روش های مجاب سازی  روانی در سازمان مجاهدین – قسمت اول

مهمترین هدف رجوی از بازسازی فکری اعضای فرقه چیست؟

مقدمه: به نوشته خانم مارگارت تالر سینگر تجربه مغزشویی مثل تجربه تب یا درد نیست ؛ این پدیده ، یک انطباق اجتماعی غیر قابل رویت است. وقتی شما سوژه این موضوع می شوید، از حدت و شدت پروسه های نفوذ که در جریان است آگاه نیستید، و مخصوصا از تغییراتی که در درون شما به (روش های پیچیده) شکل می گیرند، آگاه نخواهید بود . . .

یک برنامه بازسازی فکری، مقوله ای خلق الساعه نیست بلکه روند تدریجی شکستن فرد و تغییر اوست . بنابراین ، بازسازی فکری یک کوشش نگران کننده برای تغییر نحوه نگرش فرد به جهان است که رفتار او را عوض می کند.

تاکتیک های روند بازسازی فکری به صور زیر برنامه ریزی می شوند:

  • نامتعادل کردن حس خویشتن فرد
  • وادار کردن شدید فرد به بازخوانی تاریخ زندگی اش و بطور ریشه ای عوض کردن جهان بینی اش و قبول صور جدید واقعیت و انگیزه هایش.
  • بوجود آوردن وابستگی به سازمان در فرد و متعاقبا تبدیل فرد به مامور صفوف اول جبهه پیشروی سازمان.

روش های مجاب سازی روانی عنوان فصل هفتم کتاب “خداوند اشرف از ظهور تا سقوط” است که حول چندین موضوع به رشته تحریر درآمده است. در این فصل بخوبی روش های مجاب سازی روانی اعضای مجاهدین در تشکیلات این فرقه مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. لذا بنا داریم این مطلب را در چندین قسمت در دید مخاطبین بعنوان یک تجربه عینی ارزشمند  از آنچه که در تشکیلات مجاهدین می گذرد  قرار دهیم.

مهمترین هدف رجوی در تحمیل روانی و بازسازی فکری اعضای فرقه استفاده ابزاری از آنها در بدترین و خشن ترین و کثیف ترین  نوع کارها، مثل: جاسوسی، جنگ در کنار نیروهای عراقی، خودسوزی  و . . .  است که می شود آن را ناشی از وجود چند ویژگی مهم  از جمله نداشتن ترحم ، وجدان و احساس گناه  در رهبری این فرقه جستجو کرد.

رجوی با تسخیر و به سلطه گرفتن روح انسانها، جانشان را در راه هدفی که دارد هزینه می کرد. همه اعضای فرقه از نظر او وسیله ای  بودند که فقط ارزش آنها تا جایی است که بتوانند در خدمت اهداف فرقه ای او بکار گرفته شوند در غیر اینصورت مردن آنها بهتر از زنده بودنشان است. رجوی اگر احساس کند می شود از مرده یک عضو فرقه بیشتر از زنده وی در راستای اهداف فرقه سود جست شک نکنید این کار را می کند.

عملیات انتحاری، خودسوزی، خشونت ورزی ، ترور و جنگ افروزی محصولات دستگاه فرقه ای رجوی است .

در رابطه با بی تفاوتی او نسبت به کشته شدن اعضای فرقه داستان شکستن خط در عملیاتی تحت عنوان چلچراغ  – تسخیر  شهر مهران در سال ۱۳۶۷  شنیدنی است. البته رجوی کاری کرده بود که این بی تفاوتی در کل اعضای فرقه هم سرایت کند.

این عملیات به کمک پشتیبانی قوی توپخانه ای و لجستیکی ارتش عراق انجام گرفت و منجر به پیروزی سازمان گردید. البته سازمان هم در این عملیات تعداد قابل توجهی کشته داد.

در رابطه با این عملیات  که بعداً خود رجوی در یکی از نشست ها تعریف می کرد می گفت:” …  در اتاق جنگ  با تعدادی از  افسران بلند پایه و ستادی عراقی حضور داشتیم. (در منطقه مرزی در  شهر زرباطیه عراق) ،  بچه ها پشت خط گیر کرده بودند، ارتش رژیم خیلی مقاومت می کرد و تعدادی هم در همان جا شهید دادیم، از زمانبندی تعیین شده خیلی عقب بودیم تمامی افسران عراقی به من پیشنهاد میدادند که عملیات را متوقف کنم، آنها می گفتند بچه ها دارند از بین می روند و هیچ پیشروی هم صورت نگرفته است. ولی من به آنها گفتم نه، هر چقدر هم لازم باشد شهید میدهم و باید خط شکسته شود و شکسته هم شد . . .  ( کف زدن حضار برای رجوی ) ” نقل به مضمون.

رجوی کاری به تعداد کشته ها نداشت و هرگز به لحظاتی که بچه ها در صحنه جان میدادند فکر نمی کرد . تمایل او این بود که به خواست خودش به هر قیمتی است برسد و به قول خودش تا بتواند میوه سیاسی آن را بچیند.

تغییر در رفتار اعضای جذب شده و تبدیل شدن آنها به ابزارهایی در دست رهبر فرقه حاکی از تسلط بالای دستگاه فرقه  و بالاخص شخص خود او به شیوه ها و روشهای مناسب بازسازی فکری برای ایجاد چنین تغییراتی است.

قرارگاه اشرف بزرگترین ظرف برای تحقق تمامی ایده های فرقه ای رجوی محسوب میشد. طی سه دهه ای که از راه اندازی آن در خاک عراق می گذرد رجوی موفقیت های بزرگی را در پیشبرد اهداف فرقه ای و مجاب سازی اعضای فرقه (جدای از اهداف سیاسی) داشته است و حقاً باید او را در این زمینه استادی بزرگ و زبردست در سوءاستفاده ذهنی از اعضای فرقه به حساب آورد.

سازمان به اعضای فرقه یاد می دهد که چگونه پدر و مادرانشان را از خود طرد کنند و هیچ عاطفه ای به آنها نداشته باشند و به تنها  پدر و مادر ایدئولوژیک شان یعنی مسعود و مریم عشق ورزند.

اجبارات تشکیلاتی، محصور شدن در یک محیط ایزوله و بدون ارتباط با دنیای خارج ، استفاده از فشار جمع، پروسه خوانی، عبور از بند های انقلاب،  هیپنوتیزم به روشهای خاص تشکیلاتی  (شرکت دادن اعضا در نشست های مطول رهبری، دیدن مجدد نوارهای آن نشست و شرکت در نشست های کوچکتر در مورد محتوای نشست رهبری و نوشتن گزارش در مورد آن نشست و  . . . ) ،  عملیات جاری ، غسل هفتگی، فشار با کارهای اجرایی سخت و مستمر، و انبوهی روش های دیگر  که همه و همه در راستای یک هدف کانالیزه می شوند و آن ایجاد تغییرات مستمر و پیوسته در رفتارهای اعضای فرقه است که لحظه ای توقف ندارد.

در قسمت های بعدی به بررسی روش های مجاب سازی روانی مطابق محوربندی های زیر خواهیم پرداخت.

۱ – خلسه و هیپنوتیزم

الف – القای خلسه‌ ی طبیعت گرایانه
ب- تخیل هدایت شده
ج – دستورات و تهدیدات غیر مستقیم

۲ – فریب کاری

۳ – بازبینی سوابق شخصی (پروسه خوانی)

۴ – فشار هم تراز و سرمشق سازی (انطباق رفتارهای فرد با جمع)

۵ – سؤاستفاده های احساسی

الف – ایجاد رابطه های عاطفی و بمباران محبت
ب – تمایل به پذیرش اتوریته و داشتن رهبری
ج – داشتن تعهد و تعهدی کار کردن
د – ایجاد حس وظیفه در اعضاء – کار بی نام و نشان
هـ – الگوهای تغییر رفتار و نقشه ی راه
و – القاء احساس گناه و ترس
ز – القاء احساس کمبود

۶ – نتیجه گیری و خلاصه بحث

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا