آقـای مســعود رجــوی، رهبــر غیر پاسـخگـو!

رجوی می‌گفت: همه باید به رهبر تشکیلات پاسخگو باشند و رهبر فقط پاسخگوی خدا باشد!
اما در طرف دیگر:
امام علی (ع) می فرماید:همانطور که حاکم بر مردم حقوقی دارد، مردم هم بر حاکم حقوقی دارند، اساسا حق دو طرفه است، تنها کسی که بر همه حق دارد و کسی بر آن حق ندارد، خداست که خالق همه موجودات است.
در دستگاه غلط فکری رهبر معلول شده فراری، پاسخ دادن رهبر به پرسش غلط است! کسی نباید به خودش اجازه بدهد از” رهبر” پرسش کند، حتی خبرنگار!
مصاحبه با خبرنگار از شان و مقام” رهبر” می کاهد!
حتی خبرنگارانی که به اشرف وارد می شدند و جیره و مواجب بگیر رجوی ها بودند، می باید سئوالات را ازکادر و چارچوب مجاهدین می پرسیدند، اجازه ملاقات و سئوال از” رهبر” را نداشتند!
سالیان سال است که منتقدان مختلفی انتقادهای مختلفی را به رهبر خود شیفته فرقه داشته اند و از رهبر این فرقه می خواهند که جوابگو باشد ولی در این سالیانی که مسعود رجوی رهبری این فرقه را بر عهده دارد حتی یکبار هم به این انتقادها نه تنها جواب نداده است بلکه تمامی آنها را با شلوغکاری وگرد خاک به پا کردن و تهدید و تهمت رد کرده و منتقدین را مزدوران جمهوری اسلامی خوانده است تا اینگونه آنها را وادار به سکوت بکند.
مسعود رجوی که خود را رهبر عقیدتی می خواند معتقد است که او جانشین خداست و کسی حق انتقاد به او را ندارد و برای همین نسبت به کسانی که اعمال او را زیر علامت سوال می برند به شدت کینه می گیرد و تا جایی که حتی مراعات سیاسی را کنار گذاشته و” حکم مرگ” آنها را رسما صادر می کند.
آقای رجوی!
مگر منتقدین شما، به سمت شما سلاح گرفته اند که می گویید مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ می دهید؟ مگر ما به جز انتقاد و استفاده از قلم علیه شما چکار کرده ایم؟ این شما بودید که به افرادتان فرمان می دادید که به جدا شده ها حمله کنند و آنها را زیر مشت و لگد بگیرند ولی جدا شده ها حتی برای دفاع از خودشان هم حتی یکی سیلی به پادوهای شما نزدند؟ پس کدام گلوله و کدام مشت؟ مگر نه این است که زبان قلم، زبان افشاگری و زبان حقیقت بیشتر از هر زبان دیگری به شما فشار می آورد؟ مگر نه این است که با شلوغ کردن و با” حسین حسین” گفتن می خواهی با احساسات آن افراد نگون بخت بازی کنی و آنها را مجبور به ماندن درلیبرتی و امروز در” آلبانی” بکنی و بعد هم آنها را از راه مرگ تدریجی ازبین ببری؟ مگر نه این است که با تهدید جدا شده ها که فقط حقایق درون فرقه شما را افشا کرده اند می خواهید به آن افراد داخل کمپ آلبانی بگویید که هر کسی که جدا بشود حکمش مرگ است (به در میگویی تا دیوار بشنود). پس چگونه اول حکم مرگ را صادر می کنی و بعد چراغ خاموش قلابی می دهی تا اگر کسی خواست برود!!!
منتقدین شما سلاحی جز قلمشان نداشته و ندارند، هر گونه خشونت را رد کرده و می کنند و آنها به فکر نجات افرادی هستند که توسط شما اسیر فرقه شده و مورد سوء استفاده قرار می گیرند. آیا بهتر نبود که برای یکبار هم که شده صادقانه تعدادی از آن انتقادهایی که منتقدین شما مطرح می کنند را به افرادتان در آلبانی می گفتید تا واکنش آنها را هم می دیدید؟ آیا بهتر نبود که می گفتید که این افراد در مورد رفتن من به عراق , همکاری من با صدام حسین , خیانت من به ایران و ایرانی و کشتن سربازهای ایرانی به خاطر خوش رقصی برای صدام انتقاد دارند و از من پاسخ می خواهند؟
آیا بهتر نبود می گفتید که این افراد به من انتقاد دارند که چرا حکومت دیکتاتوری به راه انداخته و به زور افراد را مجبور به طلاق کردم از همه خواستم به خاطر من از همه چیزشان بگذرند؟ باید به افراد می گفتید که یکی از انتقادهای منتقدین جدا کردن مادران از فرزندانشان بود و بعد هم ول کردن بچه ها در خیابانهای اروپا , زندانی کردن و شکنجه افراد به خاطر انتقاد در درون تشکیلات , جدا کردن زن و مرد , حرام کردن ارتباط با خانواده ها،حجاب اجباری , سر به نیست کردن منتقدین , مجبورکردن افراد به ماندن با فرقه و فرستادن اجباری به زیر تانکهای عراقیها و جلوی گلوله های سربازان عراق و به کشتن دادن آنها…
داستان” چراغ خاموش” در فرقه رجوی تازگی ندارد! رجوی هر ساله برای اینکه مثلا نشان بدهد که در فرقه آزادی وجود دارد داستانی به نام چراغ خاموش به راه می انداخت ولی قضیه این بود که قبل از این چراغ خاموش , رجوی و به اصطلاح فرماندهان بالای فرقه چند ماه تمام نشستهایی را راه می انداختند که افراد را همه جوره تهدید کنند , مغز شویی کنند و … تا به هیچ عنوان فکر رفتن از فرقه را نکنند و بعد هم در آخر می گویند حالا” چراغها خاموش” و اگر کسی جرات دارد از ما جدا بشود!!
رجوی اگر بویی از انسانیت برده بود می بایست دست از این فیلم بازی کردنها و ترفندها و … بر می داشت. رجوی اگر هزار بار دیگر هم انقلاب خواهر مریم راه بیندازد , شورای رهبری درست کند و منحل کند و بعد شورای مرکزی راه بیندازد و … دردی از این سازمان دوا نخواهد شد , فرقه رجوی شکست خورده است و شعار ارتش آزادی و سرنگونی با توپ و تانک و … شعاری است بسیار مضحک و مزخرف! (کما اینکه امروز، خط بطلان تاریخ روی همه استراتژی های غلط مسعود رجوی کشیده شده است.)
کسی که حیطه ی وسیعی از زندگی انسانها با قلم و زبان و تصمیم او تحت تأثیر قرار می گیرد، مسؤولیتش به همان نسبت بیشتر است و باید پاسخگو باشد و نه فراری!
هر انسان وقتی می خواهد حرفی بزند، اگر بداند در مقابل این حرف باید پاسخگو باشد، بطور منطقی حرف خواهد زد؛ اما اگر بداند مطلق العنان است و پاسخگو نیست(مثل رجوی)، مزخرف بافی خواهد کرد.
اگر رجوی، خود را در دخمه ی اشرف مسؤول می دانست، واقعاً شایسته ی تکریم و احترام هم بود؛ اما او فقط و فقط در فکر هوی و هوس های شیطانی خود بود!
انحراف آقای مسعود رجوی از همان ابتدا شروع شده بود و دادن رنگ و لعاب مذهبی به اعمالش فریبی بیش نبود!
“مسعود رجوی” در زندان به بیژن جزنی گفته بود مارکسیست شده است و جزنی که خود مارکسیست بود، چندین‌بار از او پرسیده بود تو واقعا تغییر ایدئولوژی داده‌ای و او گفته بود بله من مارکسیستم! (نقل از آقای کاظم موسوی‌بجنوردی در زندان)
برخی معتقدند آجرهای سازمان از ابتدا کج بالا رفت و ماجرای مقاله پرچم و تقی شهرام ادامه گریز‌ناپذیر همان روند بود!
ایها الناس، هر کسی، هرجا، با هرامکانی، از هر طریق که می تواند از” رهبر عقیدتی” بخواهد که پاسخگو باشد!
از رجویها می خواهم، دست از اوهام خون آلودشان بکشند و در برابر منتقدین از خود پاسخگو باشند.
به جای تهدید، دشنام و پرونده سازی های مفتضح، تسلیم عقل و خرد شوند!
با جان عزیز عزیزان مردم، بیش از این بازی نکنند! انتقاد وانتقاد از خود را درسرلوحه ی امورتان قرار دهید و…
به” با شرف هایی” هم که هنوز جرات ابراز عقیده ندارند یا مشغول اجرای اوامر ملوکانه” رهبر عقیدتی” هستند، می گویم که به تبعیت کورکورانه از سیاست بازی فاجعه بارو ننگین رجوی پایان دهند و خود را رها و آزاد کنند…
فرید

خروج از نسخه موبایل