*شنبه 25 مرداد
در روز شنبه جمعاً 8 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
سازمان مجاهدین از ابتدا هم تحمل هیچ انتقادی را نداشت
… بر اساس شواهد موجود از همان زمان تاسیس سازمان مجاهدین وقتی کسی تغییر ایدئولوژی می داد و یا انتقادی به رهبری سازمان داشت مورد غضب قرار گرفته و حذف تشکیلاتی می شد. مگر در زمان شاه افراد خواهان جدایی چه اطلاعاتی در مورد سازمان و بنیان گذاران داشتند که باید حذف می شدند؟!
بعد از پیروزی انقلاب مردمی ایران هم این شیوه هم چنان با شدت و حدت بیشتری در سازمان ادامه پیدا کرد. قدرت این بار در دست رجوی افتاده بود او که پرونده همکاری با ساواک را داشت با فریبکاری سعی نمود طوری جلوه دهد که انگار او از مبارزان زمان شاه است و شکنجه شده است.
البته با شروع جدا شدن نفرات از سازمان مجاهدین توهین و ناسزا گفتن ها به نفرات جدا شده شروع شد.
… نفرات سازمان، کسانی که هر کدام عمر و جوانی خود را در راه مطامع رجوی به هدر دادند بعد از جدایی مورد لعن و نفرین او قرار می گیرند فقط به جرم اینکه تجربیات خود از سالها حضور در تشکیلات رجوی را بازگو می کنند!
البته این واکنش رجوی حتی در قبال افرادی که از سازمان مسعود کناره گیری کرده اند و به هر دلیلی سکوت اختیار کرده اند هم صدق می کند. یعنی یک شبه از مجاهد پاکباز تبدیل به مزدور وزارت اطلاعات می شوند؟!!…
ناامید شدن غرب از سازمان مجاهدین خلق
… علیرغم این که سازمان مجاهدین خلق خیلی تلاش می کند تا تحت عناوینی همچون “ده ماده مریم رجوی” یا “راه حل سوم” یا “کانون های شورشی” یا “کنفرانس های مطبوعاتی افشاگرانه در واشنگتن” جایگاه قبلی خود در غرب را بازیابد و موقعیت خود را به عنوان مزدور اول آمریکا و اسرائیل در ایران مستحکم نماید، اما تاریخ مصرفش به پایان رسیده و با غیبت بیش از دو دهه سرکرده اش مسعود رجوی و جدا شدن سر از بدنه (مریم رجوی و سرکردگان در فرانسه و نیروها در آلبانی)، امیدی به این که بتواند کاری برای اربابان انجام دهد وجود ندارد.
جای بسی خوشوقتی است که حالا دیگر آمریکا و اسرائیل پشت چهره هایی مثل صدام حسین و مسعود رجوی پنهان نمانده اند و مقاومت بی نظیر ملت ایران آنها را وادار کرده تا خود آشکارا با چهره های واقعی به صحنه بیایند تا نهایتا تعیین تکلیف شوند.
شصت سال خیانت، شصت سال رذالت – قسمت دوم
سئوالات اساسی . . .
… زندان انفرادی، بدون هیچ شکنجه و ضرب و شتمی، “شکنجه سفید” نامیده می شود، که در این سازمان بصورت گسترده در مورد اعضای سازمان اعمال می گردد، این نوع از شکنجه روحی، شکنجهٔ سفید (به انگلیسی: White torture)، نوعی شکنجهٔ روانشناختی مبتنی بر «محرومیت حسی» و «ایزوله کردن» شخص است. شکنجهٔ سفید سبب تخریب «هویت شخصیِ» شکنجه شونده و کاهش زیادی در «محصولات فکریِ» او میشود. شکنجه سفید از این جهت سفید نامیده می شود که هیچ عوارض جسمی مشهودی همچون زخم و جراحت بر بدن قربانی برجا نگذاشته و پس از به کارگیری آن هیچ مستندی درباره عوارضی که فرد متحمل شده از آن به صورت فیزیکی بدست نخواهد آمد. چرا سازمان با دست باز از این شکنجه استفاده می کرده و می کند؟
… ماهیت این سازمان بر شکنجه و شستشوی مغزی اعضای خود، استوار است، این سازمان 6 دهه سردمدار جنایت و تروریسم جهانی بوده است…
اردوگاه فراموش شدهٔ مانز | روایتی از زندان خاموش مجاهدین خلق در قلب اروپا
اردوگاه مانز امروز نمادی آشکار از نقض سازمان یافته حقوق بشر در قلب اروپاست و برای بسیاری از اعضای آن چیزی جز یک زندان بزرگ نیست.
روایتی از زندان خاموش مجاهدین خلق در قلب اروپا
دیپلماسی ایرانی: اردوگاه “اشرف ۳” در مانز آلبانی، مقر فعلی سازمان مجاهدین خلق ایران موسوم به منافقین، در ظاهر پایگاهی سیاسی است، اما شهادتهای اعضای جداشده و خانوادهها، پرده از مناسباتی بسته و فرقهای برمیدارد که با ادعاهای آزادیخواهانهٔ این سازمان تضادی عمیق دارد. ممنوعیت ملاقات با خانواده، کنترل شدید زندگی فردی و گزارشهایی از سوءاستفادههای جنسی و عقیمسازی اجباری زنان، تنها بخشی از واقعیت پنهان در این مقر است.
… اردوگاه مانز امروز نمادی آشکار از نقض سازمان یافته حقوق بشر در قلب اروپاست و برای بسیاری از اعضای آن چیزی جز یک زندان بزرگ نیست. سیاستهای رهبران مجاهدین خلق، از جمله جداسازی کامل اعضا از خانواده، سوءاستفادههای جنسی و عقیم سازی اجباری زنان بر اساس شهادت افرادی چون بتول سلطانی، ممنوعیت ازدواج و کنترل شدید مناسبات روزمره، مرگ خاموش اعضای سالخورده و رواج همجنس گرایی در بین مردان و زنان نشان میدهد که این ساختار فرقهای هیچ سنخیتی با شعارهای آزادیخواهانه ادعایی ندارد. مرگ و میر بالا، انزوای عمیق و فقدان هرگونه آینده سازی برای اعضا، این وضعیت را به یک فاجعه انسانی بدل کرده که بیتفاوتی نهادهای بین المللی در قبال آن، تنها به تداوم این چرخه سرکوب کمک میکند. ضمن اینکه نتایج دادگاه تهران می تواند بستری قانونی برای پیگرد مجرمین در سازمان مجاهدین از طریق دادگاههای بینالمللی را نیز فراهم آورد.
*یکشنبه 26 مرداد
7 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
واکنش اعضای انجمن نجات آلبانی به اظهارات توهین آمیز مهدی براعی
… اخیراً یکی از فرماندهان اصلی سازمان مجاهدین، مهدی برائی با نام تشکیلاتی “احمد واقف”، اظهارات مضحک و تحقیرآمیزی بیان کرده و گفته است که “مردم آلبانی فقیر هستند و به راحتی میتوان آنها را جذب کرد” و همچنین سخنان توهینآمیز مشابه دیگری.
این فقط یک بیاطلاعی ساده نیست؛ بلکه اهانتی آشکار به یک ملت کامل است و نشاندهنده غرور کاذب، نژادپرستی و ذهنیت خطرناکی است که در این فرقه پرورش داده میشود. افرادی از این دست هیچ ارزشی برای انسانیت قائل نیستند – برای آنها، هر ملتی صرفاً ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسیشان است.
… انجمن آلبانی اعلام میکند که این سخنان، نه فقط توهین به یک ملت، بلکه لگد زدن به عزت، فرهنگ و تاریخ آلبانی است. آلبانی، کشوری که با خون فرزندانش از آزادی دفاع کرده، هرگز اجازه نخواهد داد فرقهای بدنام و مزدور، مردمش را ابزاری برای تبلیغات خود کند. امروز وقت سکوت نیست!
… مردم آلبانی با آغوشی باز پذیرای پناهندگان مجاهدین شدند، اما این گروه بهجای قدردانی، با تمسخر و سوءاستفاده از فقر اقتصادی کشور، نمکنشناسبودن خود را نشان دادند. به طور مثال در کمپ اشرف3 که بودم احمد واقف یکی از سرکردگان سازمان رجوی با تمسخر میگفت سازمان ما میتواند همه زمینهای آلبانی را بخرد چونکه مردم آلبانی خیلی فقیر هستند.
سازمان مجاهدین خلق که سالهاست به عنوان پناهنده در کشور آلبانی اقامت دارد، متأسفانه در برخی موارد با رفتار و گفتار خود، عزت و کرامت مردم شریف و مهماننواز آلبانی را نادیده میگیرد. تمسخر فقر اقتصادی و تحقیر وضعیت اجتماعی کشور میزبان، نه تنها رفتاری ناپسند، بلکه مغایر با ابتداییترین ارزشهای انسانی و اخلاقی است…
تجرد اجباری در سازمان مسعود
کمتر کسی در تاریخ به خود جرات داده است که مانع ازدواج مردان با زنان و زاد و ولد دیگران گردد. مسعود رجوی و همسر سوم او مریم قجر عضدانلو ( ملقب به مریم رجوی )، که جایگاه رهبری سازمان مجاهدین خلق را در اختیار خود دارند، از نوادر تاریخ ایران هستند که طی سالیان، از ازدواج دهها و صدها مرد و زن ممانعت کردند و حتی ابراز احساسات جنسی را نیز ممنوع کردند. ایدئولوژی سازمان، زنانگی و مادرانگی را از زنان گرفت. آنها را تبدیل به مردانی کرد که صبح تا شب فقط باید کار میکردند و دیگر احساساتی در آنها وجود نداشت. مردها هم دیگر همسر و خانوادهای نداشتند و تبدیل به رباتهایی شده بودند که شبانهروز مشغول کار بودند. در این پروسه، چند ده نفر از مردان و زنان سازمان دست به خودکشی زدند.
… تجرد اجباری در این سازمان، نه یک انتخاب، بلکه امری کاملا جبری و تحمیلی است، اقامت اجباری اعضای سازمان نیز امری تحمیلی است و هیچ کس اجازه ندارد به میل خودش سازمان را ترک کند. تجرد در سازمان برای خدمت بیشتر به رهبر عقیدتی فرقه است. اما نمی توان این میل زندگی طلبی و جنسی را برای همیشه در وجود اعضای سازمان کشت و از بین برد، افکار باطل در فرقه رجوی بسیار است، هیچ توجیه منطقی و عقلی هم برای آن وجود ندارد، تقریبا تمام اعضای سازمان نیز با آنها مخالف هستند، اما شرایط اجباری مناسبات این سازمان با اهرم سرکوب ، فعلا این مناسبات استبدادی را حفظ کرده است . . .
سالروز خوش خدمتی به امپریالیزم و خیانت به ملت که رجوی به آن افتخار می کند
روز ۱۴ ماه اوت سال 2002 (23 مرداد 1981) سالگرد به اصطلاح افشاگری مجاهدین خلق در واشنگتن در خصوص برنامه هسته ای جمهوری اسلامی است. ۲۳ سال از زمانی که بحران هسته ای ایران به دست آمریکا و اسرائیل و با پیش قراولی سازمان مجاهدین خلق کلید خورد می گذرد.
در این روز علیرضا جعفرزاده در یک کنفرانس مطبوعاتی در نزدیکی کاخ سفید ظاهرا جزئیاتی از غنی سازی اورانیوم در نطنز و تأسیسات آب سنگین در اراک که هیچکدام خلاف مقررات بین المللی نبود را فاش کرد و این مایه افتخار و مباهات سازمان مجاهدین خلق تا به امروز گردیده است.
امسال نیز سازمان مجاهدین خلق در خصوص این برگ افتخار زرین، تبلیغات زیادی کرد و در راستای بازپس گیری موقعیت مزدور اولی تلاش نمود تا این موضوع را برجسته نماید و به آمریکا و اسرائیل یادآوری کند که چه خدمات شایانی در این راستا علیه عالی ترین مصالح و منافع ملت ایران انجام داده و لذا باید بیش از این تحویل گرفته شود.
… از ابتدا نشریه وزین سیاسی آمریکایی “نیویورکر The New Yorker” به این موضوع پرداخت و منبع اطلاعات سازمان مجاهدین خلق که اسرائیل است را فاش ساخت. امروزه مشخص است که آمریکا و اسرائیل که از پیشرفت های ایران نگران شده بودند برای یافتن بهانه ای جهت متوقف کردن این پیشرفت ها و اعمال تحریم ها و فشارهای حداکثری به بهانه تولید بمب اتم، بحران هسته ای را کلید زدند و البته در ابتدا نقش کوچکی هم به مجاهدین خلق، که همیشه آماده مزدوری برای دشمنان و خیانت به کشور است، به عنوان یک نیروی ایرانی دادند که موضوع وجهه بهتری پیدا کند…
اظهارات جولیانی را جدی نگیرید! او چیزی برای از دست دادن ندارد
بار دیگر رودی جولیانی موجب شد که هشتگ های ضد مجاهدین خلق در شبکههای اجتماعی ترند شود. هشتگ #MEKterrorists در واکنش به توییت اخیر رودی جولیانی در حمایت از مریم رجوی و برنامه کذایی ده مادهای او به راه افتاد. بسیاری او را به خاطر حمایت از فرقه تروریستی و افراطی مجاهدین خلق با زبان نقد نواختند و عده ای حتی با الفاظ رکیک به او تاختند.
رودی جولیانی در گردهمایی اخیر مجاهدین خلق در ایتالیا شرکت داشت و مطابق همیشه هزینه سفر، اقامت و سخنرانی چند دقیقه ای خود را از مجاهدین خلق دریافت کرده بود. او سرمست از مصاحبه با رسانههای مجاهدین خلق، پس از سالها رسوایی خود را در معرض توجه دید و در توییتی دیگر به اینکه کل روز را داشته درباره مریم رجوی مصاحبه میکرده، افتخار کرد!
غزال مدیریان، روزنامه نگار مخالف حکومت ایران، جولیانی را “یکی از پرهیاهوترین و مضحکترین بوقچیها برای مجاهدین” توصیف کرد و به مخاطبان توصیه کرد که او را جدی نگیرند. بر اساس تحقیقات این روزنامه نگار از منابع منتشر شده دولت آمریکا، تخمینها نشان میدهند که رودی جولیانی از سال ۲۰۱۱ تاکنون حدود ۱.۹ میلیون دلار از مجاهدین بابت سخنرانیها، جلسات، و حمایت سیاسی دریافت کرده است…
*دوشنبه 27 مرداد
در این روز کلاً 8 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
جایگاه سازمان مجاهدین خلق در نگاه یک صهیونیست
مقاله ای با عنوان “پراگماتیسم برتر از ایدهآلیسم: چرا اسرائیل باید پس از ۱۲ روز جنگ، مجاهدین خلق را در آغوش بگیرد؟”، که توسط یک بلاگر به نام “جولیان رنل Julian Rennell”، روزنامهنگار و تحلیلگر امنیت و ژئوپلیتیک خاورمیانه، نوشته شده،
… پیام مقاله کاملا روشن است. به زبان واضح می گوید که سازمان مجاهدین خلق گزینه غرب برای آینده ایران نیست و نخواهد بود و فقط باید موقتا از آنها به عنوان مزدورانی که می توانند خدماتی ارائه دهند استفاده ابزاری کرد و بعد از اتمام تاریخ مصرفشان دور انداخت.
آیا اعضا و هواداران و حامیان مجاهدین خلق تابحال به این واقعیت آشکار پی نبرده اند که چیزی فراتر از مزدور اجاره ای موقت نیستند؟ یک صهیونیست به زبان اشهدش می گوید که تنها کاری که از دست مجاهدین خلق، با توجه به میزان منفور بودنشان در میان مردم، بر می آید اینست که عناصری را در داخل ایران برای اقدامات خرابکارانه به عنوان مکمل عملیات دشمن از خارج جذب کنند و دیگر هیچ نقشی بعد از جمهوری اسلامی ندارند.
پس از انقلاب اسلامی سال 57 و قبل از آغاز جنگ ایران و عراق، مسعود رجوی سفری مخفیانه برای ارائه خدمات مزدوری به پاریس داشت و از طریق فرانسوی ها و با هدایت آمریکایی ها به صدام حسین وصل شد و قرار بر این بود که رژیم بعث با حمایت و امکانات غرب از خارج و مجاهدین خلق از داخل کار نظام نوپای جمهوری اسلامی را یکسره کنند که به خواست خدا و با هوشیاری مردم عملی نشد. پنج سال حضور مسعود رجوی در پاریس و هدایت اقدامات جاسوسی و تروریستی در داخل کشور از خاک فرانسه هم به یاری خدا و با مقاومت مردمی به جایی نرسید. نهایتا آمریکایی ها رجوی را مستقیما تحویل صدام حسین دادند تا به عراق برود و با تشکیل ارتش خصوصی صدام آشکارا در جنگ عراق علیه ایران در کنار دشمن قرار گرفته و خائنانه علیه مرزبانان و مدافعان ایرانی وارد عمل گردد.
با سقوط صدام حسین در عراق، اجبارا سازمان مجاهدین خلق ابتدا تحویل سعودی و سپس اسرائیل گردید تا همان نقش مزدوری و خیانت را به شکل دیگری ادامه دهد…
عملیات مهندسی مجاهدین خلق؛ جنایتی سازمانیافته با ماهیت فرقهای
… در سال ۱۳۶۰، پس از اعلام مبارزه مسلحانه از سوی سازمان و موج گستردهی ترورها در تهران و شهرستانها، نیروهای امنیتی و مردمی موفق به شناسایی و دستگیری بسیاری از تیمهای عملیاتی شدند. در چنین شرایطی، سازمان که از ضربات امنیتی به شدت آسیب دیده بود، تصمیم گرفت برای جلوگیری از افشای شبکهها و نیز برای ایجاد ترس و رعب در جامعه، پروژهای ویژه طراحی کند؛ پروژهای که به “عملیات مهندسی” شهرت یافت.
هدف این طرح، ربایش و شکنجه نیروهای بسیج، پاسداران و حتی افراد عادی مشکوک به همکاری با نظام بود. سازمان از لفظ “مهندسی” برای این عملیات استفاده میکرد تا آن را در ظاهر اقدامی حسابشده، منظم و علمی جلوه دهد، در حالی که در واقع با وحشیانهترین شکنجهها همراه بود.
… عملیات مهندسی مجاهدین، نمونهای آشکار از تبدیل یک سازمان سیاسی به یک فرقه خشن و ضدانسانی است. بازخوانی این جنایت نهتنها برای شناخت ماهیت مجاهدین ضروری است، بلکه بهعنوان یک نمونه مطالعاتی در حوزه فرقهشناسی و روانشناسی خشونت اهمیت دارد…
*سه شنبه 28 مرداد
در این رو 12 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
استفاده از مجاهدین خلق، یک استراتژی ویرانگر برای اسرائیل
تحلیلی بر مقاله تایمز آو اسرائیل
… نویسنده، جولیان رنل، پیشنهاد میکند که اسرائیل باید به دلیل “مزایای عملیاتی منحصر به فرد” مجاهدین خلق، علیرغم عدم محبوبیت و ماهیت غیردموکراتیک این گروه، اثربخشی عملیاتی آنها را نسبت “خلوص اخلاقی” آنها در اولویت قرار دهد و از آنها استفاده ابزاری بکند. استدلال ارائه شده توسط این روزنامه نگار اگرچه نگاه ابزاری صهیونیستها به مجاهدین خلق را تایید میکند، اما چندین نگرانی اخلاقی، استراتژیک و عملی مهم متوجه استدلال اوست.
… این استدلال، احتمال واکنشهای منفی و پیامدهای ناخواسته را نادیده میگیرد. حمایت از یک گروه بحثبرانگیز مانند مجاهدین خلق میتواند منجر به اثبات اتهام دخالت اسرائیل در امور داخلی ایران، تشدید تنشهای منطقهای و احتمالاً تحریک اقدامات تلافیجویانه شود. همچنین میتواند تلاشهای دیپلماتیک را پیچیده کرده و ایجاد ائتلافهای گسترده بینالمللی برای تعامل با دولت ایران را دشوارتر کند. دستاوردهای عملیاتی کوتاهمدت ممکن است موجب شکستهای استراتژیک بلندمدت و فرسایش اعتماد بینالمللی شود.
… جولیان رنل باید بیاموزد که تکیه بر یک نیروی نیابتی بحثبرانگیز با پیشینه افراطیگری، تروریسم و رفتارهای فرقهگرایانه، منجر به فاجعهای در منطقه خواهد شد که دامن صهیونیستها را نیز خواهد گرفت.
بررسی علل پیوستن برخی از اسرا به گروه رجوی
به مناسبت 26 مرداد سالگرد ورود سرفرازانه آزادگان به میهن
… در این میان تعدادی از اسرای ایرانی که کمترین شناختی از تشکیلات رجوی نداشتند برای فرار از فشارهای طاقت فرسای زندانبانان صدام فریب وعده های مهدی ابریشم چی را خوردند و به دام این گروه افتادند. گروه رجوی به عنوان ستون پنجم عراق و یکی از ارکان ارتش این کشور فعالیت های تخریبی متعددی علیه ایران انجام داد. عمده این اقدامات از جاسوسی در خط مقدم ها و تخلیه تلفنی گرفته تا ایجاد رعب و وحشت با انجام عملیات های تروریستی، حضور نظامی و رویارویی مستقیم با ارتش ایران، جاسوسی از مواضع ایران در خط مقدم جبهه توام بود.
بعد از شکنجه اسرا توسط بعثی ها بخش دیگری از سناریو توسط تشکیلات رجوی انجام میشد. مهدی ابریشم چی با هماهنگی عراقی ها در اردوگاههای محل نگهداری اسیران ایرانی حاضر و با سخنرانی برنامه فریب و جذب اسرا را دنبال می کرد. ابریشمچی با دادن وعده های فریبنده که آنها در تشکیلات اشرف راحت تر هستند و هرموقع دوست داشتند می توانند به ایران برگردند، آنها را مجبور به انتقال به کمپ اشرف نمود.
در همان ایام که صلیب سرخ به اردوگاه آمده بود گروه رجوی اسرا را به خارج از اردوگاه فرستاد تا مورد شناسایی صلیب سرخ قرار نگیرند. عراقی ها به مسئولین گروه رجوی تاکید کرده بودند که صلیب نباید به انتقال اسرا به کمپ اشرف پی ببرد.
مسئولین گروه رجوی به اسیرانی که به آنها پیوسته وعده داده بودند که تا یکسال میهمان آنها هستند و بعد به ایران برخواهند گشت و یا در صورت تمایل می توانند به یکی از کشورهای اروپایی رفته و اقامت بگیرند. برخلاف تمامی وعده های داده شده از طرف مسئولین گروه رجوی ورود اسیران سابق به کمپ اشرف به اسارت هرچه بیشتر آنها منجر شد…
خاطره ای از محسن قجر عضدانلو برادر مریم قجر
… محسن با یک یگان صحبت می کرد. من هم رفتم به صحبت های او گوش کردم. می گفت فکر نکنید ما در خارج در رفاه هستیم و خانواده داریم ما هم مثل شما نه زنی و نه بچه ای! فقط فعالیت می کنیم شما در پادگان اشرف می جنگید ما هم در خارج می جنگیم. شما آگاهانه پذیرفتید خانواده نداشته باشید ما هم پذیرفتیم خانواده ای نداشته باشیم . اگر ما و شما خانواده ای داشته باشیم بایستی مبارزه را تعطیل کنیم . ما هم در یک محیط بسته و قطع از دنیای بیرون دروغ گفتن ها را می پذیرفتیم. زمانی که از چنگال رجوی خودم را نجات دادم با واقعیتها مواجه شدم. بعد از جدایی که عکسهای محسن قجر عضدانلو را دیدم که از مبارزه دم می زد، متوجه شدم که شیادان رجوی چگونه بر سر ما کلاه می گذاشتند. در خارجه در کنار خانواده خودشان مشغول زندگی و مفت خوری بودند و ما را تشویق به ماندن در عراق می کردند.
*چهارشنبه 29 مرداد
در این روز مجموعاً 12 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
مجاهدین خلق به مزدوری معتاد شده اند
ده ها سال است که مجاهدین خلق به یک گروه مزدور تبدیل شده اند. این روند بخصوص از زمان رفتن آنها به زیر چتر صدام در خاک عراق آن هم در شرایطی که ارتش صدام به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ، در حال جنگیدن با ایران بود، یک سرفصل کیفی برای ورود مجاهدین خلق به وادی مزدوری بود.
… اعتیاد به مزدوری از کینه وحشیانه رجوی نسبت به مردم ایران نشات می گیرد که مرید او نشدند و او را به عنوان رهبر ستایش نکرده و برده اش نگردیدند. او می خواهد به هر قیمت از مردم ایران انتقام بگیرد و به همین دلیل برای اسرائیل هم مزدوری می کند.
مجاهدین خلق که به مزدوری برای صدام در زمانی که در حال جنگ با ایران بود مبادرت کردند و به این ترتیب قبح این کار برای شان ریخته شده بود، در زمان جنگ دوازده روزه و حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی به ایران نیز برای اسرائیل مزدوری کردند.
… این سرانجام گروهی است که روزگاری برای فریبکاری خود را سردمدار مبارزه با امپرالیست یا به قول خودشان در «نوک پیکان مبارزه» معرفی می کرد و از زمان پیروزی انقلاب در سال 57 مستمرا مقامات جمهوری اسلامی را به سازش با آمریکا متهم می نمود. گروهی که برای فریبکاری خودش را مستقل ترین نیرو معرفی می کرد اما در عمل دهها سال است نتوانسته بدون داشتن ارباب حتی یک روز را سپری کند و آنچنان به مزدوری معتاد شده است که دیگر هیچ شرم و حیایی در انجام آن برایش نمانده است.
وعده های سرخرمن رجوی را باور نکنید
… رجوی اعضای داخل تشکیلات را به گونه ای و افراد و هواداران و سمپات های خارجه نشین را به نحوی دیگر فریب می ده د و مشغول نگاه می دارد و در توهمات خود شریک شان می نماید.
… اکنون هر چقدر رجوی به لابی های غربی دلار تزریق می کند و به نیروهای به اصطلاح هوادار خود وعده سرنگونی می دهد اما باید بداند که دیگر دوران فریبکاری گذشته است و هم چنان که شاهد هستیم دیگر سازمان توان سازماندهی برای آوردن ایرانی های خارجه نشین به تظاهرات خود مانند قبل را ندارد و مجبور می شود از کمپ های پناهندگی با دادن پول، وعده غذا و گردش نفرات بیشتری جمع کند هم چنان که قبلا هم این مسئله به کرات افشا شده است.
باید به کسانی که خودشان را اسیر توهمات رجوی برای فاز سرنگونی کردند گفت شما هم مانند اعضای سازمان زندگی خود را تلف نکنید چون اگر قدری آگاهی داشته باشید مردم ایران نمی گذارند گروهی جنایت کار مانند رجوی قدرت را در دست بگیرد چون رجوی ضد بشر و ضد ایرانی است.
چرا امانت بزرگ خلق هیچ گاه به تهران نرسید؟!
رجوی در یکی از نشست ها بعد از معرفی مریم رجوی به عنوان به اصطلاح رئیس جمهور دوران گذار عنوان داشت حالا شما یک وظیفه خطیر و بزرگی را بر دوش می کشید. بردن مریم به عنوان امانت بزرگ خلق به تهران!
… در حقیقت نقش مریم رجوی در سازمان معرفی مسعود به عنوان یک چهره بی بدیل و دست نیافتنی بود که اگر سس ایدئولوژیک بزنیم حتی بالاتر از ائمه و پیامبران سیر می کرد. مریم قجر آمده بود تا رجوی را در یک جایگاهی قرار دهد تا اعضای سازمان چشم و گوش بسته مطیع او باشند. وی در نشست های درونی بحث های ایدئولوژیک سازمان را دنبال می کرد. مسئولیت او در یک کلام تقدس گرایی بود. به صراحت می گفت شما اگر بخواهید به مسعود تکیه کنید اول باید جا پای من بگذارید یعنی به دنبال من بیایید. شما به تنهایی هرگز به رجوی نمی رسید
… دیواری که از بنیان کج بنا شده تا ثریا کج می رود، دلیل شکست انقلاب ایدئولوژیک رجوی از آنجائی که اصیل نبود و تقدس فرد “رجوی” را به دنبال داشت در نهایت منجر به شکست گردید. اکنون در آلبانی با تعداد اندکی سالخورده و فرتوت روبرو هستیم که توان هیچ کاری را ندارند و دنبال تخم طلا هستند و کلاه بدست منتظرند از آسمان بیفتد. باش تا صبح دولتت بدمد.
منظور از “جهان” در ادبیات مشترک آمریکا و مجاهدین خلق
… اخیرا علیرضا جعفرزاده مجددا طبق عادت این سالیان یک کنفرانس مطبوعاتی در مجاورت کاخ سفید در واشنگتن برای جلب نظر “جهان” برگزار کرده بود و بعد از آن نیز مصاحبه هایی با شبکه های جنگ طلب آمریکایی به انجام رساند. ترجیع بند سخنان جعفرزاده “نگرانی جامعه جهانی نسبت به برنامه هسته ای ایران و اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی در آمریکا و اروپا” بود. او که مخاطبش همان “جهان” مورد نظر ترامپ است هرگز سخنی از “نگرانی جامعه ایران” به میان نیاورد. آیا آنچه بیان شد نگرانی مردم ایران هم هست؟
واضح است که نگرانی های مجاهدین خلق کاملا با نگرانی های مردم ایران متفاوت است. نگرانی های مسعود رجوی همان نگرانی های ترامپ است. سالهاست که سازمان مجاهدین خلق رابطه اش را با توده ها و مردم ایران و خواست آنها قطع کرده و صرفا به دنبال بدست آوردن دل قدرت های خارجی برای کسب حاکمیت در ایران است.
… سیاست رجوی بعد از ناموفق ماندن در خدمت رسانی به شوروی سابق، جلب نظر آمریکا برای ارائه خدمات وطن فروشانه بود که در حال حاضر “جهان” سازمان مجاهدین خلق را تشکیل می دهد و نگرانی هایش نگرانی های سازمان هم هست. البته پر واضح است که آمریکا هم به این سازمان به چشم مزدور اجاره ای موقت نگاه می کند.

