نامه عادل حزبه پور به برادرش عبدالامیر حزبه پور در کمپ آلبانی

سلام امیر جان امیدوارم خوب و خرم باشی. برادر جان چند روز پیش شنیدم دو تا از خانم های درون کمپ مجاهدین در آلبانی که هر دو سن و سال بالایی داشتند، فوت کردند. از این خبر ناراحت شدم به این خاطر که می دانم این بیچاره ها هیچوقت طعم زندگی واقعی و آزادی را نچشیدند و خانواده های آنها هم تا ابد در حسرت دیدارشان ماندند. واقعا چرا؟ چه کسی مقصر این وضعیت است؟ رجوی از جان شما چه می خواهد؟

از طرف دیگر به تو فکر کردم و بی اختیار اشک هایم جاری شد. برادر خوبم نمی دانم به چه فکر می کنی که هنوز در آن کمپ مانده ای؟ بخدا قسم این زندگی نیست که شما دارید. پدر و مادرمان که موفق نشدند تو را ببینند و با غم دوری و بی خبری از تو از این دنیا رفتند. امیر جان هیچ زمانی برای آزاد زندگی کردن دیر نیست، من اصرار نمی کنم حتما به ایران برگردی بلکه در هر کشوری که دوست داشتی برو. اما فقط آزاد زندگی کن با ما هم تماس صوتی و تصویری داشته باش. ما فقط دوست داریم تو برای خودت زندگی کنی نه برای آنهایی که تو را سالهاست در بی خبری از خانواده و دنیای بیرون نگه داشته و از لذت بردن از زندگی محروم کردند.

تا کی باید در این وضعیت زندگی کنید؟ برادرجان بنظر من آفت ذهنی کسانی که در کمپ مجاهدین هستند این است که فکر می کنند سن وسالشان بالا رفته و حرفه وشغلی هم بلد نیستند واگر از کمپ بیرون بروند گرسنه می مانند. نه بخدا اینطور نیست .

پس امیر جان از تو می خواهم هرچه زودتر خودت را نجات دهی و از جایی که هر روز آن تکراری است بیایی بیرون و به هرکشوری که دوست داری برو و ما هم به تو قول می دهیم که به هرطریق از تو حمایت کنیم، امیدوارم که هرچه زودتر چنین تصمیمی بگیری .

به امید آن روز

برادرت – عادل حزبه پور

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا