به اهورای ارژنگ داودی قسم که سیر تاریخ اینگونه نبوده!

موضوع بر سر چیست که هموطنان خودمجاهد خوانده ی ما، اینهمه از اهورا وپرچم سه رنگ آن یاد میکنند وآرزوی برافراشته شدن این پرچم را کرده ویا بنام اوسوگند یاد میکنند؟!
راز ورمز استعمال این کلمه ی باستانی که بعد ازاسلام منسوخ شده چیست؟!
آیا بدین طریق این هموطنان ما میخواهند تشرف خود را به دین باستانی تر و کهنه تری نسبت به اسلام اعلام کنند واگر جواب مثبت است، برای چه؟!
مثلا میخواهند نابسامانی های موجود سرمایه داری جهانی شده را به حساب اسلام؟! گذاشته وبا اعلام برائت ازاسلام، خودرا منزه ازاین نابسامانی ها نشان دهند ویا به عبارت دیگر بگویند که این اسلام است که این مشکلات را بوجود آورده وگرنه نظام سلطه گر جهانی که معصوم است!
آیا عرب ستیزی و تبلیغ ناسیونالیزم باستانگرای ویرانگر ایرانی (افتخار کردن به جاه وجبروت شاهان و…) مدنظر است واگر چنین است، چه اهدافی خطرناکی درپشت این لفاطی هاست؟!
تشکلی که خود مربوط به قرن بیستم و دوران جهان دوقطبی است وافتخاراتش را هم ازانقلابیون آن دوره میگرفته ومیگیرد، چرا درآستانه ی فروپاشی نظام تک قطبی که کارنامه ی ننگینی ازخود بجا گذاشت، بیاد تعرف ازآن افتاده است؟!
مگر تاحالا- ودرمواردی حالا هم- ازشخصیت چه گوارای قرن بیستمی مایه نگذاشته و میکوشید که در اتخاذ راست ترین مواضع هم، این امتیازی را که برای خود قایل شده اید، ازدست ندهید؟!
 پاشنه ی درنوشته ی ارژنگ داودی (زندانی سیاسی؟) برروالی که ذکر شد میچرخد واین درهمراهی بانوشته هایی اهورایی بوده که قبلا از همفکران قرن بیستمی او که اینک آن قرن وافکار مربوط به آن را نمی پسندند، میباشد!
نوشته ی این هموطن نام " مواردی بر یک بلوف توخالی " بخود گرفته ودریکی ازرسانه های باند رجوی منتشر شده است که درآن میخوانیم:
"… کسانی که در دنیای امروز و در زمانه ای که دموکراسی به طرزی تمام قد، دین سیاسی بشریت شده، ادا و اطوار انقلابیون قرن بیستم را به طرزی وقیحانه تقلید می کنند. به ویژه تقلید از نوع دمده ای که در دنیای دو قطبی سابق رایج بود و سال هاست که دیگر با الزامات انقلاب های دموکراتیک در دنیای تک قطبی امروز، مباینت محض دارد ".
چیزی که بنام دموکراسی دردنیای نوین تجربه ومشاهده میگردد، یک دموکراسی فرمال (صوری) است که درموارد اجرا دچار مشکل مواجهه با قدرت های واقعی شده وغالبا ابتر میماند وآیا این دموکراسی است که به دین سیاسی مردم وحتما شما هم تبدیل شده است؟!
اصلا انقلاب چیست واین نوع انقلاب که با الزامات نظام تک قطبی مباینت ندارد، درکجا بوقوع پیوسته ودستآوردهای آن ازنقطه نظر تامین منافع 90درصدی های جهان کدام است؟!
اصلا شما میدانید که دموکراسی قرن مثلا 18  دنیای غرب بسیار انسانی تر از دموکراسی عملا موجود آنها ست ومثلا نمیدانید که کارگران برخوردار ازقدرت چانه زنی با کارفرما وجود داشتند که حالا به یمن تمدیدات قدرتمندان قرن 21 ازچنین حقی برخوردار نیستند؟!
آیا این ارژنگ خان ما پسا مدرنیست شده که نظریه ای برای قالب کردن افکار وتمایلات ضدبشری نئوکان های افتصادی بوده که اینک ترک برداشته ومیرود که طبل رسوائی اش براقصی نقاط جهان زده شود؟
 ارژنگ عزیز، فکر نمیکنید که دیر بخود آمده اید ودرزمانی که این مسلک زیر ضرب واقعیت ها مجبور به عقب نشینی ویا تدارک یک زمستان اتمی است، " پسا مدرن " شده اید وفرق این پسا مدرنیزم شما با القاعده وطالبان وداعش که با رفتار خود اعتراض خود را به مدرنیزم نشان داده و " پسا مدرن " تشریف دارند؟!
او به نوشته ی عجیب اش اینطوری ادامه میدهد:
" انقلابیون راستین افرادی آزادیخواه، خوش فکر، آینده نگر و آبادگر هستند و نه هرگز افرادی آزادی ستیز، خدعه پرداز، واپسگرا و ویرانگر. برای نمونه جورج واشنگتن از بنیانگذاران و اولین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا را می توان به معنای دقیق و جامع کلمه فردی انقلابی دانست، زیرا نه تنها فریب نیروهای مرتجع زمانه را نخورد و عنوان "شاه" را برای خود نپذیرفت بلکه به کمک سایر بنیانگذاران ایالات متحده با ارایه یک برنامه منسجم سیاسی-حقوقی، متجاوز از ۲۰۰ سال پیش مترقی ترین نظام دموکراتیک زمانه را در چارچوب نوعی جمهوری، چنان بر پا داشت که نتیجه آن شاهکار سترگ از دهه ها پیش تا کنون در پیشتازی همه جانبه آمریکاییان در جهان به روشنی آفتاب نیمروز، آشکار گردیده است ".
این تعریفی که شما ازانقلابی میکنید، بیش ازهمه با سرشت سازمان مجاهدین رجوی درتضاد است وآیا با این اعلام میخواهید ازآنها دوری کنید؟!
اینکه انقلاب همیشه باید خشونت آمیز باشد، دروهله ی اول نظر تشکیلاتی است که این نوشته ی شما را درج کرده وبا این وضع، اعتراض شما بر کیست؟!
بلی جورج واشنتگتن انسان خوب ومثبت وکم وبیش دموکرات مآب بود ولی آیا میدانید که او حدود 250 برده داشت ودرآمد بزرگی ازبابت نگهداری این برده ها کسب میکرد، طوری که اورا به یک ثروتمند بزرگی تبدیل کرد وتازه او سده ها قبل از قرن بیست وبیست ویک زندگی میکرد که با تعاریف بالای شما، ابدا نیاید مورد استناد وشهادت قرار میگرفت!
بلی قانون اساسی آمریکا درزمانی مترقی ترین قانون اساسی جهان بود که درطی قرون ومخصوصا درقرن های 21 و20، با افزودن ماده وتبصره هایی، مسخ اش کردند!
وآیا میدانید که یکی ازنویسندگان این قانون اساسی مترقی (جیمز مدیسن) درمصاحبه ای گفته بود که ما هروقت ازآزادی ودموکراسی حرفی زده ایم هدف مان صاحبان ثروت کشور بوده که صاحبان واقعی کشور هم محسوب میشوند وکسی که ثروتی درکشور ندارد، ازاین حقوق برخوردار نیست!
آقای داودی شما حرف های این مرد بزرگ آمریکا (جرج  مدیسن) را خوانده وشنیده وسپس این حرف ها را زده اید ویا همینطوری چیزهایی شنیده ومطلبی سرهم بندی کرده وابهت هرچه زندانی سیاسی قرن بیستمی و… را برده اید؟
 اینهم از عجایب روزگار است که کسی با این طرز تفکر زندانی سیاسی باشد!
" در اهـتزاز باد پرچم سه رنگ اهورایی" آخرین جمله ی این معلم، شاعر وزندانی سیاسی است که شمه ای دراین مورد درمقدمه ی این یادداشت آورده شد!
 

خروج از نسخه موبایل