هشدار به مجامع بین المللی تکرار نمایش خودسوزی مجاهدین

نزدیک به بیست و پنج سال است که رهبری فرقه ضد بشری رجوی به کار فریب و سوء استفاده از اعضای اسیر خویش می باشد. سالهاست که اعضای جدا شده مجاهدین با افشای ماهیت و مناسبات درون تشکیلاتی فرقه رجوی، از محافل و مجامع بین المللی و نهادهای فعال حقوق بشری خواستار پی گیری و نجات اعضای گرفتار از چنبره فاسد این فرقه می باشند.

 

سالهاست که ما اعضای رها شده از اسارتگاه رجوی، به جهانیان اعلام کرده ایم که تشکیلات رجوی بلحاظ مکانیزم های موجود در مناسباتش، عملا" مبدل به یک « فرقه » به معنای تام و تمام گردیده است. شاید شنیدن واژه « فرقه » بعضا" تداعی کننده فرقه هایی چون شیطان پرستان و یا فرقه های منحط و مرتجع با مناسک و مراسم ویژه شان بشود. اگر چه این نوع تداعی و تطبیق بی راه و خلاف واقعیت نمی باشد، اما این تنها بخشی از واقعیت های مربوط به فرقه رجوی است. فرقه یی که برای بقا و دوام حیات زالوگونه خویش حتی از قربانی کردن جوانان و کودکان فرقه خویش در پای بت بزرگ شان هیچ پروایی نداشته و بلکه این ذبح و قربانی را مایه فخر و مباهات هم می داند.

 

اغلب اعضای جدا شده از مجاهدین، به یاد دارند مریم قجر همسر مسعود رجوی در اجتماع اعضای فرقه ـ سالها پیش، در قرارگاه اشرف ـ در حالی که با دست به سوی عکس رجوی اشاره می نمود فریاد می زد: « خدای ما اینجاست! » و رجوی که خود بانی و باعث خلق سیستم تملق گویی و بنده پروری در این فرقه است بدون اینکه ذره یی احساس قباحت و شرم نماید، علنا" و صراحتا" به اعضای غافل از جهان پیرامون شان می گفت: « کلید بهشت دست من است! ».

 

وقتی رجوی مرگ وزندگی اعضای فرقه اش را جزء اختیارات بدیهی و طبیعی خود می داند، هر نوع فرمان و دستوری ـ ولو اینکه از نظر تمام جهانیان در تضاد با شاٌن و شرافت انسانی باشد ـ باید انجام پذیرد. این فرقه همانند خیلی از فرقه های دیگر، صاحب یک ایدئولوژی دگم و ارتجاعی است. اصولا" در فرقه ها سیستم فکری خاصی که بریده از زمینه های فرهنگی ـ اجتماعی و تاریخی است حاکم می باشد. در اینجا یک سیستم عقیدتی با یک سلسله مبانی سمبولیک که با هم ارتباطی متوالی دارند، ناقض هرگونه آزادی و دمکراسی گردیده و استبدادی مطلق با رنگ و لعابی به ظاهر مذهبی جایگزین شده است. در این فرقه، هر حرکتی حول محور شخص رهبری به گردش در می آید. در این فرقه توتالیتر، رهبر خاص الخاص و خدای زمینی (مسعود رجوی) تنها مرکز قدرت و تنها دارنده حق بیان می باشد و خود مختاری او نیز نه نهایتی دارد نه محدودیتی!

 

یکی از خصایص این فرقه « باور آفرینی » در اعضای سرسپرده و بی خبر از حقایق خویش می باشد. رهبری این فرقه با تحریف و وارونه سازی اصول دینی، مبانی دینی را به آسانی ابطال و مواضع خود ساخته خویش را در جهت حصول منافع مورد نظرش به جای مبانی دینی می نشاند. « انتحار » (خودکشی) در دین اسلام و نیز در نظر اغلب ادیان الهی و حتی مکاتب بشری، امری مردود و مذموم است اما رجوی سالیان سال است که با ضد انسانی ترین شیوه های فریبکاری، اعضای ساده لوح خود را وادار به خودکشی می نماید. هر نوع از این خودکشی ها در نظر فرقه رجوی توجیهی خاص خود را دارد. جوانی که سیانور را می بلعد، با این توجیه فریفته شده است که همانند قهرمانان مبارز به دشمن اطلاعات ندهد. اما در دو سه سال اخیر، با فراخواندن و بازداشت مریم قجر به دادگاه فرانسوی، ناگهان همه شاهد بودیم که تعدادی از اعضای مجاهدین برای رهایی همسر رهبری شان از چنگال عدالت، در خیابان های اروپا خود را به آتش کشیدند. اگر چه رجوی و فرقه اهریمنی او هرگز در نزد اذهان عمومی اقرار به خرسندی و یا اطلاع داشتن از این حرکت ننموده اند، لیکن اگر چه هیچکس نداند، ما اعضای سابق مجاهدین با تار و پود وجودمان درک می کنیم و می دانیم که همان عنصر « باور آفرینی » که رجوی در ذهن و ضمیر اعضایش تزریق نموده، چنین عرصه یی را پدید آورد.

 

وقتی دیگر اعزام تیم های عملیاتی (ترور و خمپاره اندازی و بمب گذاری) جهت کشته شدن اعضای بی نوا به درون مرزهای کشور ممکن نیست تا از کشته چند تن دیگر خوراک تبلیغاتی تشکیلات رجوی مهیا شود و کشته شدن شان چماقی شود بر سر معترضین داخلی، لاجرم باید عرصه یی را فراهم نمود تا بلکه به شیوه یی دیگر بر فهرست قربانیان فرقه افزوده شود. رجوی برای تضمین بخشیدن به حیات حیوانی خویش، با تحمیل و تزریق باورهایی که از نظر تمام مکاتب الهی و بشری جزء ضد ارزش ها محسوب می شوند، اعضای فرقه اش را به روبات هایی تبدیل کرده است که خودسوزی را عین عمل ثواب تلقی می نمایند.

 

رجوی از شخصیت پوچ خود چنان تصویری در اذهان این اعضای ساده لوح ساخته است که می گویند مبادا بطور مستقیم به رهبری وصل شوید زیرا به علت تشعشعاتی که از رهبری متصاعد می شود حتما" باید از طریق دیگر (یعنی مریم قجر) به او وصل شوید. از نظر مجاهدین برای اتصال به این خدای مجسم (رجوی) باید از مریم رد شده و به رهبری وصل گردند. و با چنین باور مضحکی است که وقتی مریم رجوی توسط دادگاه فرانسه بازداشت می شود، مجاهدین به اعضای خود القا می نمایند که خودسوزی برای مریم یعنی فدا شدن در راه رهبری! و اگر مریم نباشد، پل ارتباطی با خدای زمینی قطع خواهد شد! آنچه در فرقه های مذهبی در طول تاریخ تحت عناوینی مانند « مرید و مراد » و البته در محدوده یی مقدس و با تعبیراتی در حوزه فکری و اعتقادی دیده و شنیده ایم، اینک به افراطی ترین شیوه آن و به یکجا در فرقه رجوی ظهور نموده است.

 

شاید بتوان فرقه رجوی را بلحاظ عقیدتی و مناسبات درون تشکیلاتی اش، به فرقه « طالبان »‌ تشبیه نمود اما آنچه رجوی با اعضای گرفتار فرقه خود روا می دارد نمودی عینی از قصه تاریخی « ضحاک » ماربه دوش است، با این تفاوت که ضحاک برای خورانیدن مغز جوانان به مارهای رسته بر کتف خود، هر روز به مغز دو جوان راضی و قانع بود اما رجوی با اشتهای سیری ناپذیر و ماهیت پلیدتر از ضحاک، به جوانان بیچاره و مفلوک می گوید مغز خود را با دستهای خود درآورده و به افعی های وجود شیطانی من بخورانید.

 

ما اعضای رها شده از مجاهدین، فراتر از تمام تذکرات و افشاگری های خود، بارها تاٌکید کرده ایم که خیلی از اعضای مجاهدین علیرغم سینه چاک کردن های ظاهری شان برای رهبری مجاهدین، درونی مستاٌصل و ناتوان از تصمیم گیری دارند. جوانی که به نام مریم وجود خود را به شعله های آتش جهالت و مرگ می سپارد، عملا" آخرین و تنها راه نجات خویش از دست این فرقه را برگزیده است. اخیرا" زمزمه های شومی شنیده می شود که مجاهدین و خاصه رهبری شیطانی آن (رجوی) در حال انجام پاره یی کارهای روانی بر روی تعدادی از اعضای خویش جهت تکرار نمایش سیاه بازی خودسوزی در ملاء عام می باشند.

 

جوانان اسیر و درمانده یی که سالیان متمادی است در اسارتگاه اشرف و یا دیگر زندان های مجاهدین بدون کمترین ارتباط و بی اطلاع از جهان پیرامون شان جز آموزه های قرون وسطایی مجاهدین هیچ نیاموخته اند، و تصورشان از مرگ و خودسوزی برای مسعود و مریم این است که با مرگ شان در این راه، کلید بهشت را دریافت می نمایند.

 

ما اعضای سابق مجاهدین که خود سالهای طولانی با چنین سیستم و چنین باورهایی زندگی کرده ایم، به صراحت می دانیم رجوی و عوامل سرسپرده اش، برای استمرار زیست انگلی خود از هیچ ابزار و حربه کثیفی جهت اغفال و اغوای اعضای اسیر خودداری نمی کند. ما با اشراف بر مناسبات حاکم بر تشکیلات مجاهدین از تمام وجدان های بیدار جهانی، خاصه از تمام مراکز و نهادهای بین المللی که در راستای حفظ و صیانت حقوق بشر فعالیت می کنند تقاضا داریم نسبت به تکرار نمایش ضد انسانی رجوی در وادار نمودن برخی اعضایش جهت خودسوزی علنی، فعالانه موضع گیری نمایند. در این میان بویژه لازم است به خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی هشدار بدهیم نسبت به سرنوشت فرزندان اسیرشان هشیار بوده و به هر طریق ممکن مانع از قربانی شدن فرزندان شان در راه ابلیسی چون رجوی شوند.

 

از تمام فعالان سیاسی و خاصه ایرانیان خارج از کشور ـ در اروپا و امریکا ـ می خواهیم مانند همیشه، برای افشای ماهیت ضد انسانی و ضد ایرانی فرقه رجوی از تمام پتانسیل ها و ظرفیت ها و امکانات موجود خویش استفاده نمایند. علاوه بر اینها به اعضاء و هواداران مجاهدین بویژه در کشورهای اروپایی هشدار جدی می دهیم مراقب باشند تحت تاٌثیر القائات روانی تبلیغاتی فرقه رجوی قرار نگیرند و با خودسوزی در راه رجوی و همسرش، آتش جهنم را نصیب خود نکنند.

 

اعضاء و هوادارانی که هنوز ذره یی صداقت و شرافت انسانی در خود احساس می نمایند، باید از رجوی بپرسند ؛ چرا یک بار مقربان درگاه رجوی نظیر مهدی ابریشمچی، سید المحدثین و امثال آنها وارد نمایش کثیف خودسوزی نشده و در راه رهبرشان خود را به آتش نمی کشند!؟. اگر کلید بهشت در دست رجوی می باشد و اگر عمل خودکشی در راه مریم سبب ورود به بهشت می شود، چرا همانند بسیاری از امتیازات دیگر نصیب نزدیکان رهبری مجاهدین نمی شود!؟.

 

به امید رهایی اعضای گرفتار فرقه رجوی از قفس جهل و زنجیرهای بت پرستی.

 

 

انجمن نجات- دفتر خوزستان

     

 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا