دیدار مسئول انجمن نجات گیلان با خانواده فرهاد حسن پور

چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲ به دعوت فرامرز حسن پور از برادران چشم انتظار فرهاد حسن پور عضو اسیر رجوی در اسارتگاه مانز آلبانی، عازم روستای سرسبز کینچاه از توابع شهر لشت نشاء شدیم و ساعاتی خوش مهمان منزل گرم و صمیمی شان بودیم.

در این دیدار دوستانه با خانواده فرهاد حسن پور، برادرش فرامرز به اتفاق همسرش و خواهرانش سیمین (فرشته) و هما به همراه همسرشان حضور داشتند و با مسئول انجمن نجات گیلان در خصوص وضعیت خود و آسیب هایی که از دوری و فراق دلبندشان در ۴۰ سال گذشته متحمل شدند و همچنین از خاطرات گذشته خود با برادرشان فرهاد ، سخن گفتند و درد دل کردند.

بعد از احوالپرسی و خوش آمدگویی در کنار صرف میوه و چای و شیرینی ، سیمین خانم که سابقه همکاری و حضور در دفتر انجمن نجات گیلان را داشت گفت: ” آقای پوراحمد با همسرتان خیلی خیلی خوش آمدید و بر دیدگان ما منت گذاشتید و صفا آوردید چونکه بوی نازنین برادرم فرهاد را احساس کردم…”

دیگر خواهر فرهاد یعنی هما خانم وقتی بغض و گریه خواهرش را دید گفت: ” البته من متاسفانه نزد شما در دفتر نجات نیامدم چرا که به اقتضای شغل همسرم مقیم بجنورد بودم و دو سال است که قزوین اقامت داریم و امروز هم به اتفاق همسرم خدمت رسیدیم تا از فرهادم از شما با جان و دل بشنویم و بدانیم که چرا و چگونه نمی تواند ولو یک تماس تلفنی با ما داشته باشد !؟ مگر آنها در عصر ارتباطات از تکنولوژی برخوردار نیستند؟! نکند که در غار و حصار مطلق زندگی می‌کند و به عبارتی دقیق تر به اسارت و بندگی کشیده شده که فکر میکنم مورد دوم واقعی تر باشد.”

خانواده فرهاد حسن پور
خانواده فرهاد حسن پور

مسئول انجمن نجات ضمن تشکر و قدردانی از دعوت و پذیرایی صمیمانه خانواده حسن پور و بعد از شنیدن درد دلها و دیدن شادی‌ها و گریه هایشان، با آنها ابراز همدردی کرد و در ادامه به تک تک سوالات شان با حوصله تمام پاسخ داد و همچنین یگ گزارش کامل و مبسوط از وضعیت فرقه مجاهدین، از حضورشان در عراق تا انتقال به کشور آلبانی و رخدادها و رویدادهای انجام گرفته خدمت این خانواده داد.

آقای پوراحمد در ادامه روی سرفصل ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ که با ورود پلیس کشور آلبانی که بمنظور بازرسی و تفتیش قانونی از اسارتگاه مانز شکل گرفت تاکید کرد و گفت: ” از ابتدا پذیرش مجاهدین به کشور آلبانی از جانب دولتمردان آلبانی یک امر انسانی و خداپسندانه بود ولیکن بتدریج دریافتند که مهمانان شان در خفا به هدایت و اعمال تروریستی در داخل ایران مشغول هستند و تمایلی هم ندارند خانواده های اعضای دربند شان به ملاقات عزیزانشان به آلبانی بیایند و در این مسیر با کارشکنی تمام ، ساخت و پاخت و معامله ای هم با جناحهایی از دولتمردان کشور آلبانی هم داشته اند که خوشبختانه الان با کنار رفتن موانع ، ورود خانواده های دردمند و چشم انتظار به آلبانی و دیدار بلاواسطه با عزیزانشان در چشم انداز قرار گرفته است.”

آقا فرامرز با شنیدن صحبت‌های مسئول انجمن نجات خاصه احتمال اعزام خانواده ها به آلبانی بمنظور دیدار با عزیزانشان به وجد آمد و گفت: “پدر و مادرم که روح شان شاد خیلی آرزو داشتند قبل مرگ شان فرهاد را ببینند ولی نشد و متاسفانه هر دوی آنها بدون اینکه صدای فرهاد را بشنوند بدرود حیات گفتند و ماندیم ما برادرها و خواهرانش و دیگر اعضای خانواده که عزم جزم داریم فرهاد از بند تشکیلات مخوف رجویها رها شود و نزدمان برگردد و یا هر کجای دنیا که می‌خواهد برود و زندگی عادی و آرامی داشته باشد که در آن صورت همه جوره حمایتش می کنیم.”

آقا فرامرز در ادامه افزود: ” بخوبی به خاطر دارم که پائیز ۱۳۸۶ اولین بار در دفتر انجمن نجات ملاقاتی با آقای پوراحمد داشتم که از زنده بودن فرهاد و حضورش در عراق و اشرف به من اطلاع دادند. که بلافاصله نامه ای برای فرهاد نوشتم که در سایت نجات اطلاع رسانی شد و جالب این بود که رجویها تاب نیاوردند و مدتی بعد فرهاد را به تلویزیون کشاندند تا بگوید من خانواده ندارم که البته ما به فال نیک گرفتیم چرا که بعد سالها بیخبری توانسته بودیم تصویر و صدایش را ببینیم و بشنویم.”

خانواده فرهاد حسن پور
خانواده فرهاد حسن پور

خانواده دردمند فرهاد حسن پور در خاتمه دیدار صمیمانه ۳ ساعته ، چند عکس یادگاری با مسئول انجمن گرفتند و دقایقی کوتاه برای نازنین برادرشان ، پیام ویدئویی ضبط کردند که انشالله در گزارش بعدی اطلاع رسانی خواهد شد.

دقتکار

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا