از اعضای سازمان تنها یک نفر را شکنجه کردند!

شاید این سوال پیش بیاید که چرا این نام را برای مطلبم انتخاب نمودم ولی بعد از توضیحات در انتها علت آن را متوجه خواهید شد.

سازمان مجاهدین بعد از پیروزی انقلاب سعی کرد در سه زمینه برای جذب نیرو دست به فریبکاری بزند . اولین زمینه، ایدئولوژیک بود. یعنی سازمان خود را سازمانی مسلمان و معتقد به اسلام معرفی کرد و اعتقاد و ایدئولوژی شان را برای رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی عنوان کردند. دوم بحث سیاسی بود، سازمان از همان ابتدا به حمایت از انقلاب و رهبری آن پرداخت و شعارهای مبارزه با امپریالیسم سر داد و اینکه ایران را ویتنام دیگری برای آمریکا خواهیم کرد !!!.

و سومین مبحث، شعارهای اجتماعی از جمله کار برای همه ، آزادی و برابری سر داد تا شاید بتواند این گونه افکار جوانان خامی که هنوز شناخت درستی از سازمان نداشتند را جلب کند. در این میان سوءاستفاده از نام کشته ها در زمان شاه می توانست برای سازمان کارایی داشته باشد. فضای آن دوران بسیار انقلابی بود. سازمانهای مختلفی هر روز سبز می شدند و روش های مبارزاتی شان و دستاوردهایشان را تبلیغ می کردند. یکی از مبارزات آمریکای جنوبی حرف می زد، یکی از مبارزات مردم ویتنام سخن می گفت! در این میان سازمان مجاهدین خلق روی شکنجه شدن و کشته های خود در زندان های شاه مانور می داد و اینکه آنان تا پای جان مقاومت کردند.

اکنون قصد داریم به مسئله شکنجه های رجوی در زندانهای شاه اشاره کنیم. اینکه با اطلاعات و مطالبی که وجود دارد آیا او به واقع شکنجه شده است یا در زندان دست به همکاری زده است؟

در مورد رجوی باید به درون سازمان رفت و حرفهای نفرات قدیمی سازمان را گوش کرد تا به واقعیت های موجود دست یافت. رجوی برای اینکه خودی نشان دهد و تاکید کند که تحت شدیدترین شکنجه ها قرار گرفته هر بار بحث زندان زمان شاه را پیش می کشید تا بقیه نفرات زندانی در مورد مقاومت وی حرف بزنند اما این افراد اجازه نداشتند چیزی از شکنجه شدن خود بگویند.

وقتی در درون سازمان حضور داشتیم همیشه رسم بود مسئولی که در زندان بوده از مسعود و شکنجه هایی که شده تعریف کند. من هیچ وقت شاهد نبودم که عباس داوری ، مهدی ابریشم چی ، مهدی براحی و …. از شکنجه های خود تعریف کنند و این که اصلا در زمان شاه شکنجه شدند یا خیر . هر بار صحبت از زندان و شکنجه می شد فقط به تعریف از ایستادگی مسعود در زیر شکنجه می پرداختند! جالب این که هیچ وقت هم رجوی از آنان نمی خواست از شکنجه هایی که شدند حرف بزنند. اما وقتی تعدادی از نفرات قدیمی از سازمان جدا شدند عنوان نمودند که رجوی هرگز در زندان شکنجه نشده است و یا نفراتی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خط شان را جدا کردند به افشای ماهیت رجوی و همکاری وی با ساواک پرداختند. پرویز ثابتی رئیس ساواک در کتاب خود همکاری رجوی با شکنجه گران را افشا نمود.اخیرا هم مریم رجوی در دیدار با مادر رضائی ها سعی نمود که وی را به یاد خاطره ای از شکنجه شدن رجوی بیندازد تا نشان دهد که رجوی در زندان شکنجه شده است.

در نشست های درونی خیلی از مواقع بعد از صحبت از شکنجه های رجوی در مورد اعضایی که در زندان کشته شدند حرف زده می شد و این که مقاومت کردند و جانشان را در راه آرمان شان فدا نمودند و اینکه آنان هم قبل از اعدام پیام می دادند که باید از رجوی حمایت کنند. و این در حالی ست که آنها دیگر وجود ندارند که صحت ادعای رجوی ها را تایید کنند.! و این به نوعی سواستفاده رجوی ها از خون این افراد بود.

و اما سه محوری که در بالا به آنها اشاره شد دیگر هیچ کارایی ندارد. در مورد مبارزه با امپریالیسم باید گفت رجوی ها اکنون به یکی از نوکران بی جیره و مواجب آنان تبدیل شده و به دنبال این هستند که جناح های جنگ طلب از آنان حمایت کنند پس پرونده مبارزه با آمریکا در درون سازمان به کلی بسته شده است و حتی سرودهای مبارزه با آمریکا در مناسبات جمع شد .

در مورد اسلام و اعتقاد داشتن به آن باید اظهار داشت رجوی هیچ وقت اعتقادی به اسلام نداشته و برای فریبکاری از آن استفاده می کرده است. در این مورد می توان به مسئله طلاق اجباری، فاسد نامیدن کانون خانواده، همه زنان را به عقد رجوی درآوردن، برگزاری برنامه های رقص رهایی ، در آوردن رحم زنان و … اشاره کرد. همه این موارد گوشه ای از بی دینی رجوی است. اما در مورد رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی باید گفت رجوی هیچ وقت اعتقادی به آن نداشت و برای فریبکاری از آن استفاده کرد. رجوی به تنها چیزی که برای بقا نیاز داشت خون بود و با کشته دادن اعضای خود سعی نمود چهره ای انقلابی از خود بسازد .

در مورد برابری و آزادی هم شعار آنها توخالی بود. در درون مناسبات اختناق حاکم بود و خبری از آزادی بیان و برابری نبود. هر کسی حرفی برای بیان داشت با انجام نشست های تفتیش عقاید به فرد فشار می آوردند تا از حرف خود کوتاه بیاید. در غیر این صورت باید زندان و شکنجه را تحمل می کرد.

در یک کلام می توان نتیجه گرفت سازمان در سه محوری که بطور اجمالی مورد بررسی قرار دادیم دست به فریبکاری می زد تا از فضای موجود جامعه انقلابی آن روز سوء استفاده کند و افراد را جذب کند.

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا