نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت 26

"Tahoma","sans-serif"; mso-fareast-font-family: Calibri; mso-fareast-theme-font: minor-latin; mso-ansi-language: EN-US; mso-fareast-language: EN-US; mso-bidi-language: AR-SA”>

هژمونی زنان و پیامدهای منفی آن بر افراد قرارگاه اشرف

آرش رضایی: رهبری سازمان مجاهدین با وجود دگرگونیهایی که در واقعیت های دنیای مدرن پدیدار شده بود، سعی داشت سیطره و نفوذ خود را بر افراد مستقر در قرارگاه اشرف و نیز کادرهای تشکیلاتی در همه ی پایگاههایش به صورت پیوسته و همه جانبه ادامه دهد و شاید طرح و بحث و عینیت هژمونی زنان در درون تشکیلات در راستای این هدف انجام گرفته بود.

قادر رحمانی: بحث هژمونی زنان دقیقا همانطور که شما آرش جان گفتید شیوه ای بود تا از هر گونه انشعابی در سازمان جلوگیری کنند و مانع ریزش نیروها شوند. ماجراهای عجیب و غریبی بعد از بحث هژمونی زنان در قرارگاه اشرف بوجود آمد. واقعیت این بود مسئولان قرارگاه اشرف سعی داشتند افراد را به هر نحوی شده حتی از غذاخوردن آنان گرفته تا خوابیدنشان تحت کنترل شدید داشته باشند تا حتی یک نفر از اشرف خارج نشود و صدای اعتراضی بلند نگردد رهبری سازمان به هر بهانه ای بود فقط به حفظ تشکیلات فکر می کرد زیرا در صورت فروپاشی تشکیلات ماهیت واقعی رهبری سازمان آشکار می شد و واقعیتهای تلخی که در درون تشکیلات اتفاق افتاده بود از جمله آزار و اذیت نیروها و شکنجه آنان برملا می شد. شما نگاه کنید روزی که صدام در دادگاه عراق محکوم به اعدام شد برای من خیلی جالب بود از این بابت که صدام با آن همه کبکبه و دبدبه، ارتش و تجهیزات و ادعاهای گزاف این چنین سهل و ساده در دام عدالت اسیر گردد و یقین دارم مسعود رجوی نیز به چنین کابوس هایی فکر می کرد به این خاطر پس از فروپاشی حکومت استبدادی صدام رهبری سازمان فشارها را بر نیروها بیشتر و بیشتر می کرد تا نطفه هر گونه تحولی را در درون سازمان از بین ببرد. تحولی که در نهایت به نفع رجوی و سایر رهبران سازمان نبود. بالواقع تشکیلات سازمان یک پوسته و نیز درون و باطنی داشت. اگر پوسته سازمان را بکنیم باطن و درونی زشت و کریه را خواهیم دید درون سازمان عین این می ماند که رویش را با یک روکش پلاستیکی رنگ آمیز شده تزئیین کرده باشی که درونش پر از آشغال بود. واقعیت مناسبات درونی سازمان چنین بود و رهبری سازمان از روزی می ترسید که ماهیت زشت سازمان از طریق افراد ناراضی برملا گردد. به این دلیل از هر گونه جدایی نفرت داشت و جدا شده ها را با انگ ها، دشنام ها و مواضع هیستریک مورد خطاب قرار می داد. رهبری سازمان به علت ترسی که از افشای ماهیت واقعی روابط درونی قرارگاه اشرف داشت به هر ترفندی دست می زد تا اطلاعاتی به بیرون درج نکند، به این خاطر سعی داشت با بحث هژمونی زنان به دروغ به دنیا اعلام کند طرفدار حقوق زنان است اما واقعیت این بود، رجوی سعی داشت از حربه رهبری زنان بهره برداری تبلیغاتی کند و چهره مطلوبی از خود نشان دهد. به این خاطر رهبران سازمان می گفتند: زنان از ستم تاریخی رها شدند و از این چرندیات. من به شما قول می دهم همین زنانی که آنها ادعا دارند در اشرف هژمونی با آنهاست و مریم رجوی پز این داستان را مدام می دهد. نمونه اش اینجا در کنار ما حضور دارد خانم مرضیه قرصی با نام مستعار آرزو در اشرف حالا در همین نشست ما حاضر است و شما شنیدید چه ماجراهای تلخی از داستان ورود خود به اشرف را برای ما توضیح داد و اینکه چگونه با ترفند و فشار، خانواده ی او را متلاشی کردند، همسرش را به کشتن دادند و فرزندش را برای ده سال از او جدا کردند. این نمونه ای از چرندیاتی ست که رجوی از آن به نام رهایی زن از ستم تاریخی و هژمونی زنان در سازمان یاد می کند. با صدتای دیگر هم از این خانم های مستقر در قرارگاه اشرف نیز مواجه بشوید همین سرنوشت تلخ خانم قرصی را به نوعی رهبری سازمان برایشان رقم زده است. خودکشی هایی که در مقر خانم ها اتفاق افتاد یا خانم هائی که تحت شکنجه در اشرف کشته شدند چند نمونه اش را دوستان در این نشست اشاره داشتند دلیل روشنی است بر بهره برداری ابزاری از زنان در دستگاه رهبری رجوی. واقعا کدام هژمونی به خانم های مستقر در اشرف یا تشکیلات مجاهدین داده شده است؟ چه نوع هزمونی داده شد؟ حتی تا سطح و رده تشکیلاتی خانم مهوش سپهری به جرئت می توان گفت که از او فقط به عنوان یک ابزار استفاده می شود اگر هژمونی به زنان داده شده است بایستی زنان مستقر در اشرف در نهایت تعالی شخصیتی قرار می گرفتند اما آنها جز دشنام و تحقیر دیگران به خصوص مردان رفتار مناسب دیگری نداشتند. مثلا همین خانم رقیه عباسی به دلایل واهی به من و یا امثال من در جمع حاضران در نشست فحش می داد و من جرئت نداشتم پاسخ ایشان را بدهم چون محدود بودم و از انتقال به زندان مخوف ابوغریب می ترسیدم و می دانستم نبایستی از شرافت خودم دفاع کنم. اما در ذهنم به او دشنام متقابل میدادم. صدیقه حسینی یا کسانی چون فهیمه اروانی هم از فرماندهان و اعضای شورای رهبری در آن نشست حاضر بودند و نظاره گر این داستان تلخ. فهیمه برای رعایت ظاهر هم که شده تذکری به رقیه عباسی می داد و رقیه علی الظاهر تمکین می کرد تا رده ی تشکیلاتی خود را از دست ندهد. در حالی که در سازمان اینگونه به من القاء شده بود، من برادر ایدئولوژیک خانم رقیه عباسی هستم و این واقعیت روابط و مناسبات زشت و تلخ در اشرف بود. یا نمونه ی دیگری که دوست دارم مثال بزنم، در رابطه با خانم معصومه ملک محمدی فرمانده محور 7 بود. سارا گرامیان را سازمان برای فرماندهی محور 7 منصوب کرده بود. آن موقع تازه بحث شورای رهبری بود و به ما می گفتند در نشست معرفی سارا همه کف بزنند، سوت بزنند و تشویق کنند و فلان و بیسار.

آرش رضایی: چه سالی بحث شورای هژمونی زنان مطرح شد؟

سعید باقری دربندی: سال 72

قادر رحمانی: سال 72 بحث شورای 24 نفره رهبری بود.

آرش رضایی: دقیقا بعد از استارت بندهای طلاق بود.

قادر رحمانی: بله، در همین نشست معرفی سارا گرامیان، به ما گفتند شعار بدهید و سارا را تشویق کنید زیرا قرار بود سارا به جای معصومه ملک محمدی به فرماندهی محور 7 منصوب شود. اما در کمال شگفتی متوجه شدیم معصومه از این انتصاب بشدت عصبانی ست و حسادت می کند. خیلی خوب مشخص بود. خوب در چنین وضعیتی به این نتیجه می رسیدیم بحث شورای رهبری زنان نه برای شایستگی آنان که یک بازی بود برای جلوگیری از عدم فروپاشی تشکیلات.

آرش رضایی: معصومه ملک محمدی واقعا برای این جابجائی حسودیش شد؟

قادر رحمانی: بله کاملا مشخص بود. او بسیار برافروخته بود و در نشست از صندلی خود بلند شد و با لحنی ناراحت و عصبانی به ما گفت شعار برای سارا ندید ‼ شما سارا را هنوز نشناختید‼ در همان حال یکی از بچه ها به معصومه گفت: خودتان گفتید: کف بزنید، سوت بزنید. باید اقرار کنم هر نشستی که مسعود یا مریم در رابطه با هژمونی زنان گذاشت هر نشستی که مهوش سپهری گذاشت یا فهیمه اروانی در آن شرکت داشت همه و همه بخاطر سرگرمی در واقع بود و اینکه آن مناسبات زشت تشکیلات مجاهدین و قرارگاه اشرف را به نحوی سرو سامان دهند و به اصطلاح بزک کنند.

مکان گفتگو: انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

تنظیم از آرش رضایی

مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

16/6/1387

خروج از نسخه موبایل