تروریست سازی رجوی از دختران نوجوان

دختران میلیشیا، قربانی دستگاه تولید تروریست

از تاریخ 5 آذر 1358 که مسعود رجوی به بهانه نبرد با امپریالیسم، تأسیس میلیشیای مجاهد را اعلام کرد، تا 30 خرداد 1360 که جنگ مسلحانه و اقدامات تروریستی را علیه جمهوری اسلامی کلید زد، کمتر از 19 ماه به درازا کشید، اما در همین فاصله، از نوجوانان دانش آموزی که با سادگی و صداقت خود به شعارهای زیبای عدالت جویانه و امپریالیسم ستیزانه دل بسته بودند، مسخ شدگانی پرورش داد که نه تنها خود را قربانی مطامع انحرافی مسعود در امور سیاسی-ایدئولوژیک کردند، بلکه در کمتر از چند سال، هزاران ایرانی را بدلیل اختلاف دیدگاه ترور کردند. در این میان، سرنوشت دختران میلیشیا بیش از بقیه تأسف برانگیز بود… دخترانی که ناخواسته و نادانسته از درون خانواده و مدرسه وارد فاز تروریستی شدند و عاقبتی جز خیابان خوابی، آوارگی و مرگی غمناک در گمنامی و بی خبری نداشتند.

دختران میلیشیا مجاهدین خلق
تروریست سازی رجوی از دختران نوجوان

دستگاه تروریست پروری مسعود، خیلی زود از بمبگذاری و ترور، به شکنجه مخالفان رسید و دیری نپایید که برخی از اعضای این تشکل که قرار بود جامعه بی طبقه توحیدی را در سراسر ایران و جهان بگسترانند، مبدل به شکنجه گران بی رحمی شدند که از قتل همکار خود نیز پروایی نداشتند. دختران دانش آموز که (انقلاب 22 بهمن آنان را نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی آگاه کرده بود و می بایست در مسیر پیشرفت کشورشان قدم برمی داشتند) در دام عنکبوتی رجوی گرفتار شده و تحت آموزه های فرقه ای، از انجام هیچ نوع عملیات انتحاری پروایی نداشتند و براحتی به هر اقدام تروریستی دست می زدند. 4 سال پس از 30 خرداد 1360، مریم قجرعضدانلو با انقلاب ایدئولوژیک خود، الگوی رهایی زنان مجاهد شد اما از درون این کوره سوزان رهایی بخش، زنانی تولید شدند که با خوی “خشن، بی رحم و پرخاشگر” خویش نه تنها از شکنجه شدن مخالفین، بلکه حتی شکنجه کردن اعضای معترض مجاهد برایشان احساس لذت ایجاد می کرد. از زمره این زنان می توان از “شهین حائری” یاد کرد که مسئول مخوف ترین شکنجه گاه اشرف یعنی زندان قلعه مروارید بود. چهره این زن در طول یکسال سرشکنجه گری چنان ترسناک شده بود که برخی از مجاهدین هم از آن وحشت می کردند.

دختران میلیشیا مجاهدین خلق
زندانبانان قلعه مروارید

بدین ترتیب، مسعود رجوی 13 سال پس از شروع فاز تروریستی، مخوف ترین شکنجه گاه ها را در قرارگاه اشرف تأسیس کرد و همان دختران سابق میلیشیا را در رأس امور زندان ها و شکنجه گاه گمارد تا کوچکترین صدای مخالف را در درون مناسبات سرکوب کند. پرورش زنان شکنجه گر و قتل معترضین در زندان و شکنجه روحی و جسمی دختران و زنان معترض، گوشه ای از انقلاب رهاییبخش مریم در راستای ارتقای زنان مجاهد بود.

ترور آیت الله دستغیب در آذرماه 1360

از زمره جنایت هایی که مسعود رجوی در حق دختران روا داشت، بیرون کشیدن آنان از مدرسه و اعزام آنها به زد و خوردهای خیابانی و سوءاستفاده از خون آنها برای مظلوم نمایی و کسب حمایت های حقوق بشری بود. در گام بعد هم کشانیدن این دختران دانش آموز به جنگ و اقدامات تروریستی و کشتن هموطنان خودشان در دورانی که درگیر جنگ خارجی بودند… یکی از این قربانیان، گوهر ادب آواز نام داشت که در تاریخ 20 آذرماه 1360، با یک اقدام انتحاری، امام جمعه شیراز (آیت الله دستغیب) و همراهان ایشان را ترور کرد و خود نیز کشته شد. این دختر 21 ساله تنها نمونه از قربانیان مسعود رجوی نبود و دو خواهر وی “عصمت و فاطمه” نیز هرکدام مدتی پس از او کشته شدند، همانطور که دوست وی اعظم صیادی نیز در جایی دیگر قربانی سیاست های ضدانسانی مسعود شد. پس از ترور آیت الله دستغیب، آنچه از مسعود رجوی به خانواده گوهر رسید، چیزی جز مرگ و دربدری و لقب “شهید مقدس” نبود. اما کاری که “گوهر”های مجاهد انجام دادند، 30 سال بعد سرمشق جنایت های داعش در منطقه شد.

دختران میلیشیا مجاهدین خلق
دختران میلیشیا مجاهدین خلق

اما آنچه در این قضایا بیش از همه تأسفبار و در عین حال نفرت انگیز است اینکه فرستادن دختران به کشتارگاهِ اقدامات تروریستی و آواره کردن آنان در خیابان ها و خانه های تیمی در زمانی انجام می گرفت که سران اصلی سازمان در حال سفر مخفیانه به کشورهای اروپایی بودند و برخی نیز کماکان در نقاط مرفه نشین تهران به امور همسرداری و فرزندآوری مشغول بودند تا نوبت گریز آنان نیز برسد. مریم رجوی (که امروز برای مردم ایران سمبل ترور و برای مجاهدین سمبل رهایی است) درست همان زمان که شوهرش “مهدی ابریشمچی” برای گوهر ادب آواز کمربند انتحاری ارسال می کرد تا با آن برادرکشی کند، مشغول برنامه ریزی برای بارور شدن و فرزندآوری بود. این زوج مسئول و متعهد، 9 ماه پس از کشته شدن گوهر، دخترشان “اشرف ابریشمچی” را به دنیا آوردند. موضوعی که هیچکدام از میلیشیاهای آواره و زندانی خبر نداشتند و تصور می کردند سران سازمان نیز مثل خودشان به بی خوابی و خیابان گردی گرفتار هستند.

دختران میلیشیا مجاهدین خلق
اشرف ابریشم چی

امروز که مریم در کشورهای اروپایی مشغول اشک ریختن برای دختران ایرانی است و یکسال برای ندا آقاسلطان، سال دیگر برای مهسا امینی و آنگاه برای آرمیتا گراوند عزاداری می کند، به همین شکل فجیع، هزاران دختر ایرانی را در عملیات های تروریستی به کشتن داده و یا در داخل عراق به انواع شیوه ها شکنجه و به انواع خودکشی ها وادار کرده است. اسامی دهها زن خودکشی کرده و یا به قتل رسیده، بارها در مقاله ها و نوشته های مختلف انتشار یافته و در دسترس است. البته مفتضح ترین برنامه مریم در راستای کرامت و رهایی زنان، تشکیل حرمسرا برای مسعود بود که طی آن صدها زن مجاهد را به عقد وی درآورد و بسیاری را نیز با فریب وادار به تخلیه رحم و تخمدان کرد تا هیچگونه احساس عاطفی و عاشقانه نداشته باشند و تا آخر عمر مورد سوء استفاده خودش قرار گیرند.

در آستانه سالگرد ترور آیت الله دستغیب بدست یک دختر میلیشیا، باید از مریم رجوی پرسید که با آن دختران نوجوان چه کردی که امروز با داعیه ی حمایت از زنان می خواهی برای دختران ایرانی انجام دهی؟ آیا جز مرگ و شکنجه و افسردگی برایشان چیزی به ارمغان آوردی؟ آیا از انقلاب ایدئولوژیک تو، برایشان رهایی حاصل شد؟ اگر راست می گویی یک تصویر واضح و آشکار از چهره صدها زن بازمانده در مناسبات فرقه ای خودت به مردم نشان بده تا زنان ایرانی، شدت این رهایی را در چهره های پژمرده و افسرده آنان مشاهده کنند.

حامد صرافپور

منبع

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا