفتند آماده باشید که شما به مقر دیگری منتقل می شود. یک هفته ای ما را از مابقی اسیران جدا کردند. روز انتقال ما فرا رسید. در خودرو مجددا چشم ها و همچنین دستهای ما را از پشت بستند. همگی اعتراض کردیم گفتیم الان دیگر چرا؟ برای چه چشمان و دستهایمان را می بندید. در جواب گفتند می خواهیم تا مقر بعدی امنیت شما را تضمین کنیم .

خودرو شروع به حرکت کرد. دقیقا یادم نیست چند ساعت خودرو در حال حرکت بود و بالاخره وارد محوطه ای شد و یک نفر آمد پشت خودرو دست و چشمان ما را باز کرد و گفت به زندگی جدیدتان خیلی خوش آمدید. بروید پایین. در محوطه ما را به خط کردند و دو نفر به ما نزدیک شدند. با فاصله از ما ایستادند. بعد از احوال پرسی خودشان را معرفی کردند. اولی فردی بود بنام حجت نام اصلی او (جواد برومند) بود مسئول مقر بود و دیگری توسط حجت معرفی شد بنام سرگرد مصطفی و در ادامه گفت: اینجا مقر سردار است و من مسئول این مقر هستم سرگرد مصطفی مسئول آموزش شماست. الان هم خسته اید بروید سالن غذا خوری و غذا بخورید. بعد از غذا سرگرد مصطفی آسایشگاه را به شما نشان می دهد و لباس فُرم و پوشاک را به شما تحویل می دهد و برنامه آموزش را بهتان ابلاغ می کند.

ادامه دارد …

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا