نامه عبدالحسین یگانه به خواهرش طیبه یگانه

سلام !
می دانی چندین سال از شما خبری ندارم! شما هم طی چندین سال هیچ تماسی با من نداشتی من هم نمی توانم ارتباطی با شما بگیرم چون شماره تلفنی از شما ندارم.

هر چه باشد ما خواهر و برادریم. چه بخواهی و چه نخواهی دلمان برای یک دیگر تنگ می شود. اگر راهی میسر بود حتما می آمدم و شما را از نزدیک می دیدم ولی متاسفانه فعلا راهی میسر نیست .

خبری بدستم رسید که در کشور آلبانی ویروس کرونا شیوع پیدا کرده و من از این بابت نگران شما شدم و نمی دانم در حال حاضر وضعیت شما چگونه است . خودت را برای یک سری آدمهای بی هویت داغون کردی …

در جایی که هستی از خودت راضی هستی؟ تخصصی که شما داشتید اگر این همه سال به مردمت خدمت می کردی الان وضعیتت به مراتب بهتر از وضعیت فعلیت بود. شما حتی نمی توانید تماسی با خانواده خود بگیرید معلوم است که کجا زندگی می کنی .

در ایران یک بچه 5 الی 6 ساله گوشی موبایل در جیبش دارد و با هر کجا که بخواهد راحت تماس می گیرد . من کم و بیش خبرهای مربوط به شما را دنبال می کنم شما در یک حصار بسته هستید که فراتر از زندان است.

تا کی می خواهی به این وضعیت ادامه دهی؟! فکری به حال خودت بکن از زندگی تکراری که داری خسته نشدی؟ خودت را نجات بده، آزاد زندگی کن و به دنیا بخند . من به عنوان برادرت دلم به حال شما می سوزد دلم می خواهد هر چه زودتر خودت را نجات بدهی .

عبدالحسین یگانه

خروج از نسخه موبایل