عاقبت 46سال نوشتن مشق غلط و غلوط

فرقه مجاهدین در سال 1344 تاسیس شد اما مسعود رجوی در سال 46 به آن پیوست. این عنصر غیر انقلابی و غیر معقول طبق اعترافات درون فرقه ای خود از روز اول مشق تشکیلاتی اش را با غلط  و غلوط  نوشته و شروع خوبی نداشته است. ابتدا به گفته خودش تنبل بوده و حاضر به کار در کوره پز خانه نشده و از آزمایش و تست ورودی رهبری آنموقع که همان کار اجباری برای تطبیق اعضا با شرایط گریزان بوده واز همان ابتدا خودش را قطب الدین و محور عالم می دانسته است.

البته رجوی این شبه اعتراف را در نشست های حوض و بند های انقلاب در جهت تحریک اعضای تقابل کننده عنوان می کرد و مثلا مسئله داری و نق زدن خود در آنموقع نسبت به بنیانگذاران فرقه را اینگونه با مضمون مشق غلط و غلوط اولیه خود بیان می نمود.

رجوی خشت کج را در روز اول ورودش به تشکیلات  با تمرد و قدرت طلبی بنا کرده است و این اعتراف خودش است. او هرگونه خیانت و جنایت را محترمانه با انشای مشق غلط  و غلوط توجیه می کند. دقت کنید رجوی پیوستن به صدام و شرکت در قتل عام ملت ایران در دوران جنگ هشت ساله را اینگونه توجیه می کند: وقتی ما با صاحب خانه (منظور او صدام  است) و سید الرئیس طرح صلح امضا کردیم و به عراق آمدیم همه با دید و عینک جزام به صدام نگاه می کردند ولی چون مجاهدین مسئله شان آزادی ایران بود هرنوع تهمت و مارکی را پذیرا شدند.

این مارک ها به مشق غلط رهبری تبدیل شد و ما هم چون به منافع بالاتر می اندیشیدیم بهای آنها را پرداختیم.

راستی بهای این مشق غلط و غلوط رهبری چه بود؟ جاسوسی و ستون پنجمی و آدرس دادن برای موشک باران و بمب باران پناهگاه های مردم بی دفاع و کشار و جنایت در حق ملت ایران.

عاقبت این مشق غلط همین روزگاری است که اینک مجاهدین در آن گیر کرده اند و رهبری فرقه دارد از موجودی اش مصرف می کند یعنی از مصرف تک تک افراد به شکل اعتصاب غذای اجباری و جا انداختن مردن اجباری و افتخار به مردن در چارچوب فرقه و عجله کردن برای این مردن که مبادا زنده بمانید و فردایی دیگر فرقه از دست برود و شما (اعضا) زنده بمانید. و این هم آخرین مشق غلط رهبری فرقه است و به عنوان درس به مریدانش یاد می دهد.

لعنت بر رهبری ناصالح فرقه یعنی رجوی فریبکار که اینگونه منادی مرگ شده است.

خروج از نسخه موبایل