خاطراتی از اعتصاب غذا یا کباب خوری در اشرف

بعد از فرار زبونانه مریم رجوی به فرانسه و دستگیری او به همراه تعداد زیادی از مسئولین سازمان در فرانسه، به نیروها دستور داده شد دست به خودسوزی بزنند تا او از زندان فرانسه که به قول مسعود مانند هتل است آزاد شود. این کار ابتدا در اروپا انجام گرفت و تعدادی از عواملی که توسط سازمان مغزشویی شده بودند اقدام به خودسوزی کردند و دو نفر جانشان را از دست دادند. در همین راستا مسئولین تصمیم گرفتند که باید در اشرف هم کاری برای آزادی مریم رجوی در فرانسه انجام داد.

ابتدا دستور داده شد که همه اعضا درخواست خودسوزی بنویسند ولی این کار با مخالفت اعضای سازمان مواجه شد و به جز تعداد کمی از عوامل مفت خور و کاسه لیس بقیه این کار را قبول نداشتند. بعد از این ضربه مسئولین به فکر دیگری افتادند تا به مریم رجوی نشان دهند که اعضای اشرف در مسیر خواسته های آنان حرکت می کنند و به همین خاطر دستور دادند که برای مقاصد سیاسی دست به اعتصاب غذا بزنند تا بتوانند با گرفتن فیلم و ارسال به کشورهای اروپایی همسویی خودشان را نشان دهند .

اما داستان اعتصاب غذا در اشرف خود داستانی است که باید بازگو شود تا همگان متوجه شوند که اعتصاب غذا در اشرف دروغی بیش نبود و من چون در جریان این کار بودم می دانستم که برای فریبکاری دست به این کار زدند .

من در آن موقع در اف ام یک به فرماندهی زنی به نام فرزانه ملک شاهی بودم که بعدا به میترا عمویی تحویل داد. از اف ام ما تعدادی برای اعتصاب غذا مشخص شدند که در محلی که به همین منظور در نظر گرفته بودند رفته و حالت اعتصاب غذا داشتند.
من در اف ام یک شاهد این صحنه های زشت بودم. مهدی بهبهانی که سابقا درجه دار ارتش بود مسئول وقت آشپزخانه بود و می گفت کارمان فقط درست کردن کباب برای وعده های صبحانه ، نهار و شام برای نفرات اعتصاب کننده در اشرف است. اگر به چهره های اعتصاب کنندگان نگاه می کردید متوجه می شدید که اعتصابی در کار نیست. فرد اعتصاب کننده باید هر روز توانش را از دست بدهد ولی در اشرف این گونه نبود و هر روز افراد اعتصاب کننده سرحالتر می شدند و بهانه شان این بود که دارند از انقلاب طلاق مریم انرژی می گیرند .

اما برای دیگر نفرات که در قرارگاه حضور داشتند از خوردن کباب خبری نبود و کارمان شده بود هر روز بادمجان خوردن. یک روز کشک بادمجان و روز دیگر بادمجان کبابی و روز دیگر تاس کباب و هر چیزی که با بادمجان درست می شد! جالب اینجاست که به ما گفته شد در تناقضات خود هم چیزی از داستان اعتصاب و کباب خوری اعتصاب کنندگان چیزی بیان نکنید و یا در جمع و یا با همدیگر صحبت نکنید چون مسئله مهم است و باید با این اقدام به نیروهای خارج از کشور برسانیم که آنان هم به میدان آمده و در اعتصابات اروپا شرکت کنند .

من همیشه در ذهنم درگیر این تناقض بودم که ایکاش من هم جزو اعتصاب کنندگان بودم چون از گرسنگی و بوی کباب خسته شده بودم. در صورتی که هر روز بادمجان میخوردیم.

من یک روز سر همین مسئله به جای خوردن بادمجان ، نهار چای شیرین با نان خوردم که در نشست با من برخورد شد که چرا این کار را انجام دادم و این گونه آبروی مسئولین رفته است و مجبور شدم برای این کارم تعدادی فاکت به عنوان پروژه بنویسم و اینکه کارم اشتباه بوده است.

آری داستان اعتصاب های غذا در اشرف خود داستان مفصلی است اما چیزی که برایم روشن شد حقه بازی رجوی بود که سعی می کردند با فریبکاری اینگونه نفرات خارج از کشور را به خیابانهای اروپا بکشانند.

عین الله شعبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا