چرا جداشدن از فرقه ها، و مهم تر از آن بیان حقایق درونی، دشوار است؟

همیشه در ذهن خود با این سؤال روبرو بودم که چرا اعضای فعلی فرقه مخرب رجوی، با آن همه ظلمی که متحمل می شوند و اولیه ترین حقوق انسانی شان نقض می گردد، از آن جدا نمی شوند؟ و چرا وقتی جدا می گردند مایل به بازگو کردن تمام آنچه که در فرقه بر سرشان آمده نمی باشند؟

از برتراند راسل متفکر فقید انگلیسی پرسیده شد:
ﭼﺮﺍ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻣﺘﻌﺼﺐ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺶ ﺷﮏ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ نماید؟
ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ در ﺟﻮﺍﺏ گفت :
ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩش ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، چگونه ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧد ﺑﻪ ﺗﺎﻭﻟﻬﺎﯼ ﮐﻒ ﭘﺎﯾش ﺑﮕﻮﯾد، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟

فرقه های مخرب کنترل ذهن تکنیک های پیچیده اما شناخته شده ای برای جذب، حفظ و کنترل نیروهای خود دارند و زنجیرهایی نامرئی بر دست و پای فرد یا بهتر است گفته شود بر ذهن او می بندند. این کنترل حتی بعد از جدا شدن از فرقه همچنان عمل می کند و این زنجیرهای ذهنی همراه با فرد باقی می مانند. به همین دلیل عنوان “برده داری نوین” بر آن اطلاق شده است.

در کشور آلبانی افرادی در داخل اردوگاه فرقه رجوی گرفتارند. بسیاری از این افراد ناراضی و پشیمان هستند و اخبار آن از جانب جداشدگان جدید می رسد، اما چرا مانند برخی دیگر خارج نمی شوند و قدم به دنیای آزاد نمی گذارند و خود را رها نمی سازند؟
همچنین در این کشور افرادی هستند که از این فرقه جدا شده و در خارج از اردوگاه زندگی می کنند اما با وجودی که ستم فراوانی بر آنان رفته است جرأت نمی کنند لب به سخن باز نموده و دست به افشاگری بزنند و همچنان زنجیرها را با خود حمل می نمایند.

به طور کلی، فرقه ها با استفاده از 4 تکنیک، نیروهای خود را تحت کنترل در می آورند به نحوی که فرد به نوعی برده ذهنی آنان می شود. در اغلب موارد، فرد گرفتار در درون فرقه بدون گرفتن کمک از بیرون نمی تواند از زیر اسارت ذهنی به وجود آمده خارج شود.
کسانی که سابقه حضور در سازمان مجاهدین خلق را داشته اند خیلی بیشتر و بهتر از من می توانند این مفاهیم را بیان کنند چرا که آن ها را از نزدیک و مستمراً تجربه و لمس کرده اند و قطعاً مطالب بسیار زیادی از تجارب شخصی خود در این خصوص می توانند بنویسند.

این 4 تکنیک شناخته شده به ترتیب عبارتند از:
1. تحقیر، توهین و تهمت مستمر عمومی (به منظور شکستن دفاع روانی)
2. ایجاد حس گناه و تقصیر (خود متهم سازی و روسیاهی)
3. ایجاد حس ضعف و ناتوانی (دادن حسن راحتی و آرامش در قبال وابستگی)
4. ایجاد وابستگی عاطفی (مرحله اصلی مغزشویی)

اول: تحقیر عمومی
در این مرحله که در سازمان مجاهدین خلق به نشست های عملیات جاری و غسل معروف است، فرد به صورت مستمر در جمع عمومی از جانب دیگر اعضا تحقیر می شود و توهین می شنود و به هزار کار کرده و نکرده متهم می گردد. عنوانی که دانشمندان بر این پراتیک گذاشته اند فشار همقطاران peer pressure است. با استمرار این پراتیک، سیستم ایمنی روانی فرد شکسته شده و توان “نه” گفتن را از دست می دهد. در چنین نشست هایی، فرد تحت فشار روانی فوق العاده بالأخره می شکند و مطیع می گردد و به هر خواسته غیرمنطقی و نامشروعی پاسخ مثبت می دهد.

دوم: روسیاهی
فرد باید در تشکیلات پروسه زندگی خود را برای دیگران بازگو کند. آیا فرد مجاز است نقطه قوتی از گذشته خود ارائه دهد؟ هرگز. او باید گذشته ای سیاه از خود و خانواده اش، مملو از گناه و تقصیر و تباهی، را برای جمع بازگو کند و به اصطلاح خود را روسیاه نماید. فرد بعد از این پراتیک به این باور می رسد که موجودی پست و پلید است و خانواده اش هم همه پست و پلید بوده اند و در این میان رهبری فرقه لطف کرده و حمایت از او را پذیرفته است.

سوم: ضعف و ناتوانی فردی
در جریان عمل این طور به فرد القا می گردد که بی لیاقت و بی ارزش است و روی پای خودش قادر به انجام هیچ کاری نیست و اگر یک روز فرقه و رهبری اش نباشند او از انجام ساده ترین کارها باز خواهد ماند. دنیای خارج از فرقه برای او سراسر فاسد و شیطانی ترسیم می گردد و فرقه تنها محل امن برای او نشان داده می شود که می تواند راه نجات را برای او باز کند. در این مرحله فرد دیگر زحمت فکر کردن و تصمیم گیری را به خود راه نمی دهد و عادت می کند که تمامی تصمیمات، حتی نوع خوراک و پوشاک و تفریح و غیره، از جانب فرقه برای او گرفته شود.

چهارم: وابستگی عاطفی
برای این که مراحل مغزشویی کامل شود باید هرگونه وابستگی عاطفی در فرد از بین برده شده و صرفاً وابستگی عاطفی به رهبر فرقه باقی بماند و این همان قفل مغزشویی است که فرد را حتی بعد از جدا شدن از فرقه در بیان حقایق ناتوان می سازد. همچنین فرد گرفتار در فرقه احساس می کند که جوانی و زندگی خود را به پای این فرقه گذاشته و صدمات و ناملایمات بسیاری را تحمل کرده است و اگر جدا شود یا علیه آن موضع بگیرد تمام این سرمایه را از دست داده و به نقطه زیر صفر می رسد و زمین زیرپایش سست شده و فرو خواهد ریخت.

متأسفانه آثار و عواقب این پراتیک های ضد بشری که در قوانین برخی کشورها جرم محسوب می شود تا سال های سال، بسته به سنی که فرد وارد فرقه شده باشد، باقی می ماند و عمل می کند و آن زنجیرهای نامرئی همچنان وجود دارند.

عاطفه نادعلیان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا