خشونت تروریستی زاییده‎ی استکبار سیاسی است

نگاهی مجدد به پیام نوروزی رجوی

رجوی در پیام نوروزی‎اش چند واژه‎ی دیرینه که از زیرساخت‎های تفکر مجاهدین در قبال روحانیت و به‎تبع آن در قبال انقلاب ایران و نظام جمهوری اسلامی می‎باشد را با غلظت بیشتری تکرار کرده است. واژه‎هایی منبعث از ایدئولوژی رجوی که ذات و جوهره‎ی آن چیزی جز خودبرتربینی و استکبار نیست. گویی رجوی راه نجات خود را در فرو رفتن هرچه بیشتر در ایدئولوژی‎ای می‎بیند که به‎سبب اعتقاد به آن، گرفتار منجلاب کنونی شده و غرق در بحران‎های کنونی است. در این نیز عبرتی است که بر اساس سنن الهی، طغیان‎گران را کور و کر می‎سازد که از فهم نفع و ضرر خود نیز ناتوان هستند و تشنگی آنها در پی هر سراب بیش از پیش می‎شود.

برتری‎جویی رجوی، نهفته در ایدئولوژی مجاهدین است که از همان ابتدا خود را “برترین”، “بهترین”، “در نوک پیکان تکامل” و “پدیده‎ی پیش‎تاز تاریخی” یافته! و معرفی کرده‎اند که در مورد شخص وی با جاه‎طلبی‎ها و عقده‎های گشوده نشده تلفیق گردیده است و تبدیل به سخیف‎ترین مواضع راسیستی و ابلهانه شده است که بخش اعظمی از آن را در مباحث انقلاب ایدئولوژیک با لجن‎پراکنی به سر و روی انسان‎ها، و ادعای برتری نژادی اعضای مجاهدین و به‎طریق اولی خودش، بیرون می‎ریزد.

این نگاه نژادپرستانه و متحجرانه، سرچشمه و انگیزه‎ی بسیاری از جرم و جنایت‎های رجوی از ابتدای انقلاب بوده است و هم‎اکنون نیز ادامه دارد.

به‎منظور درک بهتر چنین نگاهی که فرسنگ‎ها با یک دیدگاه واقع‎بینانه‎ی سیاسی فاصله دارد و مؤیدی دیگر بر فرقه بودن مجاهدین است، به چند جمله از پیام اخیر وی با توضیحاتی اندک اشاره می‎کنیم:

« – پیداست که هدف از تحریمهاوممنوعیت ها مهار کردن و به خط آوردن رژیمی است که بنا بر تجربه طولانی نه مهار پذیراست و نه به خط آمدنی. طینت پس افتاده ی قرون وسطایی اش،ظرفیت و جایی برای مصالحه و معامله ومهار باقی نمیگذارد.

– قطعنامه شورای امنیت بروشنی شاخص این حقیقت است که رژیم پس افتاده ضد تاریخی، ظرفیت مصالحه و معامله ندارد.

– قیل و قال وتیغ کشی های سردمداران رژیم تماماً از موضع ضعف ودرماندگی در برابرخطرمحتوم تغییر و سرنگونی است که به زعم آنها فقط با بمب اتمی میتوان از آن ممانعت کرد. »

مجاهدین و به‎خصوص شخص رجوی از ابتدای انقلاب، همواره بر این نظر بودند که روحانیت و مقلدین و معتقدین به آنها قادر به حکومت کردن و پیش‎رفت نیستند!

ریشه‎ی چنین نگرشی اگر چه از فلسفه‎ی مارکسیستی تاریخ و جزمیت فوق‎العاده به جبر تاریخی آب می‎خورد، اما بیش از آن، منبعث از جاه‎طلبی و خودبرتربینی رجوی بود، چرا که وی نه تنها روحانیت، بلکه هیچ بنی‎بشری با هر نوع تفکر و عمل‎کردی در جهان را به غیر از خودش قبول ندارد.

مجاهدین هم در مواجهه با نیروهای ملی – مذهبی و هم با تعاملات 25 سال گذشته‎شان با سایر گروه‎های مخالف، به‎روشنی این امر را اثبات کرده‎اند که جز خودشان هیچ کس را قبول ندارند.

اما از نتایج حماقت‎بار این نگرش که حاکمیت ایران را ضدتاریخی (که باید معنای آن را از خود رجوی پرسید) و قرون وسطایی می‎داند این است که آن را با پیش‎فرض‎های کلیشه‎ای، از منظر سیاسی در موضع ضعف و درماندگی، از لحاظ تکنولوژی و فنی عقب‎مانده، از نظر اقتصادی ورشکسته، و مردم را بی‎چاره و بدبخت، و از لحاظ حکومتی ناتوان و سردرگم تحلیل می‎کند.

باز باید تأکید کرد که اصرار و پافشاری برای نشان دادن حاکمیت و روحانیت در حضیض، احتیاج ذاتی و غریزی به خودبرتربینی و است.

از این رو است که شکست‎های خفت‎بار و بن‎بست‎های استراتژیک و بحران‎های لاعلاج دار و دسته‎ی رجوی، همگی پیروزی و سرفصل‎های مهم شناخته می‎شود، اما پیشرفت‎های فنی و اقتصادی و سیاسی ایران، فاز اضمحلال نام می‎گیرد.

انگیزه‎ی اصلی سانسور و خفقان حاکم بر مناسبات تشکیلاتی مجاهدین به‎خصوص در اردوگاه اشرف نیز برای استمرار بخشیدن به چنین دیدگاهی با پرده‎پوشی بر روی واقعیات مربوط به ایران از یک‎سو و ورشکستگی مجاهدین از دیگرسو می‎باشد.

بنابراین همچنان که تاکنون رجوی و دار و دسته‎اش با چنین ایدئولوژی و خصائلی، از واقعیت‎های موجود پرت افتاده و روز به روز نیز در باتلاق خودفریبی و جاه‎طلبی‎های ابلهانه فرو می‎روند و مرگ و تباهی نهایی خود را به‎عنوان کاکل پیروزی‎ها و دست‎آوردهای خود جشن خواهند گرفت.

 ایران‎دیدبان

خروج از نسخه موبایل