انقلاب مریم آدمی را زیبا می کند!

مریم رجوی برای این که بتواند انقلاب باسمه ای خود را در بین اعضاء علنی کند، جدای از اهرم ها و ساز و کارهای تشکیلاتی، به گنده گویی هم دست می زد، مثلا از قول یک نویسنده مصری به نام نوال سعداوی که در قصیده ای گفته است: “انقلاب آدمی را زیبا می کند”، همواره این قصیده را در بین اعضای سازمان نشخوار می کردند. بلکه با تکرار و مکررات از زاویه تبلیغاتی وانمود کنند انقلاب اکسیری است که هر دردی را دوا می کند. البته ناگفته نماند که خانم مریم رجوی ساعتها برای این خانم نویسنده مصری وقت گذاشت تا استفاده تبلیغاتی بیشتری از او داشته باشد اما همین خانم به یک سال نکشید که ماهیت دو گانه مریم قجر را شناخت و از این جریان بدنام برای همیشه فاصله گرفت. در اوایل راه این خانم نویسنده نسبت به فرقه شناختی نداشت و به مرور زمان اطلاعاتی کسب کرد که این سازمان مجاهدین یک فرقه می باشد و اعضای این فرقه همواره مغزشوئی شده و به غایت از سوی تشکیلات تحت فشار قرار دارند. این خانم مصری بعد از این که فهمید کلک خورده است برای همیشه از این جریان فاصله گرفت ودیگر در برنامه های مریم قجر شرکت نکرد .

مریم و مسعود رجوی و زنان عضو فرقه

اوایل انقلاب درونی که به اصطلاح همه لایه های تشکیلاتی را در گیر بحث های ایدئولوژیک و بندهای انقلاب کرده بودند ما اعضای سازمان هر چه جلوتر می آمدیم مسئولین می گفتند هنوز شما با انقلاب فرسنگها فاصله دارید! در روزهای اول در هر فرصتی مسئولین به ما می گفتند شما هنوز از انقلاب عبور نکرده اید! سالها ادامه یافت و باز مسئولین به ما می گفتند شما کماکان در ته چاه هستید و اگر بخواهید در انقلاب پیشرفت کنید باید گام به گام جا پای مریم بگذارید و ادامه دهید. ما هم می ماندیم این انقلاب چه صیغه ای است که دست یافتنی نیست؟ در نشستهای انقلاب مسئولین به ما می گفتند اگر موفق به عبور از این انقلاب شوید خواهید دید که دنیا چقدر زیباتر خواهد شد، حتی خودتان هم زیباتر خواهید شد!

از نگاه رجوی در تشکیلات چه کسی بالای قله انقلاب قرار داشت؟ فقط مریم قجر! مسعود رجوی همیشه از مریم به عنوان سمبل انقلاب یاد می کرد. بقیه مسئولین هر چه کاسه لیسی هم کردند نتوانستند به قله برسند. اعضای پایین اگر جانشان را هم می دادند باز به گرد پای مریم قجر نمی رسیدند. انقلابی که رجویها راوی و منادی اش بودند، ته نداشت و هرگز مریم قجر نتوانست انقلابش را به بیرون عرضه کند. اگر از بیرون از او سئوال می شد ما حصل این انقلاب چیست؟ مطمئنا جوابی نداشت. ما که در بطن آن بودیم نفهمیدیم در نهایت این انقلاب چه نتیجه ای می دهد !

در انقلاب مریم قجر جز فشار روحی و روانی و سرکوب فزاینده با متوسل شدن به عملیات جاری و غسل هفتگی و تخریب شخصیت افراد آن هم به صورت یومیه و به الاجبار چیز دیگری در کار نبود. طلاق اجباری، حصارهای تو در توی اشرف که مانند یک زندان بود، هوای گرم طاقت فرسا و بیگاری، حتی آزاد نبودیم با دوستمان دو نفره صحبت داشته باشیم و به اسم محفل باید در نشست های عملیات جاری جواب می دادیم که چرا دو نفره با هم صحبت کردیم، آیا نشانه های انقلاب که آدمی را زیبا می کند همین مواردی است که در بالا اشاره شد! آزادی در مناسبات رجوی ابداً جایی ندارد. تشکیلات رجوی جایی است که بدتر از هر زندانی در دنیا است، شادی و تفریح اساساً در کار نبود هر چه بود بیگاری و سرکوب و خفقان و زندان، باید بگویم انقلاب مریم آدمی را پیر و فرتوت و بیمار می کند و بیماریهای رنگارنگ در اشرف کم نداشتیم. در یک جامعه کوچک که 3 الی 4 هزار نفر بیشتر نبودیم چرا باید افراد موارد خود سوزی و خودکشی به این اندازه باشد!؟ اینها از برکت سر انقلاب مریم بود. افراد را آنقدر زیر فشار روحی و روانی قرار می دادند که مجبور می شدند خودشان را آتش بزنند. بله انقلاب مریم نه تنها آدمی را زیبا نمی کند بلکه پیر و فرتوت می کند. ما اعضای سازمان سالها در انقلاب مریم غوطه خوردیم و آخرش در لجن زار مریم قجر گیر کردیم. هر چه جلوتر می رفتیم مسائل ذهنی و ابهامات ما نسبت به انقلاب بیشتر می شد.

گلی

خروج از نسخه موبایل