تروریست را چه به تئوری مبارزه!

به نظر می رسد سازمان مجاهدین خلق، خلأ بزرگی را در تشکیلاتش حس کرده که این روزها، دست و پا می زند تا عملکرد خود را منطبق بر علوم مبارزه و انقلابی گری جا بیاندازد. سازمان رجوی سعی می کند تا با چسب ها و وصله های مثلا علمی سوراخ های متعدد در مبانی فکری اش را بگیرد. این گروه فرقوی منحط سعی دارد تا از علم مبارزه چیزهایی مطرح کند ، بدون اینکه توجه داشته باشد که کار او خرابکاری و تروریزم است واین اعمال کثیف و ضدبشری او احتیاجی به توسل به تئوری های معروف به تئوری های انقلابی ندارد و باند رجوی بهتر است به کار روزانه اش که استفاده از تئوری های ضدانقلابی ماکیاولیزم است، مشغول باشد که در اصل چنین هم هست و استفاده از تئوری های انقلابی، احتمالا برای تعارف یا عوامفریبی باشد وگرنه کیست که نداند مجاهدین ضدانقلاب احتیاجی به تئوری انقلابی ندارند.

شما که کارتان آشوب و ترور و خیانت و جنایت است، با تئوری های مبارزه و انقلابی گری چه کار دارید؟!

مجاهدین استحاله یافته با نقل این جمله معروف که بدون دارا بودن یک تئوری انقلابی نمی‌توان تشکیلاتی انقلابی داشت، اظهار داشته اند که آنها بودند که به ضرورت یک تئوری انقلابی پی‌برده بودند؟! که ادعایی است بغایت دروغ و این جمله اقلا 80 سالی قبل از ظهور آنها گفته شده است.

میگویند که حنیف گوهر حقیقی اسلام را کشف کرد که نافی بهره‌کشی است و گفت که این ایدئولوژی در میدان مبارزه با طبقات و رژیم‌های حامی استبداد و ستم به‌دست می‌آید که تاکنون درهیچ بحث علمی جدی ثابت نشده است که آموزه های حنیف همان اسلام انقلابی است ومن بعنوان کسی بدون صلاحیت در امور مذهبی نمیتوانم بگویم که اسلام راستین همان است که حنیف گفته و البته مسعود رجوی عملا و بطور تمام و کمال همه اینها را – توصیه های کم وبیش مردم گرایانه حنیف را- زیرپا گذاشته است!!
مجاهدین استحاله یافته ادعا دارند که بودند گروه هایی که در مقطعی انقلابی بودند ولی به محض رسیدن به قدرت دچار انشقاق واضمحلال شدند و من در جوابشان میگویم که شما هنوز چیزی ازقدرت را تصاحب نکرده وایده های بنیانگذاران خود را زیرپاگذاشته و در جهات کاملا مخالف آن عمل کردید.

همچنین ادعا دارند که دیگر گروه ها بدان لحاظ مضمحل شدند که کاری شبیه کار مسعود در سال 1364 نکرده و مثلا معشوقه خود مریم را به عرش اعلا نبردند، طلاق اجباری را برپا نکرده و تمام زنهای مطلقه تشکیلات را به عقد مسعود رجوی در نیآوردند و حرمسرایی که موجب غبطه پادشاهان بود، برای رهبر خاص الخاص خود بوجود نیآوردند تا بدین وسیله زنان مفلوک تبدیل به برده جسمی- جنسی شده را از قید ستم جنسیتی رها سازند!!!

به زعم رجویست ها، زنان از قید مردان خود آزاد شده و رستگاری یافتند و دیگر زنان هم باید برای کسب رستگاری و آزادی کامل ازاین شیوه تبعیت کنند و در این رهگذر عیبی ندارد که به برده جنسی مسعود رجوی هم تبدیل شوند.

من نمیتوانم این وضع را بمعنی آزادی زن و برابری جنسی تلقی کنم و برعکس آنرا عین بردگی میدانم و داشتن چنین وضعیتی برای هیچ ابوالبشری را آرزو نمیکنم.

شما چه فکر میکنید خواننده محترم؟

رضا اکبری نسب

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا