مجاهدین و تشکیلات دموکراتیک!

در عجبم که چرا مجاهدین رجوی، به یکباره به تئوری هایی که در ادبیات سیاسی چپ به آنها تئوری های انقلابی میگویند روی آورده و طی نوشته ای 5 صفحه ای، خواسته اند که بگویند یک جریان انقلابی هستند. و بر همین اساس مدعی شده اند که از آنجا که تشکیلات یکی از ضرورت‌های پیروزی در مبارزه انقلابی است لاجرم باید پذیرفت که وجود تشکیلات نحس باند رجوی ضرورت جامعه ایران است!

این تشکل غیر مردمی و سر تا پا ضدانقلابی، به نقل از نظریه پردازان معروف مارکسیسم میگوید که یک مبارزهٔ انقلابی اگر به این مبارزه طبقاتی پیوند نخورد به هیچ‌وجه به ایجاد یک حزب نخواهد انجامید و در بهترین حالت در حد یک هستهٔ اولیهٔ حزبی باقی خواهد ماند که معلوم نیست منظورش از این نقل قول چیست!

آیا میخواهد بگوید که وارد مبارزه طبقاتی شده است؟ اگر آری، این ورود، بنفع کدام طبقه است؟

مجاهدین رجوی با توجه به عملکردشان – ازجمله در همکاری وسیع با جانی ترین محافل ضد ایرانی و ضد طبقات زحمتکش تمام گیتی – نمیتوانند ادعا کنند که طرفدار طبقات زحمتکش و حتی اقشار میانی جامعه ایران اند و بنابراین عملا بنفع طبقات فرادست و ضدملی وارد مبارزه طبقاتی شده اند و بهتر است که نمایندگان و سخنگویان این اقشار را مورد خطاب قراردهند و منت شان را بر سرآنها بگذارند که البته جرات انجام این کار را ندارند و به این نوع جریانات که قادر به طرح صریح نیت ناپاک خود نیستند، از اینجا جا رانده و از همه جا مانده اطلاق میشود.

باری! فرقه جنایتکار و تروریست رجوی ، پس از صغری کبری چیدن های زیاد و نقل سخنانی از رهبران جنبش چپ ، بطور کاملا بی موردی به این نتیجه رسیده اند که آنها همان تشکیلات انقلابی هستند که مثلا لنین و رزالوکزامبورگ و… در وصف حال آنها کتاب ها نوشته اند و بنابراین از بابت این مجوزی که خودسرانه از این نظریه پردازان بدست آورده اند، انقلابی هستند و از این باور عجیب خود نتیجه میگیرند که اگر هوشیاری انقلابی مجاهدین و نیروهای سرنگونی‌خواه نبود، شاهد تکرار تراژیک تاریخ در جریان قیام ۱۴۰۱ با تحمیل یک آلترناتیو وابسته و بورژوایی به مردم ایران بودیم.

یعنی میگویند که رهبری ناآرامی های سال گذشته ایران در دست مجاهدین بود و آنها به یمن این خصلت انقلابی! خود موفق شدند که نگذارند رهبری این حرکات بدست بورژوازی بیافتد!

این درحالی است که افرادی مانند من که برخوردهای واقع گرایانه با وقایع داریم ، همواره از صمیم قلب آرزو کرده ایم که مجاهدین بتوانند نماینده و سخنگوی آن قسمت از بورژوازی ایران که ملی و طرفدار انکشاف صنعت و کشاورزی درایران باشد که هرگز به تحقق این آرزوی قلبی خود حتی نزدیک هم نشده و در مقابل ، مجاهدین را جماعتی تروریست، متوهم و انحصار طلب یافته ایم!!
این نظریه پرداز باند رجوی که این یادداشت من در نقد اساسی اوست ، گفته است که طبق نظر لنین ، حزب با اینکه نقش اساسی در نظام شورایی دارد ، اما به هیچ وجه نباید جای شوراها را بگیرد و از این تئوری نتیجه گرفته است که سازمان و ارتش آزادیبخش او ، درنظر نداشته و ندارند که نقش شورای ملی مقاومت را کم رنگ کنند.

این حرف ها یاوه است و اساسا شورای ملی مقاومت رجوی و شوراهای کارگری و دهقانی مورد تاکید لنین- که من با درستی و یا نادرستی نظریات او کاری ندارم- هیچ شباهتی بهم ندارند.

صحبت از ضرورت قربانی کردن منافع فردی بر منافع سازمانی بعمل آورده که البته این مسئله درانطباق با وضعیت خاص مسعود و حواریون اش ، قرار ندارد و حرفی است در راستای فریب مداوم اعضای تبدیل به برده شده سازمان استحاله یافته مجاهدین تا بدینوسیله به قربانیان خود القاء کنند که ابتدائی ترین حقوق خود مانند مراوده وملاقات با خانواده های خود را خلاف مصالح سازمانی دانسته و اعضای خانواده های گرفتار را در تحمل فراق و هجران دق مرگ کنند و به این کار ضدانسانی خود مباهات هم بنمایند و ندانند که خانواده های گرفتار هم خدایی دارند وهم خود انگیزه قدرتمندی برای شکستن این حصارهای ذهنی و فیزیکی سرکردگان رجوی ها .

رضا اکبری نسب

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا